کد خبر: ۳۱۷۳۵
تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۸:۳۸-16 August 2022
مرحوم احسان نراقی در کتاب «در خشت خام» که شامل گفت‌وگوهای ابراهیم نبوی با اوست درباره مرحوم فردید چنین گفته:
«این آقا که خودش را فیلسوف می‌دانست و خدا را بنده نبود، هنگام تاسیس حزب رستاخیز پایش را کرد توی یک کفش که مرا ببر پیش هویدا، می‌خواهم کاندیدا بشوم برای نمایندگی شهر یزد در مجلس. گفتم آقای فردید! تو فیلسوفی، می‌خواهی چه کنی؟ در مجلس مسخره‌ای که تنها یک حزب وجود دارد؟ می‌گفت: نه من می‌توانم آنجا منشا اثر باشم.»

به نظرم این حرف نمی‌تواند حقیقت داشته باشد و دلیل آن هم با مطالعه نامه‌های صادق هدایت به حسن شهیدنورایی به دست می‌آید. این هشتاد و دو نامه به حسن شهیدنورایی فوق العاده شگفت‌انگیزند و قلم توانای صادق هدایت تصویری بی‌واسطه و لخت از فضاهای آن دوران را برای ما به یادگار گذاشته است. 

آن دوران در جمع دوستان و اطرافیان هدایت بویژه در کافه‌نشینی‌ها کسانی چون فردید، ناتل خانلری، مجتبی مینویی، امیرعباس و فریدون هویدا، مظفر بقایی و... حضور داشتند. امیرعباس هویدا آن دوران وارد سیاست نشده بود. هدایت به همه آنها علاقه داشت (از جمله فردید) و آنها نیز هدایت را می‌پرستیدند. از نوع قلم هدایت پیداست که اطرافیانش نیز با همدیگر روابط دوستانه داشته‌اند از جمله فردید با هویداها.

خود نراقی در جای دیگر از کتاب در خشت خام درباره هویدا گفته که او انسانی خونگرم بود و درب اتاقش همیشه به روی همه افراد باز. حال چطور ممکن است فردید برای دیدار دوست قدیمی خود به واسطه شخص دیگری نیاز داشته باشد؟ درباره ارتباط فردید و هدایت دوباره می‌نویسم.

پ ن: قصد تخریب مرحوم نراقی را ندارم و اتفاقا به نظرم انسان سلیم النفسی بود.


محمد آسیابانی

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
به روایت مذهبی ها
نظرسنجی
با اصلاحات بنیادین سیاسی موافقید؟
بله
خیر
آخرین اخبار
چشم انداز
پربازدیدترین
خبری-تحلیلی
پنجره
اخلاق و عرفان
سیره علی بن ابیطالب(ع)
سیره رسول الله(ص)
تاریخ صدر اسلام
تاریخ معاصر
زمین
سلامت و تغذیه
نماز و احکام
کتاب و ادبیات
نظامی
کمپر و ون لایف
شیطان و گناهان
روشنفکری دینی
مرگ
آخرالزمان