یکی از ویژگیهای مهم شاهنامه چنانکه ماهیت یک منظومۀ حماسی اقتضا میکند، وحدت در روایاتِ آن است.
توضیح بیشتر آنکه، از یک رویداد فقط یک گزارش به نظم درآمده و بقیه کنار گذاشته شده است؛ با این همه در شاهنامه گاهی به جهانبینیها و اعتقاداتِ مختلفی برمیخوریم. که از آن میان دشوار میتوان اعتقادات خودِ شاعر را از اعتقادات برخاسته از منبع منثور او بازشناخت. در دیباچۀ شاهنامه در بخشِ «گفتار اندر آفرینش مردم» بیتهایی هست که در آنها دو عقیدۀ مختلف در بابِ آفرینش آدمی بیان شده است:
ترا از دو گیتی برآوردهاند/ به چندین میانجی بپروردهاند
نُخُستینت: فکرت، پسینَت شمار/ تو مر خویشتن را به بازی مدار
دربارۀ بیت دوم پژوهندگان شاهنامه سخت با یکدیگر اختلاف کردهاند که چکیدۀ این نظرات را میآوریم.
«ای آدمی، پایگاه ویژه و یگانة تو در همة دو گیتی این است که در برخورداری از اندیشه، نخستین آفریدهای و در شمارش و برآورد پیدایی و بودن آفریدگان در جهانِ هستی، پسینی» (دوستخواه)؛ «شمار» به معنای روز رستاخیز و قیامت: «ای آدمی، هدف از آفرینش دو گیتی تو هستی که ترا به چندین میانجی پروردهاند که نخستین میانجیِ تو فکرت، یعنی خرد در آغاز آفرینش در این گیتی است و پسینِ میانجیِ تو، روزِ شمار در آن گیتی» (خالقی مطلق)؛ با گزینش نویسۀ فطرت به جای فکرت: «انسان از نظر ترتیب آفرینش، آخرین مخلوق و ازذنظر اهمیّت در میان آفریدهها برترین و نخستین است (پرهام؛ نیز نک: کزازی؛ برگنیسی)؛ «ای آدمی تو در اصل فطرت به همة جنبندگان پیشی داری؛ اما در آفرینش، پس از همة آفریدگان به جهان آمدهای»
(جوینی). باتوجه به روایت «اوّل الفکر آخر العمل»: «انسان نخستین موجودی است که خداوند هنگام خلقت به آن اندیشید؛ اما در ترتیب و جریان آفرینش، آخر از همه به وجود آمد (آیدنلو؛ نیز نک: رضایی دشتارژنه، برای چکیدۀ نظرات مختلف، نک: همانجا).
به نظر نگارنده شایسته است تفسیری از این بیت به دست داده شود که با کل این بخش از دیباچه و هم با کلّیت شاهنامه همخوانی داشته باشد؛ حال آنکه، بجز برداشت خالقی مطلق، بقیۀ تفسیرها با بیتهای بعدی و حتی با بیان فلسفی شاهنامه در باب هدفِ آفرینش چندان ارتباطی ندارد. در اینجا میکوشیم ارتباط بیت موردِ بحث را با این بخش از دیباچه و مواضع دیگر شاهنامه روشن سازیم و نیز دلایل و شواهد دیگری برای درستی برداشت خالقی مطلق بیاوریم:
۱. در مصرع دوم میگوید: گمان مکن که تو برای سرگرمی و بدون هدف خاصّی آفریده شدی، از آنجا که در نخستین مرحله از آفرینش تو، خرد (ممیّز نیکی و بدی) در گوهر تو جای گرفته، مسئولیت و وظیفۀ مهمی بر دوش تو نهاده شده است. از این رو، با اتکاء به خرد، میتوانی بین نیکی و بدی یکی را برگزینی و بر اساس این گزینش در روزِ قیامت، کارهایت را حسابرسی میکنند و پاداش نیکی یا پادافره بدی را میبینی. چنانکه ملاحظه میشود مفهوم مصراع دوم همخوانی بهتری با مفهومِ حسابرسی برای روز شمار در مصرع یکم دارد.
۲. درست بلافاصله پس از بیتِ موردِ بحث چنین میخوانیم:
شنیدم ز دانا دگرگون از این/ چه دانیم راز جهان آفرین...
