از همان روزهایی که بشر اولین نشانههای دینداری را از خود بروز داد و ما جلوههای آن را در نقاشیهای غارنشینان پیش از تاریخ میبینیم کسانی به عنوان واسط میان انسان با عالم برتر که قلمرو جادو/خدایان و ساحت قدسی ظهور کردند.
این کسان که من روحانیان یا رابطان بین انسان با خدا/خدایان/ساحت قدسی میخوانم وظیفه داشتند تا ارتباط میان انسانها با عالم دیگری که جایگاه الهی و برتر از زمینیان بود را برقرار کنند.
توتمها/خدایان/قدسیان قدرت برتری داشتند، میتوانستند در امور عالم دخالت کنند، مرگ و زندگی در دست آنان بود، باران میباراندند، خورشید و ماه و ستارگان را به حرکت در میآوردند، بلایا نازل میکردند، و روزی مردمان در دستشان بود. این موجودات آسمانی خواستههایی داشتند، گاهی خشم میگرفتند، گاهی بر سر مهر بودند، گاهی خدعه میکردند، و خلاصه مردمان روی زمین نیاز داشتند سخنشان را بشنوند، بفهمند، و دستورات را اجرا کنند تا از مواهبشان بهرهمند شوند و از مصایبشان در امان بمانند.
اما مردمان روی زمین که مردمی عادی بودند، دانش شناخت خدایان را نداشتند، و توان اینکه خود را وقف آنها کنند نداشتند، باید زندگی میکردند، شکم خود و اطرافیان را سیر میکردند، و با اقتضائات زندگی روزمره در میافتادند.
کمکم کسانی ظهور کردند که رابط میان مردم و خدایان شدند، آنها خود را وقف شناخت عالم برتر و فهم دستورات خدایان کردند تا باری از دوش مردم عادی بردارند و در عوض مردم با ساختن معابد و قربانگاهها به سوی طبقه رابط آمدند تا هم خدایان را راضی کنند و هم زندگی روحانیان که خود را وقف خدایان کرده بودند تامین شود تا آنها با فراغت بیشتری به وظیفه خود بپردازند.
روحانیان برای تمام گونههای ادیان -اعم از توتمباوری، شمنیسم، چندخداباوری، تکخدایی، و حتی گونههای بدون خدا اما دارای نوعی هدف غایی که انسانها باید به آن رهنمون شوند- وجود داشته و دارند. در واقع مادام که ساحتی قدسی وجود دارد و آن ساحت با زندگی انسانها ارتباط و بلکه بر آن چیرگی دارد، و مومنانی هستند که به آن ساحت باور دارند، روحانیون هم وجود خواهند داشت هم به علت/دلیل ارتباط با آن ساحت برتر در جامعه دست بالا را خواهند داشت.
اما میزان نفوذ روحانیون تا کجاست؟ یعنی چه مقدار در زندگی مردم نفوذ دارند؟ پاسخ به این سوال ربط مستقیمی با باور مومنان دارد.
یعنی هر ساحتی از زندگی که مومنان آن را به نحوی تحت نفوذ آن ساحت قدسی بدانند راه برای ورود روحانیون باز میشود. مثلا اگر مشروعیت نهاد خانواده را به تایید خدا یا خدایان مرتبط بدانند، آنجا قلمرو روحانیان است یعنی روحانیان به عنوان رابط بین مومنان و ساحت قدسی وظیفه تعیین قوانین تشکیل خانواده و احیانا اجرای آن قوانین را بر عهده دارند، همینطور در مورد هر بخشی از زندگی بشری مثل سیاست، اقتصاد، آموزش، تولد، مرگ و از این قبیل.
حال سوال اینجاست که آیا میشود دین بدون روحانی داشت؟ ناممکن نیست، اما بسیار دشوار و بعید است. البته قلمرو نفوذ روحانیون کم یا زیاد میشود، کما اینکه شده است، اما تا وقتی که باور به خدا یا هر ساحت قدسی وجود دارد و مومنان خدا یا ساحت قدسی را دارای پیامی میدانند که باید شنیده و فهم شود یا کاری انجام دهند که رضایت خدا یا خدایان جلب شود و از طرفی مشغلههای زندگی روزمره یا هر عامل دیگری اجازه نمیدهد که تمام مومنان، تک به تک، آن مسیر را طی کنند، گریزی از وجود روحانی یا طبقه روحانیان نیست.
وحید حلاج
@soofar_channel