شاه نامه از نظرِ ادبیاتِ گفتاری، شرمگینترین و نجیبانهترین کتابِ زبانِ فارسی و شاید همهی زبانهاست.
شاه نامه از نظرِ ادبیاتِ گفتاری، شرمگینترین و نجیبانهترین کتابِ زبانِ فارسی و شاید همهی زبانهاست.
فردوسی پیوسته از واژگانِ زشت و زننده پرهیز دارد. سراسرِ این کتاب را هالهای از اخلاق بلند و نجابت و بزرگواری در بر گرفته است. زبانِ این کتاب، زبانی عادی نیست.
احساسات، دریده و بیپروا برنمیآیند. هر واژهای اگر چه از اندرونی تفتیده برآمده باشد، برایِ گذشتن از مرزهایِ نجابتِ این کتاب جواز نمی یابد.
نامِ افراسیاب که بزرگترین دشمنِ ایران است، بارها با صفاتی مانند رَد و دلاور همراه است.
و بدترین صفتهایی که در کنار نامِ او میآید، جفاپیشه، بداندیش و بدگوهر است و همینها نیز از زبانِ دشمنِ او گفته میشود نه خودِ فردوسی.
زمانی که شاهنامه با افراسیاب که بزرگترین دشمنِ ایران بوده چنین رفتاری در پیش میگیرد ، پیداست که با دیگران چگونه برخورد میکند.
بخشی از این ادبیاتِ اخلاقی، برآمده از روحیهیِ خودِ فردوسی ست و بخشی از آن نمایانگرِ سرشتِ عمومیِ رفتارِ ایرانیان در روزگاری ست که هنوز ارزشهایِ اخلاقی یکسره بازیچهی دستِ تاراج نگردیده بود.
نقش و نشانی از این خودداری و نجابتِ اخلاقی در همهی نوشتههایِ ایرانی تا پایانِ سدهی چهارم به چشم میخورد.
فردوسی زمانی که میخواهد اصالتِ ضحاک را زیرِ تیغ پرسش بگذارد و به سخن ساده، حرام زادگیِ او را بیان کند ، با چنان دقت و ظرافتی این کار را انجام میدهد که در نخستین نگاه، خواننده شاید متوجه آن نیز نگردد.
پس از آن که ضحاک، خونِ پدرش مرداس را میریزد، این گونه در پرده به نسبتِ او اشاره می کند:
به خونِ پدر گشت همداستان
ز دانا شنیدَستَم این داستان
که فرزندِ بَد، گر شود نرّه شیر
به خونِ پدر هم نباشد دلیر
مگر در نهانش سَخُن، دیگر است
پژوهنده را راز با مادر است
دکتر سیاوش جعفری
از کتابِ گفتارِ خسروانی و کردارِ پهلوانی
politicalculture