نگه کن بدین گنبدِ تیزگَرد/ که درمان ازویست و زویست درد
نه گشت زمانه بفرسایدش/ نه آن رنج و تیمار بگزایدش
نه از جنبش آرام گیرد همی/ نه چون ما تباهی پذیرد همی
ازو دان فزونی و زو هم نِهار/ بد و نیک نزدیک او آشکار
در این بیتها عقایدی مطرح میشود که قاعدتاً باید در تقابل با عقیدۀ مطرح شده در بیت پیش از آن قرار گیرد و آن اینکه گنبد تیزگَرد به جای خرد، سرنوشت آدمی را رقم میزند و آدمی بازیچۀ دست تقدیر است. خالقی مطلق بر آن است که در این بیتها عقاید دهریان بازگو شده است؛ بحث در این باره که اندیشۀ دهری متأثّر از تقدیرباوری زروانی است، از حوصلۀ این مقال بیرون است، ولی به نظر نگارنده، ما در این بیتها با تقدیرِ مبتنی بر اختربینی روبهرو هستیم که از سوی پیروانِ فکری مشرب زروانی در برخی متون پهلوی از جمله خداینامه، نفوذ کرده و در جایجای شاهنامه نیز دیده میشود.
فردوسی در این بخش، دربارۀ آدمی و کردارهای او، دو نظرگاهِ مخالف را پیش کشیده است: یکی - چنانکه دیدم - مبتنی بر ارادۀ آدمی و مسئولیتپذیری او در برابرِ کردارهای اوست که ثنویت زردشتی (راستآیین یا وِهدین) را فرایاد میآورد و نظرگاه دیگر که با بیت «ز دانا شنیدم دگرگون از این» آغاز میشود، بازتابِ مشرب زروانی است که در آن ایزد زروان (زمانه، روزگار) راقم سرنوشت است و تجسّم زمان و هر آنچه در آن رخ می دهد و زمان در آسمان (گنبد تیزگَرد) و اجرام سماوی که نشانه های مشهود گذر زمان و ابزار اندازه گیری آناند، تجلّی مییابد. چنانچه هریک از تفسیرهای پژوهندگانِ دیگر دربارۀ فکرت/فطرت و شمار پذیرفته شود، ارتباطی میان این تفسیرها و مشرب زوانی برقرار نمیشود.
برای مثال، اینکه بنا بر بیشتر تفسیرها، آدمی از نظر ترتیب آفرینش آخرین آفریده و از نظر اهمیت، نخستین بوده، چه تقابلی با عقایدی دارد که از بیت «ز دانا شنیدم دگرگون ازین...» آغاز میشود؟! همچنین، به این تفسیر نیز که آدمی نخستین آفریده بود که خداوند بدان اندیشید، ولی آخر از همه، او را دروجود آورد، همین اشکال وارد است. به هر روی، این تقابل در سراسر شاهنامه دیده میشود، بیآنکه کوششی برای حل آن شده باشد. هنگام تدوین خداینامه، هریک از این نظرگاهها، از کانونهای مختلف دینی و فلسفی آن زمان واردِ متن شده و پس از اسلام، عقاید اسلامی شاعر نیز ، در مقام حکیم مسلمان، به آنها افزوده شده است.
حاصل سخن آنکه، در دیباچۀ شاهنامه، هم بازتابِ ثنویت زردشتی را میتوان دید و هم ردِّ پایِ عقاید معتزله مبتی بر اختیار آدمی و پاسخگویی او در قیامت و هم عقاید جبری زروانی یا دهری. گذشته از اینها در بسیاری موارد، خداوندِ فردوسی، بالاتر و برتر از زمانه و روزگار و سپهر و آسمان، و به جای آنها، سرنوشت شاهان و پهلوانان باستانی ایران را رقم میزند. پس، دربارۀ نقش سرنوشت، دوعقیدۀ کاملاً مخالف در کنار یکدیگر در شاهنامه جا خوش کردهاند که در زیر برای هریک شاهدی میآوریم و بحث را به پایان میبریم:
۱. سپهر (فلک، آسمان، روزگار و سایر اجرام سماوی) سرنوشت آدمی را رقم میزند و آدمی هیچ ارادهای از خود ندارد. کار سپهر مبتنی بر داد نیست، به انسانهای شایسته شوربختی نصیب میدهد و ناشایستگان را بر تخت نیکبختی برمینشاند (جبر):
که آن را که خواهد کند شوربخت/ یکی بیهنر برنشاند به تخت
۲. برعکس، شوربختی و نیکبختی تابع کردارهای آدمی است. سپهر به بیدادگر مهر نمیورزد، برای کردارهای نیک آدمی پاداش میدهد و برای کردارهای بدِ او پادافره (اختیار):
به بد بس دراز است دست سپهر/ به بیدادگر بر نگردد به مهر
برگرفته از صفحه فیس بوک دکتر ابوالفضل خطیبی