جذبه در لغت به معنای کشش است.
تداول معنای اصطلاحی آن، به حدیثی منسوب به پیامبر اکرم باز میگردد که جذبه حق را با عمل جن و انس (جمله خلایق) برابر میداند («جذبه من جذَباتِالحقِّ توازی عمل الثقلین»).
استاد کمیلی خراسانی:
اما جذبه چیست؟ جذبه همان عشقی است که بین عاشق و معشوق به وجود میآید . او به خدا تمایل باطنی پیدا کرده و خدا را در وجودش احساس میکند و با معشوق خود انس و عشقی پیدا میکند که در گذشته نبوده است. این جذبه فقط در روح است ، نه در زبان و نه در جسم. سالک میبیند روح او لطیف شده و حساسیت و شفافیت فوق العاده ای پیدا کرده است.
این حالت قابل وصف نیست، این ها مسائل روحی است که خودتان باید به آن برسید. آنهایی که این حالات را ندارند باید منتظر باشند ، ممکن است برایشان پیش بیاید و اگر این اتفاق افتاد با استاد در میان بگذارند تا مبتلا به افراط و تفریط نشوند و بتوانند این اعتدال را حفظ کنند. گاهی این جذبه ها آنقدر شدید است که انسان را میخکوب می کند. لازم است که این نوع جذبه با استاد مطرح گردد./ کتاب شریف مشکات دل ص ۴۶۲
جَذْبه، اصطلاحی در تصوف و عرفان، به معنای کشیده شدن بنده به سوی خدا با عنایت الاهی است که سبب میشود انسان بی واسطه کوشش و بدون دشواری طیِ منازل، ناگهان، به خداوند نزدیک شود.
سلمی و به اقتفای او انصاری و جامی، این سخن را به ابوالقاسم نصرآبادی (متوفی ۳۷۲) نسبت دادهاند اما عزالدین کاشانی ذکری از قائل آن به میان نیاورده است.
زرین کوب این سخن را از جنس عبارات و مستحسنات صوفیه دانسته است.
برخی صوفیان در توضیح مفهوم جذب و جذبه، از تمثیل آهن ربا بهره بردهاند و عشق و محبت را منشأ این انجذاب و طلب دانستهاند و از این رو، در بحث از جذبه به آیه «. . . یَأتِی اللّهُ بِقَومٍ یحبُّهُم و یُحِبُّونَهُ. . . » (خدا گروهی را میآورد که آنان را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند) اشاره کرده اند.
ویکیفقه