کد خبر: ۳۱۷۱۴
تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۸:۰۶-15 August 2022
طنز تاریخ است که سلطنت‌طلبان و پهلوی‌ستایان، امروز با طعن به رقیبان و حریفان، از «آزادی بیان» چنان دفاع می‌کنند که توگویی سلسله‌ی پهلوی پیشگام این حقّ در ایران بوده است.
با تمسخر می‌گویند که فتوای «جان بیدار» موسوی هم عملی شد. گاهی هم دست به جعل می‌برند و روزنامه‌سازی می‌کنند. که ببینید ای مردم، پهلوی ایران‌ساز را ساقط کردند تا دشمنان آزادی بیان و فتوادهندگان به قتل بیایند و خون بریزند. البته طرفداری از آزادی استقبال هم دارد، امّا تاریخ را تحریف نمی‌توان کرد.

پهلوی، چه اوّلی چه دو‌ّمی، هر امتیازی و فضیلتی که داشت، به حقّ آزادی بیان حرمت ننهاد. نگهبان هرچه که بود، پاس‌دار آزادی بیان نبود. پهلوی تا توان و امکان داشت، آزادی بیان را از مردم، نخبگان و روشنفکران دریغ کرد. و همین دریغ‌داشتن این حقّ بود که راه انقلابی‌گری و براندازی را بازتر کرد.

پهلوی نخست، با حاکمیّت مطلق رضاشاه، آغازش با توقیف روزنامه‌ها و قوانین سانسور و ممیّزی بود. فضای بسته‌ی سیاسی در حدّی بود که گاه به مأموران نظمیّه و شهربانی، اختیار بازرسی مطبوعات و توقیف آن‌ها را می‌داد. در دوره‌ی رضاشاه بود که بخشنامه‌ی نظمیّه برای مطبوعات صادر شد. طبق این بخشنامه، چاپ‌خانه‌ها باید جراید را نگاه می‌داشتند تا نظمیّه اجازه‌ی انتشارشان را بدهد، همچنین هیچ مقاله و نوشته‌ای بدون امضای مأمور سانسور جواز نباید می‌گرفت. سانسورچیان حتّی عبارت «شاه چنین گفت» را تحمّل نمی‌کردند. 

در عصر پادشاهی مُطلق رضا شاه بود که میرزاده عشقی ترور شد، تقی ارانی با سمّ کشته شد، حسین دادگر مجبور به ترک وطن شد، بزرگ علوی و محمّدتقی بهار به زندان رفتند، زندانی که مرگ نام‌آورانی چون فرخی یزدی را به خود دید. تمام اینان، چیزی گفته بودند که نباید می‌گفتند.

پهلوی دوّم، با سلطنت محمّدرضاشاه، پس از کودتای ۲۸ مرداد رویه‌ی سانسور و سرکوب بیان را ادامه داد. زندان پهلوی خانه بسیاری از کسان بود که جز قلم و بیان، چه نثر و چه نظم، سلاح و ابزار دیگری نداشتند. فهرست بلند و طویلی است، نمونه‌های آشنا فراوان: از شاملو تا  کسرایی، از ساعدی تا براهنی، از ملکی تا بهرنگی، از طالقانی تا شریعتی. 

حتّی کسانی که مشی اصلاح‌طلبانه‌ی لیبرال داشتند نه سیاق براندازانه‌ی چپ، طعم زندان شاه را چشیدند؛ چهره‌های شاخصی چون یدالله سحابی، عزت‌الله سحابی، کریم سنجابی، داریوش فروهر، مهدی بازرگان و حتّی شاپور بختیار که بر مشی خود ماند. 

