خبر آمد که «برای مسجد نصیرالملک شیراز گشت ارشاد گذاشتن تا کسی بیحجاب عکس نگیره» و در پی خبر بحث میان دو طیف درگرفت.
یک طیف میگفت اینجا برای گردشگران است و گشت ارشاد احمقانه، و آن طیف میگفت که مکانی مذهبی است و حفظ شأن آن واجب، و در این میانه معرکه آراء بود.
درباره خبر
پیشتر مکانهای مذهبی صرفا کارکردی دینی داشت، مومنان برای انجام آیینهای مذهبی خود مکانی میساختند تا در آنجا دورِ هم جمع شوند و عبادت کنند. حتی معماری بناها هم طبق باورهای مذهبی ساخته میشد؛ ستونها، شبستانها، بلندی و کوتاهی سقفها، محرابها، تزییناتی چون مقرنس و کاشیکاری همگی در وهله اول جنبهای دینی داشتند و در کنار آن جنبههای زیباییشناختی یا نشاندادن اقتدار پادشاه، ثروت مالک، و هنر معمار هم مطرح بود.
با اینحال کمتر کسی به فکر این بود که از مکانهای مذهبی به عنوان جاذبهای برای سیاحان و گردشگران استفاده کند؛ گردشگرانی که لزوما به آن دین مومن نبودند و جنبههای دینی، اگر برایشان مهم بود، نه به عنوان یک مومن بلکه به عنوان ناظری بیرونی که لزوما احساس تعلق عاطفی و ایمانی ندارد، اهمیت داشت.
به مرور برخی اماکن مذهبی، تبدیل به جاذبههای گردشگری شدند؛ گردشگرانی که خود را موظف نمیدیدند اعمال مذهبی آن مکان را انجام دهند: طهارت داشته باشند، مراقبه کنند، سکوت کنند، پوشش خاصی داشته باشند و قس علی هذا.
اما گردشگران با خودشان پول میآوردند و این مزیت کمی نبود. گردشگران بلیط میخریدند، مجبور بودند غذایی بخورند، جایی اسکان یابند، و سوغاتی بخرند. پس گردشگری مهم بود؛ حداقل از این جهت که زندگی مومنان را میچرخاند و وضعشان را بهتر میکرد. اینجا جای مماشات بود. مومنان باید کمی کوتاه میآمدند و سهل میگرفتند تا گردشگران همچنان بیایند و پول بیاورند.
اما مماشات هم محدود به حدودی است. کِش را اگر بکشی تا اندازهای کِش میآید و بعد از پاره میشود، آنوقت دیگر کِشی وجود ندارد. مومنان نمیتوانند و نباید هرچیزی را آزاد بگذارند، مثلا نمیتوانند بگویند گردشگران چون پول میآورند، در مسجد شرب خمر کنند یا مثلا نمیتوانند اجازه دهند کسی داخل مسجد باشد و علیه مقدسات مذهبی اقدام کند.
بگذارید مثالی بزنم:
چند سال پیش در سفری به استان یزد به زیارتگاه چَک چَک در نزدیکی اردکان رفتیم. چک چک زیارتگاهی مختص زرتشیان است که بنا بر باور آنها، هنگامی که اعراب مسلمان به ایران ساسانی حمله میکنند و یزدگرد در این میان کشته میشود، فرزندانش یا میگریزند یا اسیر میشوند.
«نیکبانو»، یکی از دختران یزدگرد، به سمت شرق اردکان میگریزد تا در کوهها پناه بگیرد. نزدیک کوهی میرسد و میبیند سپاهیان اعراب به او نزدیک شدهاند، به کوه میگوید مرا پناه ده و کوه به او پناه میدهد. چندی بعد چوپانی در همان حوالی خواب میبیند که بانویی به او میگوید زیارتگاهی در آن محل بسازد. چوپان آن زیارتگاه را میسازد که امروز به «چَک چَک» معروف است.
این مکان علاوه بر اینکه برای زرتشتیان مقدس است و در روزهای معینی از سال (۲۸-۲۴ خرداد) مراسم مذهبی برگزار میشود، به روی گردشگران هم باز است و گردشگران میتوانند بلیط تهیه کنند و این مکان را ببینند.
برگردیم به داستان خودمان. از ورودی چک چک وارد شدیم. چند قدم جلوتر دکهای بود و نگهبانی و پیرمردی یکدست سپیدموش که بلیط میفروختند. حین خرید بلیط زنی با دختر جوان همراهش در حال خروج، از آندو نفر داستان نیکبانو را پرسیدند و آنها هم توضیح دادند. بعد آن زن، طوری که آنها بشنوند، گفت: «اینا همش خرافه است.»
شاید خیلی از ما هم آن داستان را خرافه بدانیم، اما سوال این است که وقتی به عنوان گردشگر به مکانی مذهبی میرویم حق داریم سخنی بگوییم یا رفتاری کنیم که عقاید مومنان حاضر در آنجا را زیر سوال ببرد یا به مکان مقدسشان بیحرمتی شود؟
به نظرم میرسد رعایت شأن مکان بر گردشگر فرض است به دو دلیل:
یک) دلیلی اخلاقی؛ مبنی بر اینکه شخص به عنوان گردشگر اجازه یافته وارد آن مکان شود و نه به عنوان مثلا یک منتقد مذهبی
دو) دلیلی عقلانی. گشودهبودن مکان مقدس برای گردشگران و استقبال گردشگران از آن مکان مقدس به طوری که نفعی به هر دو طرف برسد نیازمند حفظ تعادل میان ارزشهای مذهبی و خواستههای گردشگران است. اگر مذهبیها سفت و سخت بگیرند گردشگران کم میشوند و اگر گردشگران بیحرمتی کنند و اباحهگری پیشه کنند، درب مکانهای مذهبی به رویشان بسته میشود.
سوفار؛ تأملاتی در فلسفه و دین
وحید حلاج