کد خبر: ۳۱۸۳۸
تاریخ انتشار: ۰۶ شهريور ۱۴۰۱ - ۰۸:۵۴-28 August 2022
غزل سخن گفتن با زنان و عشق‌بازی و حکایت کردن از جوانی و محبّت ورزیدن و وصف زنان است.
در المُعجَم فی معاییرِ اشعار العجم(ص۴۱۵) آمده است:

غزل در اصلِ لغت، حدیثِ زنان و صفت عشق‌بازی با ایشان و تهالک در دوستی ایشان است و مُغازِلَت عشق‌بازی و مُلاعبت است بازنان، و گویند رَجل ٌغَزِل یعنی مردی که موافق طبع زنان باشد و میل زنان بدو بیشتر بُوَد به سبب شمایل شیرین و حرکات ظریفانه و سخنان مستعذب.

غزل در اصطلاح

غزل در اصطلاح ادبی نام یکی از انواع  مشخص شعر است و آن عبارت است از چند بیت(معمولاً هفت بیت) متّحدالوزن که جمیع مصاریع دوم ابیات آن دارای قافیه هستند و البته دو مصراع بیت اوّل نیز قافیه دارند. نمونه کامل این گونه اشعار، غزل‌های حافظ و سعدی است. شاعر در بیت آخر (مقطع) معمولاً اسم شعری خود را (تخلّص) ذکر می‌کند.

غزل در عربی

غزل در عربی به مضمون عاشقانه شعر اطلاق می‌شود و قالب شعری مخصوصی نیست و از این رو به قصاید دارای مضمون غزلی نیز ممکن است اطلاق شود... . بدین ترتیب مقصود از غزل در ادب عربی همان تغزّل یا قصاید غنائی است... . از این رو غزل را از ابتکارات ایرانیان دانسته‌اند و گفته‌اند که عرب اصولاً شکل شعری غزل نداشته است... 

تغزُّل

تغزّل غزلی است که در اوّل قصیده می‌آید. معمول بود که در آغاز قصیده ابیاتی بیاورند و در آن از عشق و عاشقی یا وصف معشوق یا طبیعت و نظایر این سخن رانند و سپس در یک مصراع یا یکی دو بیت آن مطلب را به مدح ممدوح مربوط سازند. آن ابیات را «تغزّل» و آن مصراع و یکی دو بیت را «تخلّص» به معنی رهایی و گریز گویند. یعنی شاعر با آن مصراع یا یکی دو بیت به مدح ممدوح گریز می‌زند و خود را خلاص می‌کند... .
 
این ابیات نخستین قصیده را که مدحی نیست نسیب یا تشبیب یا تغزّل خوانند.

اینک به عنوان نمونه، تغزّل یکی از قصاید فرّخی را ذکر می‌کنیم:

گر چون تو به ترکستان ای تُرک نگاری‌ست
هر روز به ترکستان عیدی و بهاری‌ست

ور چون تو به چین کرده ز نقاشان نقشی‌ست
نقاش بلا نقش‌کن و فتنه نگاری‌ست

آن تنگ دهان تو ز بیجاده نگینی‌ست
باریک میان تو چو از کتان تاری‌ست

روی تو مرا روز و شب اندوه گساری‌ست
شاید که پس از اندوه، اندوه گساری‌ست

بر ماه ترا دو گل سیراب شکفته‌ست
در هر دلی از دیدن آن دو گل خاری‌ست

تو بار خدای همه خوبان خماری
وز عشق تو هر روز مرا تازه خماری‌ست

از بهر سه بوسه که مرا از تو وظیفه ست
هر روز مرا با تو دگر گونه شماری‌ست

سه بوسه مرا بر تو وظیفه‌ست ولیکن
آگه نیی کز پس هر بوسه کناری‌ست

ای من رهی آن رخ گلگون که تو گویی
در بزمِ امیرالاُمرا تازه نگاری‌ست

یوسف پسر ناصر دین آنکه مر او را
بر گردن هر زایرش از منّت باری‌ست

بر طبق مطالبی که گفته شد مصراع «در بزمِ امیرالاُمرا تازه نگاری‌ست» تخلّص است. یعنی شاعر با این مصراع به مدح ممدوح گریز زذه است. بیت بعد و سایر ابیات قصیده که نقل نکرده‌ایم همه مدح ممدوح است.

منبع: سیر غزل در شعر فارسی، دکتر سیروس شمیسا، انتشارات فردوس، چاپ سوّم، ۱۳۷۰



کانال نقل معانی


نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
به روایت مذهبی ها
نظرسنجی
با اصلاحات بنیادین سیاسی موافقید؟
بله
خیر
آخرین اخبار
چشم انداز
پربازدیدترین
خبری-تحلیلی
پنجره
اخلاق و عرفان
سیره علی بن ابیطالب(ع)
سیره رسول الله(ص)
تاریخ صدر اسلام
تاریخ معاصر
زمین
سلامت و تغذیه
نماز و احکام
کتاب و ادبیات
نظامی
کمپر و ون لایف
شیطان و گناهان
روشنفکری دینی
مرگ
آخرالزمان