آنچه از سنت ادبی در شعر شاملو بسیار به چشم میخورد «ذهنیت تمثیلی» او در آفرینش شعر است.
همهی شعرهای سیاسی شاملو تمثیلی است. ذهن تمثیلی جهان را به شکل پیام - تاویل میفهمد؛ همان ذهنیتی که در کلیله و دمنه و مثنوی معنوی، گلستان و بوستان سعدی، آثار عطار و سنایی است. البته این ساخت با دو مرحله برساخته میشود ابتدا واقعیت تبدیل به کلمه - تصویر میشود و سپس لحن و آهنگی این کلمات را به هم وصل میکند.
ذهنیت تمثیلی به راحتی تن به آنالیز میدهد زیرا در این نوع ذهنیت، واقعیت هم واقعیت است هم پیام؛ هم قصه است هم پیمانه. شعر موج نو بسیار تلاش کرد تا ذهنیت تمثیلی را نقد و رابطهی کلمه و واقعیت را «نه این همانی» نشان دهد. بنابراین کسانی که به شعر شاملو، نیما، سپهری و اخوان عادت کردهاند معمولا در مواجهه با شعر آبستره واکنش منفی نشان میدهند.
شعر رویایی و احمد رضا احمد، تعریف دیگری از واقعیت دارند. در شعر رویایی کلمه تمثیلی از واقعیت نیست بلکه استعارهای است که میتواند شاعر را در به زبان ارجاع دهد. شعر زبانی هم از ذهنیت تمثلی فاصله میگیرد اما براهنی با همهی تلاشی که برای دور شدن از ذهنیت تمثیلی میکند حتی در شعرهای زبانی باز نگاهی به تمثیلی کزدن واقعیت دارد. واقعیت اتفاقی است که معمولا یک بار واقعی است و بار دوم چیزی بر واقعیت افزوده میشود تا به فراسوی واقعیت دست یاید.
کلمهی «دیوار» در وهلهی اول دیوار است اما در مراحل بعد هم معنی دیوار میدهد و هم معناهای استعاری. شاعری که ذهنیت تمثلی دارد نمیتواند از استعارات پیش ساخته دیوار عبور کند به همین دلیل نمیتواند در کلمهی دیوار معناهای از پیش موجود دیوار را نادیده بگیرد.
شاملو در دفتر شعر «در آستانه» شعری دارد به نام «خاطره». این شعر در ۲۲ شهریور ۱۳۷۲ سروده شده است. آیدا در کتاب « بام بلند هم چراغی» دربارهی چگونه سروده شدن این شعر میگوید:
«شمال بودیم و صبح با صدای ارهی زنجیری بیدار شدیم و دیدیم دارند کنار چشمه درختهای جنگل سرسبز و انبوه را میبرند. نتوانستیم آن را صدا را تحمل کنیم. آن درختهای زیبا...خدا... شاملو این شعر را تحت تأثیر آن روز نوشت»(ص۱۸۳)
اگر خواننده این خاطره را نداند ممکن است به تأویلات دیگری دست یابد که بیرون ازحافظه شاعر در زمان تولید شعر است. شاملو در این شعر ابتدا روایت را پیش از اتفاق اصلی توصیف میکند: «شب / سراسر/ زنجیر زنجره بود / تا سحر.» اما همنشینی کلمات در این شروع هم ریتمیک است و هم بلاغی.
خواننده بعداً متوجه میشود که شاملو چرا از جناس زنجیر/ زنجره بهره برده است زیرا «نعرهی ازگل ارهی زنجیری» پیشاپیش در ذهن شاعر بوده است. او میخواست برای ارهی زنجیری استعارهها و همآواهای نزدیک پیدا کند تا خواننده تحت تأثیر انسجام متن شود. جناس «برگ» و «مرگ» هم بر اساس واقعیت برساخته شده است. این شعر یک تصویر روایی از واقعیت تجربه شده است. صدایی ناهنجار شاعر را از خواب پرانده است.
جنگل نیز به همین شکل با «قشعریرهی درد» از خواب میپرد. شاعر این ترس ناگهانی را تعبیر به «لطمهی جان ما»کرده است: نوعی برخاستن هراسان از خواب. جنگل پلک مرگ آسای خود را باز میکند و نعرهی چیزی را میشنود که در جانش آفتاده است.
این شعر دقیقا مکانیسم ذهنیت تمثیلی شاملو را آشکار میکند. شاملو در این شعر به آهنگ کلمات و رتوریک سخن بسیار توجه دارد او هم مثل یدالله رویایی واژهها را دقیقا وارسی میکند اما کلمه در شعر شاملو منشأ کشف معنا نیست شاملو ارتباط کلمات و آهنگ آنها را بر اساس پیام در نظر میگیرد؛ به همین دلیل کلمات در شعر شاملو بر اساس جمله یا پارهجمله معنا مییابد.
این شعر اگرچه در مقایسه با شعر هایکو بلند است اما شعر «لحظه» نیز هست؛ اینکه همه چیز آرام و رویایی باشد اما ناگهان با اتفاقی فاجعهآوار شود. به همین دلیل دو زمان در این شعر حضور دارد: زمان آرام طبیعت و زمان فاجعهباری که ناگهان سر میرسد:
خاطره
شب
سراسر
زنجيرِ زنجره بود
تا سحر،
سحرگه
بهناگاه با قُشَعْريرهی درد
در لطمهی جانِ ما
جنگل
از خواب واگشود
مژگانِ حيرانِ برگش را
پلکِ آشفتهی مرگش را،
و نعرهی اُزگَلِ ارّه زنجيری
سُرخ
بر سبزیِ نگرانِ دره
فروريخت.
□
تا به کسالتِ زردِ تابستان پناه آريم
دلشکسته
بهترکِ کوه گفتيم.
۱۲ شهريورِ ۱۳۷۲
سینا جهاندیده
کانال تبارشناسی کتاب