یک روز در یک کمپ تابستانی، دختر ۵ سالهی من و دوستانش به راهپیمایی در طبیعت برده شده بودند.
در قسمتی از مسیر آنها اشتباها از روی یک کندوی زنبور عبور کرده بودند و دو زنبور دختر من را نیش زدند. بعد از آن او به شدت گریه کرده بود و از مربیاش خواسته بود که زودتر به خانه برگردد. تقریبا سه هفته بعد از این اتفاق، مشکلات شروع به ظاهر شدن کرد. در ابتدا، او از شام خوردن در هوای آزاد اجتناب میکرد و بعد، از هرگونه بیرون رفتن از خانه و حتی طی کردن مسیر خانه تا ماشین مگر اینکه کسی او را در تمام مسیر حمل میکرد و در آغوش می گرفت.
از آنجا که او را دختر جسور و مقاومی می دانستیم با فرض اینکه بعد از چند روز ترسهایش کمتر خواهد شد، به خواستههایش عمل میکردیم. اما این اتفاق نیفتاد و بعد از پیامی که برای درخواست کمک به یک دوست روانشناس فرستادم متوجه شدم که به جای تطبیق شرایط با ترسهای دخترم که میتوانست باعث تقویت آنها شود، بهتر بود که به او برای غلبه بر آنها کمک کنیم.
بعد از آن نظر چند متخصص دیگر را هم جویا شدم و بعضی توصیههای آنها به والدین برای کمک به کودکان در غلبه بر فوبیاها را به اشتراک میگذارم.
فوبیا که روانشناسان و روانپزشکان نام هراس اختصاصی را هم به آن میدهند، یکی از انواع اختلالات اضطرابی است که با وحشت مفرط و غیرقابلکنترل از یک موضوع یا موقعیت خاص مشخص میشود و شدت آن به حدی است که زندگی معمول فرد را مختل میکند.
کودکان ممکن است در ارتباط با موضوعات مختلفی مثل ارتفاع، تاریکی، زنبور، سگ، صدای بلند و حتی یک حالت جسمانی مثل حالت تهوع، فوبیا پیدا کنند، مطالعات نشان میدهند که در حدود ۹ درصد از کودکان و افراد بزرگسال فوبیا در یک زمینه خاص را تجربه میکنند. شروع فوبیا در بعضی افراد مثل فرزند من به صورت ناگهانی و بعد از یک واقعه وحشتآور، و در گروهی دیگر تدریجی و بدون ارتباط با یک اتفاق مشخص است.
یکی از توصیههای متخصصان در برخورد با فوبیا در کودکان، کمک به آنها برای احساس امن بودن است. "قبل از هر چیز شما میخواهید که همدل و حمایتگر باشید"؛ دکتر توماس اولندیک روانشناس و دبیر یک مرکز تحقیقات کودکان در ویرجینیا میگوید: "سعی کنید که کودک را درک کنید و آنچه احساس میکند بپذیرید. هدف ما قبل از هرچیز آرام کردن کودک است چرا که او به طور کاملا واقعی وحشتزده است."
بعد از آرام شدن کودک یا دور شدن از موقعیت ترسآور، "سعی کنید که بفهمید در ذهن کودک چه میگذرد" دکتر تامار چامسکی یک روانشناس بالینی و نویسنده کتابهایی برای کاهش اضطراب در کودکان، میگوید "از کودک بپرسید که به طور مثال، آیا او نگران آن است که اگر سگ او را گاز بگیرد بمیرد یا اندامش را از دست بدهد؟
کودکان ممکن است باورهای غیرواقعبینانهای درباره احتمال اتفاق افتادن وقایع خطرناک داشته باشند که میتوان به اصلاح تدریجی آنها در ذهن او کمک کرد. به طور مثال میتوان با گفتن چنین جملهای شروع کرد که "اگر فکر کنیم که هر سگی ممکن است پای ما را گاز بگیرد، آن وقت مجبوریم که از همه سگها بترسیم"؛ همینطور لازم است بفهمیم که او دقیقاً از چه چیزی میترسد. از تمام سگها یا از نوع خاصی از آنها؟ از تاریکی یا از شب؟ قبل از شروع به اصلاح باورهای غلط آنها لازم است بدانیم موضوعی که خطرناک تجربه میکنند دقیقا چیست.
