دربار و حوزۀ قدرت پر از کشمکش، همچشمی و رقابت و تضریب و تخریب بود. شاعران درباری نیز از این امر مستثنی نبودند.
آنان نیز چون اصحاب قدرت در پی فرصتی برای تخریب و فروگرفتن یکدیگر بودند. منوچهری دامغانی از شاعران درباری دلی پر خون دارد. او از یکی از شاعران دوروی درباری این گونه شکایت میکند:
چون روی من ببینی با من کنی تلطّف
مهمان بری به خانه، نُقل و نبید آری
وآنجا که من نباشم گویی مثالبِ من
نیکست کِت نیاید زین کار شرمساری
یا باش دشمن من یا دوست باش، ویحک
نه دوستی نه دشمن اینت سیاهکاری
هستند جز تو اینجا استاد شاعرانی
با لفظهای مائی با طبعهای ناری
ایشان مرا تجارب کردند بیمحابا
دیدند قدرت من دیدند کامکاری
تو نیز تجربت کن تا دستبرد بینی
تا بردَوَم به شعرت چون باد بر صحاری
در قصیدهای دیگر خطاب به شاعری که با او منازعۀ ادبی داشته است، از او اینگونه انتقاد میکند و از آنچه در محافل ادبی درباری میگذشته است خبر میدهد:
میر فرمودت که رو یک شعر او را گو جواب
بود سالی و نکردی ننگ باشد این چنین
گر مرا فرموده بودی خسروِ بندهنواز
بهتر از دیوان شعرت، پاسخی کردم یقین
لیکن اشعار تو را آن قدر و آن قیمت نبود
کش بفرمودی جواب این خسروِ شاعرگزین
استاد زرینکوب دربارۀ رقابتها و دشمنیهای شاعران دربار بزرگ غزنه، در واقعۀ مرگِ فرّخی مینویسند: « از آن همه شاعران دربار که چون او در ورطۀ خاموشی و فراموشی میرفتند، هیچکس برای او مرثیهای نگفت و اگر گفت انعکاسی نیافت. تنها لبیبی شاعر که از بازماندن فرّخی متأثِّر بود، قطعهای گفت که آخرین انعکاسِ رقابتها و دشمنیهای شاعران دربارِ غزنه بود:
گر فرّخی بمرد چرا عنصری نمرد؟
پیری بماند دیر و جوانی برفت زود
فرزانهای برفت و ز رفتنش صد زیان
دیوانهای بماند و ز ماندنش هیچ سود.»
آنگونه که از دیوان مسعود سعد برمیآید میان او و راشدی و دیگر شاعران دربار غزنه، بازار دشمنی و رقابت و لجاج بسیار گرم بوده است و این دشمنی آن مایه در دیوان وی بازتاب داشته است که برخی علّت گرفتاری و حبس وی را همین تضریب و سعایت شاعران درباری از جمله راشدی بدانند. ابیات زیر که خطاب به سلطان محمود ابن ابراهیم غزنوی است، شاهدی بر این ادعا و نماینگر فعالیّتهای ادبی محافل ادبی دربار غزنه است:
خدایگانا، دانی که بندۀ تو چه کرد
به شهر غزنین با شاعرانِ چیره زبان
هر آن قصیده که گفتیش راشدی یک ماه
جواب گفتم و آن بر بدیهه هم بهزمان
اگر دو تن را جنگ اوفتادی اندر شعر
ز شعرِ بنده بُدیشان شواهد و برهان
یکی به دیگری گوید این درست بُوَد
اگر گوید مسعودِ سعدِ بن سلمان
چو پایگاهم دیدند نزد شاهنشه
که داشتم بَرِ او جاه و رتبت و امکان
به پیش شه نهادند مرمرا تهمت
به صد هزار نیرنگ و حیله و دستان.
احمد رضا نادری
کانال نقل معانی