در زمانیکه چپ سازمانیافته، خواه فدایی، خواه مجاهد، خواه بخش منشعب از مجاهدین، یکسر سرکوب شده بود، در بزنگاه تاریخی سال ۵۶، راست مذهبی بهترین سازمان دهندگان خود را از زندانها بیرون کشیده بود.
یک کادر علنی سازمانده با چهره ای مردمی، کسی چون حاج مهدی عراقی، با نفوذ عمیقی که در میان بخش قابل توجهی از مردم و بازاریان داشت، همچون فرشته نجاتی بود که از آسمان نازل شد [عراقی و جمعی از همفکرانش با شرکت در مراسم «سپاس شاهنشاها»، از زندان آزاد شدند و از سازماندهندگان اصلی راهپیمایی های مذهبی علیه شاه شدند].
رفیق عمری من، حمید ارض پیما (از فداییان گروه احمدزاده) تعریف میکرد که : "با نخستین نشانه های تَرَک برداشتن بنای پوشالی رژیم شاه، چندی پس از آزادی «گروه شاهنشاها سپاس»، روزی در یکی از اتاق های اوین شنیدم که مسعود رجوی خطاب به موسی خیابانی و محمد سیدی کاشانی و چند تن دیگر میگفت: «بچهها! بچه ها! الان وقتشه که بیرون بریم! الان...»
یکسال بعد، طرف های دی ماه ۵۷ ، وقتی رژیم شاه کاملا ناتوان از چیرگی بر موج کوبنده ی اعتراض ها و اعتصابات و تظاهرات و راه پیمایی های گسترده ، دسته دسته زندانیان سیاسی را آزاد میکرد، شاهد صحنهای مشابه بودم؛ موسی خیابانی به مسعود رجوی می گفت: "مسعود داریم آزاد میشیم! داریم میریم بیرون! فکرش رو بکن!..."
رجوی آه سردی کشید: "ولش کن! دیگه دیر شده! جنگ رو باختیم! دیر شده! دیر! میفهمی؟!..."»
از کتاب «برگی از دفتر ایام» خاطرات اکبر معصوم بیگی صفحه ۲۱۱ و ۲۱۲۵۷