هر آنچه برای سرودن شعر لازم است.
۱- حفظ اشعار
«و محفوظات را از اشعار اصیل برگزیده و گلچین انتخاب میکنند که دارای اسلوب گوناگون باشند... کسی که از این محفوظات نداشته باشد نظم وی ناقص و پست خواهد بود و هیچ وسیلهای بهتر از محفوظات فراوان به شعر رونق نمیبخشد و بر شیرینی آن نمیافزاید. از این رو کسی که محفوظاتش اندک باشد. اثر طبع وی را نمیتوان شعر نامید.»
۲- سرودن و تمرین مداوم
«آنگاه پس از پر کردن دِماغ از محفوظات...باید به نظم سخن روی آورند و هرچه بیشتر شعر بسرایند ملکهی آن استوارتر و راسختر میشود.»
۳- فراموش کردن محفوظات
«تا نشانههای حرفی ظاهر آن[محفوظات] از ذهن وی محو گردد زیرا تا هنگامی که رسوم مزبور در ذهن وی وجود داشته باشد هنگام سرودن به عین همان الفاظ را به کار میبرد و از خود نمیتواند ابتکار کند.»
۴- مکان شعر سرودن
«آنگاه شرط شاعری خلوت گزیدن و تنهایی و زیبائی منظر و جایگاهی است که در آن شعر میسرایند از قبیل اینکه برای لذّت چشم کنار جویبارها و بوستانهای پر گُل و ریحان را برگزینند و همچنین برای تابناکتر شدن قریحهها باید گوش را به شنیدنیهای شادیبخش و لذّتافزا بهرهمند سازند تا حواس فراهم آید و قریحه برانگیخته شود و به نشاط در آید.»
۵- زمان شعر سرودن
«شاعر باید هنگام شعر سرودن در حال نشاط و آرامش خاطر باشد و در موقع خستگی و ناراحتی نسراید چه هنگام آسایش و استراحت قریحه وی برای سرودن... آمادهتر است. و گفتهاند بهترین اوقات برای سرودن شعر سحرگاهان هنگام بیدار شدن از خواب و موقع خالی بودن معده و نشاط فکر است.»
۶- عشق و سرمستی
«و چه بسا که عشق و سرمستی را نیز از انگیزههای شاعری دانستهاند.»
۷- فصاحت
« و سخنی که در شعر به کار میرود باید از فصیحترین تراکیب و خالص از ضرورتهای لسانی باشد... چه اینگونه کلمهها و ترکیبها سخن را از طبقهی بلاغت تنزّل میدهد.»
۸- پرهیز از پیچیدگی و تعقید
«و نیز باید شاعر منتهای کوشش خود را در اجتناب از ترکیبهای پیچیده و دارای تعقید مبذول دارد و ترکیبهایی به کار برد که معانی آنها بر الفاظ در فهم سبقت جوید.
همچنین به کار بردن معانی بسیار در بیت روا نیست چه نوعی تعقید به شمار میرود و به آسانی درک نمیشود.
و شعر را نمیتوان سهل نامید مگر هنگامی که معانی آن به ذهن بر الفاظ سبقت جوید.»
۹- پرهیز از استعمال کلمات عامیانه
«همچنین شاعر باید از الفاظ روستائی و پَست و کلمات عامیانه که در نتیجهی استعمال در میان عامه مبتذل شدهاند دوری جوید.»
۱۰- دوری از معانی مبتذل
«همچنین باید از برگزیدن معانی مبتذل نیز اجتناب کند چه شعر مبتذل نزدیک به سخن بیفایده میگردد. مانند اینگونه معانی: آتش گرم است. آسمان بالای سر ماست.
و هرگاه با همهی شرایط یادکرده سرودن شعر برای شاعری دشوار باشد باید در آن تمرین کند و به تکرار اشعار بسیار بسراید، زیرا قریحه مانند پستان است که هرچند بیشتر آن را بدوشند شیر آن افزونتر میشود و اگر آن را فروگذارند شیر آن خشک میگردد.»
۱۱- تنقیح و اصلاح
« و پس از آنکه شاعر شعر خود را به پایان میرساند باید بار دیگر با نظر تنقیح و انتقاد در آن بیندیشد و هرگاه آن را نیکو و شیوا نیابد در فروگذاشتن آن نباید بخل بورزد، چه مردم از این رو که شعر خویش را زادهی اندیشه و قریحهی خود میدانند بدان شیفته میباشند.»
منبع:
مقدمهی ابنخلدون، ترجمهی محمد پروین گنابادی، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، جلد دوم، صص: ۱۲۱۶ الی ۱۲۲۰
احمدرضا نادری، کانال نقل معانی