شاه گفت: من میخواستم از تحلیل شما درباره موقعیت فعلی ایران اطلاع حاصل کنم. این اغتشاش و تحریکی که دارد عمومیت مییابد، از کجاست؟ بانی آن چه کسی است؟ چه کسی پشت این مخالفتها قرار گرفته است؟
پاسخ دادم: خود شما اعلیحضرت!
با نگاهی متعجب به من نگریست و گفت: چرا من؟
در این مرحله از صحبت، او انتظار داشت تا من هرکس دیگری را به عنوان مسوول معرفی نمایم: فلسطینیها، کمونیستها، قذافی، خمینی آمریکاییها، چه میدانم، هرکسی؟
شاه: اغتشاشگران خارجی چطور؟ شما فکر نمیکنید که آنها هم در این میان نقشی ایفا کردهاند؟ گزارشاتی به ما رسیده است که بر اساس آنها مخالفان از خارج کمکهای مالی دریافت میکنند.
پاسخ دادم: متاسفانه این از آن نوع استدلالهایی است که اطرافیان شما از آن استفاده میکنند. کسانی که هنوز هم نمیخواهند واقعیت را از نزدیک ببینند.
شاه: چگونه این سیلاب از چشمان مسوولان پنهان ماند؟ مطمئنا این بحران به تازگی شروع نشده است.
پاسخ دادم: طبقه سیاسی، بالا آمدن این سیلاب را ندید و قدرت تکنوکراتی که خود ایجاد نمودهاید، قادر به دیدن واقعیت نبود.
شاه گفت: اما ما افراد خود را از میان فارغالتحصیلان بهترین دانشگاههای اروپایی و آمریکایی انتخاب کردیم. چگونه این مهندسها و دکترهایی که از معتبرترین دانشگاههای غربی آمده بودند، قادر نبودند مرا از قبل مطلع نمایند؟
پاسخ دادم: این امر به سیستم برمیگردد. زمانی که سیستم هرمی شکل است و در آن حتی نخستوزیر صرفا به بالادست خود چشم دارد، هیچکس خود را از نظر سیاسی مسوول احساس نمیکند. زیرا تنها آنچه مورد قبول است که از طرف شما صادر گردیده باشد. تصمیمهای نهایی انحصارا توسط شما گرفته میشود. نخبگان هم صرفا میخواستند تا با ارایه عناصری در جهت سیاست شما، خدمتی کرده باشند.
…اعلیحضرت، همیشه ترجیح میداد به کسانی گوش دهد که دقیقا همین واقعیات را از شما کتمان میکردند.
از کتاب از کاخ شاه تا زندان اوین
احسان نراقی
محمد رحمانی