پالمر در کتاب Hermeneutics (۱) تجربه را متضمن رنج بلوغ و فهم تازه میداند.
تجربه به طور پیوسته باید کسب شود و کسی قادر نیست ما را از آن رهایی بخشد. ما ترجیح میدهیم فرزندانمان را از تجارب ناخوشایند دور نگه داریم اما نمیشود آنها را از تجربه دور کرد چون تجربه آن چیزی است که به ذات تاریخی انسان تعلق دارد.
گادامر معتقد است وقتی انسان از انتظار و توقع سرخورده میشود شروع به تجربه کردن میکند یعنی تنها به این شکل است که تجربه کسب میشود. تجربه دردناک و ناخوشایند است اما این دلیل بر تاریک بودن تجربه نیست. این سطور یاداور تراژدی یونانی و شعار آیسخولوس است که میگوید «از راه رنج بیاموز».
از راه رنج بیاموز اشاره به کسب شناخت علمی توسط انسان و کسب دانش ندارد، بلکه فقط و فقط او را به شناخت بهتر برای دفعهی بعد، قادر میسازد. قوای انسانی در تجربه ظهور پیدا میکنند و عقل او در آن لحظه با محدودیتهای آنها مقابله میکند. (نیچه در کتاب ارادهی قدرت، مینویسد: «برای آن دسته از انسانها که برایم مهماند آرزوی درد و رنج، اندوه، بیماری، بدرفتاری و بیآبرویی میکنم.» )
میشل دو مونتنی اشتیاق برای کسب تجربهی جدید را نشانهای از نشاط در زندگی میداند. گرچه که دردآور باشد. راضی شدن به چیزهایی که از قبل میدانیم و فهمیدیم، یعنی بودن فقط در آنچه که قبلاً تجربه کردهایم، نشانهی خستگی و زوال ماست. جست و جوی تجربه، بی حد و حصر است و مرزی ندارد.
تجربه یعنی مسیرهای جدید و غیرمنتظره و این نه تنها ما را به درک بهتر سوق میدهد، بلکه خطاپذیری قضاوتمان را نیز به ما میآموزد، که درس بسیار مهمتری است (۲). وقتی بپذیریم خطاپذیریم امکان یادگیری بیشتری فراهم میشود زیرا به استدلالهای دیگری گوش فرامیدهیم و خود را از جهل عدم یادگیری خلاص میکنیم. بنابراین تجربه گره خورده به زندگی انسانی و از مسیر تجربه میشود آینده را ترسیم کرد و برای آن برنامه داشت و این چیزی جز بلوغ و آگاهی نیست.
زهره جوادی
1 Hermeneutics )Interpretation Theory in Schleiermacher, Dilthey, Heidegger, and Gadamer(
2 Michel de Montaigne, ‘Of Experience’ in The Complete Works, trans. Donald Frame (Everyman’s
Library, 2003
@Raghim07