اینان جملگی، اهل قلم و صاحب بیان بودند، از داستان و شعر تا مقاله و تحلیل، و بیان و قلم‌شان بود که راهی زندان‌شان کرد. کار ساواک همین بود که با ارعاب و زندان، نویسندگان و اندیشمندان و شاعران را بترساند تا آنچه خلاف است، نگویند. بهانه هم بهانه‌ی امنیّت بود. مسئله این نیست که آنان حقّ می‌گفتند یا ناحقّ(چه بسیار که ناحقّ هم گفتند)، امّا جز بیان سلاحی نداشتند. پاسخ بیان، نه گلوله است نه زندان. 

آزادی بیان فقط آزادی ناسزا به ادیان نیست، فقط آزادی سلمان رشدی نیست. البته که من هم از آزادی توهین به مقدّسات دفاع می‌کنم هم از آزادی سلمان رشدی، امّا کسانی که این ترور ماهی گرفتند و به محصور طعن می‌زنند و بر خمینی دشنام می‌فرستند، نظری درباب سانسور در عصر پهلوی ندارند؟ روح قاتل عشقی و ارانی و یزدی شاد، روح فتوادهنده‌ی قتل رشدی ناشاد؟

جهت یادآوری، چند سال پیش بود که محسن نامجو ترانه‌ای خواند درباره‌ی «رضاخان». همین که آهنگ بیرون آمد، موجی از دشنام و ناسزا و گاه تهدید به راه افتاد و یورش کلامی و مجازی سلطنت‌طلبان و پهلوی‌ستایان آغاز شد که ببینید به رضاشاه ما توهین شده است! آنقدر عرصه بر نامجو تنگ آمد که مجبور به دفاع و توضیح و حتّی عقب‌نشینی شد که آقایان، خانم‌ها، شوخی کردم! 

شاید بگویید نامجو را که نکُشتند، بله البته. دشنام به‌مراتب رفتاری متمدّنانه‌تر از قتل است. امّا دشنام هم خشونت کلامی است و چه بسا بتواند بیان شخص را برای ایمنی از خشونت کلامی، محدود کند. بعید نیست بی‌قدرتان وقتی صاحب قدرت شوند، خشونت کلامی را بدل به خشونت فیزیکی و حذفی کنند. همان زمان، رضا پهلوی، نوه‌ی رضاشاه، واکنشی نشان داد که بر آن یورش و حمله‌ی کلامی، صحه نهاد. وقتی مجری صدای آمریکا از او پرسید که «آیا حقّ دارد هرکسی هرچه دلش می‌خواهد بگوید؟» از پاسخ صریح طفره رفت با این بهانه که «وارد جزئیات نمی‌شوم»! 

در ادامه رضا پهلوی گفت «یا فحش بد است که نباید داد، یا اگر خوب است [فحش می‌دهیم] در انتظار فحش‌خوردن هم باشیم. یک‌طرفه نیست. فرهنگ فحّاشی را باید گذاشت کنار. نقد بحث دیگری‌ست، نقد را می‌شود جور دیگری بیان کرد. آزادی بیان هست، ولی آیا آزادی هر بیانی یک وضعیّتِ[نامعلوم]... نمی‌دانم این‌کار‌[آهنگ نامجو] یا تصادفی بوده یا هوشمندانه بوده، برای من جالب است که چرا باید یک زمان خاصّی افکار منحرف شود به مسائلی که اصل مطلب را فراموش کنیم.

اتّفاقی بوده؟ عمدی بوده؟ نمی‌دانم».

رضا زمان

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
به روایت مذهبی ها
نظرسنجی
با اصلاحات بنیادین سیاسی موافقید؟
بله
خیر
آخرین اخبار
چشم انداز
پربازدیدترین
خبری-تحلیلی
پنجره
اخلاق و عرفان
سیره علی بن ابیطالب(ع)
سیره رسول الله(ص)
تاریخ صدر اسلام
تاریخ معاصر
زمین
سلامت و تغذیه
نماز و احکام
کتاب و ادبیات
نظامی
کمپر و ون لایف
شیطان و گناهان
روشنفکری دینی
مرگ
آخرالزمان