گفتند: چگونه؟ گفت: اندر کودکان پنج خصلت است که اگر در آن بزرگان بودی به جای ابدالان رسیدندی: یکی آن که غم روزی نخورند، و دیگر چون بیمار شوند از خدای تعالی گله نکنند، سه دیگر، با یکدیگر خورند آنچه شان باشد، چهارم، چون با یکدیگر جنگ کنند کینه ندارند و زود آشتی کنند. پنجم با اندک بیم بترسند و آب در چشم آورند.»
(بزرگمهر حکیم از ورای ادب و تاریخ، زهرا درّی، نشر زوّار، ص۱۵۳_۱۵۴)
* ابدال: مردان خدا
استاد مصطفی ملکیان نیز پنج ویژگی کودکان را از منظر ژان ژاک روسو نقل میکند که خلاصهاش این است:
«۱) بچهها تا وقتی که احتیاج به چیزی نداشته باشند، سراغش نمی روند. تا گرسنه نشوند سراغ غذا نمیروند. و تا احتیاجشان برطرف شد، از آن چیز دست میکشند. امّا ما بزرگسالها درست عکسِ این هستیم. به چیزی احتیاج پیدا نکرده، به آن اقبال میکنیم. بعد هم که احتیاجمان برآورده شد، باز دست بردار نیستیم.
۲) ویژگی دوم بچهها در اینجا و اکنون زندگی کردن است.
۲) بچهها تظاهر ندارند. بچه اگر الآن خشم نشان میدهد، واقعاً خشمگین است. امّا ما بزرگسالها گاهی دارد قند توی دلمان آب میشود، ولی، به تظاهر، خشم نشان میدهیم.
۴) بچهها فاصلۀ بین احساسات و عواطفشان خیلی کم است... گاهی بچه هنوز اشک دارد از چشمهایش میسُرد پایین، هنوز به گونهاش نرسیده، از دیدنِ یک چیزِ خندهدار میزند زیرِ خنده...
۵) بچهها خیلی گریه میکنند. ما بزرگسالها گریه کردن را زشت تلقّی میکنیم. نمیدانیم که چقدر، از لحاظ روانی، گریه کردن برایمان سلامت میآورد.»
بین خصلتهای پنجگانهای که بزرگمهر حکیم در کودکان بازشناخته و از ما میخواهد تا به خوی آنان تحویل کنیم و مبدّل شویم و پنج ویژگی که مصطفی ملکیان به نقل از ژان ژاک روسو برشمرده است اشتراکاتی به نظر میآید.
یکی شفافیت است و طبیعی بودن و به صرافت طبع رفتار کردن. تمدن و عرف و عادات اجتماعی ما را در مسیر زندگی به سمتی سوق میدهد که رفته رفته کِدر و سنگین شویم و از اظهار عواطفی که برخاسته از طبیعت انسانی ماست بپرهیزیم. برای چیزهایی شرم کنیم که در خور شرم کردن نیستند و کمکم در روندِ بزرگ شدن از سعادتِ خندیدن و گریستن از تهِ دل محروم گردیم. کودک، کمتر بر عاطفه، احساس و هیجان خود مهار میزند. البته که مراعات ادب حضور و داشتن پروای دیگری خوب است و کودکان به نظر میرسد از آن کمبهرهاند، اما طبیعی بودن و وفاداری به خویش، خصلت ارجمندی است که کودکان معلم و سرآمد آنند.
و دیگری سبکباری عاطفی است. کودکان به مراتب آسانتر از بزرگسالان آشتی میکنند و کمتر کینه به دل میگیرند. اگر برنجند، کتمان نمیکنند و رنجیده شدن در چشم آنان امری شرمآور نیست. با این حال، سبکباری عاطفی سبب میشود دوباره به سمت دوستی مایل شوند، ببخشند و درگذرند.
خوشا در شفافیت، طبیعی بودن، سبکبار زیستن و دل از غبارهای دیروز تکاندن، شبیه کودکان بودن.
صدیق قطبی