اما بسیاری از اوقات والدین فقط تا همین مرحله با کودک پیش میروند و بعد از آن شروع به تطابق دادن خود و شرایط با ترسهای کودک میکنند. این البته قابل فهم است، که وقتی کودک شما با هر بار دیدن یک سگ خانگی در حیاط خانه همسایه تان شروع به جیغ زدن میکند، هنگام برگرداندن او از مهدکودک مسیر دیگری را برای رسیدن به درب منزلتان انتخاب کنید. اما لازم است بدانیم که این کار باعث بهتر شدن شرایط نمیشود. بلکه ترس او را تشدید میکند. وقتی خانوادهای که کودکی مبتلا به فوبیا دارند در زمان ملاقاتمان به من میگویند: "خوشبختانه در طول هفته گذشته با هیچ سگی برخورد نداشتیم" من به آنها میگویم "متاسفانه! ..چیزی که به ما کمک میکند تمرین و مواجهه است."
این ایده به این معنی نیست که باید کودکتان را به اجبار با یک موقعیت وحشتآور یا حتی خطرناک مواجه کنید. مطمئنا این فکر خوبی نیست که، مثلا کودکی که ترس از آب دارد را درون یک استخر پرتاب کنیم تا شنا کردن را یاد بگیرد. کاری که بهتر است انجام بدهیم این است که با تشویق او به فکر کردن به موضوع ترسآور و تصور کردن آن، به تدریج و ابتدا در ذهنش به آن نزدیک شود.
در مورد دخترم که دچار فوبیا نسبت به زنبور شده بود، من ابتدا شروع به صحبت درباره زنبورها با او کردم و اطلاعات اطمیناندهندهای مثل اینکه زنبورهای نر نیش نمی زنند را با او در میان گذاشتم. و بعد با هم به جستجوی تصاویر انواع زنبورها در اینترنت پرداختیم. هدف من، مواجه کردن او با فکر و تصویر زنبورها تا زمانی بود که بتواند واکنش آرام تر و منطقیتری را جایگزین وحشتزدگی کند.
اگر برداشتمان از میزان راحتی کودک هنگام تماشای عکسها یا فکر کردن به موضوع مورد ترس این باشد که نسبت به قبل اضطراب کمتری را تجربه میکند، میتوانیم مواجهه او به آرامی بیشتر و نزدیکتر کنیم. بعد از عکسها و ویدیوها، من دخترم را دعوت به تماشای زنبورها از پشت پنجره بسته کردم و در حین این کار به او جمله هایی را میگفتم مثل اینکه 'به نظر نمیرسد به چیزی غیر از گلها علاقه داشته باشند.' بعد با هم بیرون رفتیم و در فاصلهای نسبتا دور از زنبورهایی که دور گلی جمع شده بودند ایستادیم. او ترسیده بود اما توانست خود را آرام نگه دارد و این اتفاق به من میگفت که ما در حال پیشرفت هستیم.
اما کار ما با کودک مبتلا به فوبیا همیشه به سادگی پیش نمیرود و گاه خود را ناتوان از آرام کردن او تجربه می کنیم. "اگر دفعات وحشتزدگی کودک الگوی روزانه پیدا کرده است و این ترس خارج از کنترل او تجربه میشود ، یا زمان زیادی طول میکشد ، نیاز به دریافت کمک حرفهای وجود دارد. در تمام این مراحل میتوانیم به کودک توضیح بدهیم که "هدف ما این نیست که تو سگها، زنبورها یا رفتن به دندانپزشکی را دوست داشته باشی، اما تلاش میکنیم که بتوانی از کنار یک سگ در خیابان عبور کنی، به گلها نزدیک شوی و دندانپزشکی بروی در حالی که میتوانی نگرانی ات را کنترل کنی و وحشت زده نشوی."
کانال علی نیکجو، روانپزشک، روان درمانگر تحلیلی