میدانیم که «سرطان» از تکثیر ِ ناگهانی و مهارنشدهی سلولها در یک نقطه از بدن به وجود میآید.
سلولهای نقطهای از بدن، ناگهان به طور غیرطبیعی رشد میکنند تا جایی که در آن نقطه، یک «توده» (تومور) ایجاد میشود، آن قسمت رانابود میکند و بعدتر به قسمتهای دیگر چنگ میاندازد و در نهایت، بدن ِ زنده را از بین میبرد.
کسی که سوادش «سرطانی» است، اغلب ممکن است آدم ِ بسیار «باسواد»ی باشد، امّا مشکلاش آنجاست که تنها بر یک «موضع»، بر یک «جایگاه» و بر یک « موقعیّت»، مستقر و متمرکز شده و فقط از همان موضع و موقعیت است که همهی جهان و انسان را میفهمد و داوری میکند. او فقط یک «راه» می شناسد، فقط یک «الگو» را مطالعه کرده و فقط همان را بلد است.
او همان یک «الگو» را بسیار مطالعه کرده و در مسیر مطالعه و مبارزهاش، مو سپید کرده و تن گداخته و عمر نهاده است. او میتواند در «الگوی سرطانی»اش هر بار نکتهی تازهای هم کشف کند، امّافقط همان را میداند و بس. او این «تکخوانی» و «تکدانی» را محدودیّت نمیداند، بلکه معتقد است «راه» ِ دیگر و «الگو»ی دیگر وجود ندارد یا هر «راه» و هر «الگو»ی دیگر، نادرست و مهمل یا حتّا توطئه است.
سواد ِ سرطانی» با «سواد ِ تخصّصی» یکی نیست. این دو، دو چیز کاملاً متفاوت هستند: «سواد ِ تخصصی»، انتخاب و تبحّر در «یکی» از «بسیار» راهها و الگوهای متعدد و متفاوت است، چنانکه هیچکدام از آنها را منکر نیست و ردّ نمیکند، بلکه ضمن پذیرش امکان وجود و درستی ِ دیگر «راه»ها و «الگو»ها، حیطهی «دانایی» و «عمل» خود را بر یکی از آنها متمرکز ساخته و هر گاه نیاز به استفاده یا اطلاع از آن دیگریها باشد، به «متخصّص» ِ مربوطه مراجعه میکند. امّا کسی که «سواد ِسرطانی» دارد، هیچ راه و الگوی دیگری غیرِ آنچه خود برگزیده یا بلد است، نمیشناسد و قبول ندارد. جهان ِ او تنها یک «بعد» و یک «ساحت» دارد و آن هم همان که او بلد است
فیس بوک خالد رسول پور