عزاداری دهه نخست محرم در بیرجند به مرکزیت حسینیه شوکتی برگزار میشد.
چند روز پیش از رسیدن ماه محرم عده زیادی از بزگرها از کشمو و آبادیهای پیرامون شهر به حسینیه شوکتی میآمدند تا پارچه بسیار بزرگی را بر سقف حسینیه بکشند که نقش سرپوش را داشت. پارچه در طول سال تا شده در انبار حسینیه شوکتی نگهداری میشد. انبار حسینیه بسیار بزرگ بود و لوازم و اثاث بسیار زیادی داشت.
از قلیان های مرصع تا لالهها و سماورها و دیگها و لوازم مورد نیاز برگزاری مراسم عزاها و جشنهای بزرگ. مقداری از اثاث انبار حسینیه شوکتی که به کار دانشگاه میخورد در زمان تاسیس دانشگاه بیرجند در سال ۱۳۵۵ زیرنظر امیر اسدالله علم طی صورتمجلسی به شخص دکتر محمدحسن گنجی سپرده شد که به سمت ریاست دانشگاه برگمارده شد.
چادر چنان بود که باید روی صحن حسینیه را سرتاسر میپوشاند. نقل میکنند که چند خروار وزن داشت. ده ها تیر چوبی زیرش زده میشد تا چادر را نگه بدارد. تیرها هم در طول سال کنار دیوارها و روی زمین گذاشته بود. وقت موعود که میرسید تیرها را به حال ایستاده در می آوردند. چندین نفر گوشه های پارچه را با ریسمان میگرفتند و از پشت بام میکشیدند تا صاف شود و بر فراز تیرها نصب شود.
در بیرجند قدیم دو دسته بود: دسته ته ده و دسته خیرآباد.
روزهای تاسوعا و عاشورا هر یک از دستهها زنجیرزنان و سینه زنان به نوبت به حسینیه شوکتی درمیآمد. یک دور به دور حسینیه میگشت و سپس بیرون میرفت. زنان غرفههای حسنیه را پر کرده بودند. در صحن حسینیه هم شماری از مردم میایستادند.
امیر شوکتالملک تا بود خود روز عاشورا پیاده و پابرهنه از اکبریه به شهر میآمد و در مدخل حسینیه میایستاد. بعد از درگذشت او هم اسدالله خان در ورودی حسینیه می ایستاد و به یکایک کسانی که میآمدند خیرمقدم میگفت. پدر و پسر هر دو به بیرجندی صحبت میکردند. ناهار هر روز به عموم مردم داده می شد.
امیر اسماعیل خان هم تا زنده بود عادت داشت که پیاده و پابرهنه از کلاته به شهر بیاید و جلوی در مطبخ شوکتیه بایستد. از باوری که به خدمت به دستگاه امام حسین داشت خود را ملزم داشت که هر مجمه غذایی که از مطبخ بیرون داده میشود حتما از دست او رد شود و پس به دست مردم برسد.
دسته ها از حسینیه شوکتی میرفتند و در زمینی گرد میآمدند که پای مقبره حکیم نزاری بود. مقبره حکیم در نزد عموم مردم منزلتی والا داشت و هر شب جمعه زنهایی به آن جا میرفتند و شمع روشن میکردند. روزهای تاسوعا و عاشورا دستهها در زمین پای مقبره جمع میشدند.
عدهای قمهزن پیشاپیش هر دسته بودند که در فاصله حسینیه شوکتی تا پای مقبره با پشت قمه بر سرهای خود میکوبیدند. وقتی به زمین پای مقبره میرسیدند قمهها را از رو میکشیدند و بر سر میزدند. خون فواره میزد و بر کفنها میریخت. پهلو به پهلوی هر قمه زن دو تن حرکت میکردند که مراقب او باشند.
بقیه دسته هم کم کم میرسیدند. در میدانگاه پای مقبره علمها را زمین مینهادند و نوحه خوانی، سینه زنی و زنجیرزنی میکردند. در آن زمان قتلگاه بیرجند همین جا بود. پس از پایان مراسم هر دسته به راه خود به محله خودش میرفت.
چندی بعد تپه های واقع بر کناره مقبره به بالا را خاکبرداری کردند تا خیابانی کشیده شد که آن را خیابان حکیم نزاری نامیدند. از آن پس قتلگاه به ته رود برده شد که تقریبا در پیرامون قبر آشیخ مد باقر بود. آن قتلگاه چون گنجایشی نداشت یکی دو سال بیشتر محل اجتماع دسته ها نشد. باز قتلگاه به جایی برده شد، برابر دبستان پرویز. چند سالی در آنجا مراسم برگزار شد تا قتلگاه از آن جا هم به جایی آورده شد که تا به امروز برقرار مانده است و هر روز عاشورا محل اجتماع دسته های بیرجند است.
محمود فاضلی بیرجندی
dejnapesht4000@