از آنجا که جانشینی ستم به جای عدل دردآور و جایگزینی خلاف به جای قانون رنجآور است، به خصوص که تقوای نظام را نیز مخدوش و حیثیت اسلام را نیز لکهدار میکند، عرض حال ذیل را که نمودار این همه است تقدیم میکنم:
در روز 4/2/58 دستهای مرموزی که احیاناً نمیخواهند اذهان به تعقیب مجرمان اصلی ترور سرلشگر قرهنی – که به بیان امام امپریالیسم و عوامل آن میباشند – سیر کند، مرا در کیهان عضو برجستهی گروه فرقان قلمداد کردند تا از یک طرف توطئۀ خود را بپوشانند و از طرف دیگر چون مرا سد راه افکار مرتجعانهی خود میدانند نابود کنند و یا لااقل حیثیت مرا لکهدار نمایند. من پس از تکذیب این دسیسه به کیهان مراجعه کردم که منشأ این توطئه مشخص و تعقیب قانونی شود تا در نظام عدل اسلامی همچون نظام ظلم طاغوتی هر کسی نتواند به هر کسی هر انگی را بچسباند و از طرف دیگر واقعیت امر را بپوشاند، لکن در آنجا به این نتیجه رسیدم که باز هم همان دستها قویاً پشت مسئله ایستادهاند و نه تنها از تعقیب مفتری که حتی از مشخص نمودن آن نیز کیهان را محذور میدارند. از این رو از اینجا مأیوس شدم و با تنظیم اعلام جرمی علیه این توطئه – که رونوشت آن پیوست نامه است – به دادگاه انقلاب پناه بردم، لکن در محضر مقدس دادستانی کل انقلاب نیز با کمال تعجب نه تنها به این دعوی برخوردی در شان عدالت اسلامی ننمودند که بی هیچ زمینۀ قانونی و حقوقی زیرکانه مرا به بازجویی گرفتند.
پس از آن با اعتراض و ناامیدی، بهعنوان آخرین مرجع به کمیته مرکزی امام به سرپرستی آقای مهدوی کنی مراجعه نمودم و رونوشتی از اعلام جرم خویش را که همان روز به مطبوعات نیز داده بودم (که آنان نیز به دلایلی که برایم روشن نیست از چاپ آن خودداری کردهاند) به این کمیته تسلیم نمودم، ولی با کمال تأسف باید بگویم جواب این دادخواست بدون هیچ تبیین و توضیحی، در همان جا بازداشت غیر مترقبۀ من بود! از آن به بعد مرا با چشم بسته به زندان اوین بردند و در سلول انفرادی محبوس نمودند و با اینکه پیشاپیش و در همان بازجوییهای اولیه واقعیت امر برایشان مسلم بود، همچنان به بازداشت غیرقانونی من ادامه دادند تا سرانجام بعد از یک هفته به عنوان اعتراض به این عمل دور از تقوای نظام اسلامی اعلام اعتصاب غذا نمودم و تا هنگام آزادی بدین اعتصاب ادامه دادم.
آنها خود هنگام آزادی پس از یازده روز معترف شدند که نظریهای جز بر ناموجه بودن بازداشت من نمیتوانند ارائه نمایند.
اکنون من مجددا نسبت به مفتریانی که چنین اتهامی را در روزنامۀ کیهان به من نسبت دادهاند و نیز نسبت به آنان که بر خلاف قانون و دستورات اکید و مکرر شما و دولت انقلاب بر ممنوعیت دستگیریهای خودسرانه، به بازداشت من مبادرت کردهاند اعلام جرم میکنم چه اینکه در این جریان برایم مسجل گردیده که دستهایی از اقامۀ این دعوی و روشن شدن واقعیت امر جلوگیری میکنند تا چهرۀ ارتجاعی و نفاقافکنشان برای رهبری انقلاب و ملت بپاخاستۀ ایران آشکار نشود: همان "منابع مطلع" که کیهان معرفی آنان را منوط به اجازۀ دادستانی کل انقلاب کرده است.
بازداشت غیرقانونی من نشان داد که دشمن با تمسک به چه شیوههایی سعی در ایجاد و تشدید بدبینی نسبت به انقلاب اسلامی ما دارد علی الخصوص در جنبۀ حقوقی آن که بارزترین ملاک حقانیت و عدالتخواهی این نظام است.
لذا اکنون با طرح دادخواست خود در پیشگاه رهبری انقلاب، انتظار دارم محتوی فرمایش پیامبر (ص) که "لن تقدس امة لا یوخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع" در این امر همچون امور دیگر تحقق عینی و عملی یابد و حق انسانی مظلوم، هر چند که ضعیف باشد، از مفتری ظالم هر چند که قوی باشد ستانده شود و اتهامزنندگانی از اینگونه، مشخص گشته و به حکم عدالت اسلامی مورد تعقیب و جزا قرار گیرند.
حبیب الله آشوری
رونوشت جهت:
شورای انقلاب، دفتر آیتالله طالقانی، دادستان کل انقلاب، وزارت دادگستری، نخستوزیری، کیهان، اطلاعات، رادیو تلویزیون، کمیتۀ حقوق بشر، کانون وکلا، کانون زندانیان سیاسی.
24/2/58