بیشتر کودکان در سال دوم زندگی به توانایی راه رفتن دست پیدا می کنند و این همان مرحله ای است که بسیاری از والدین از آن تحت عنوان "دوساله های بدقلق" یاد میکنند.
در این مرحله، کودکان شروع به تجربه توانمندی های جدیدشان میکنند، مثلا هر وقت والدینشان به آنها میگویند راه برو، میدوند یا هر وقت میگویند آرام باش جیغ میکشند و به طور کلی قدرت خودشان را می سنجند.
آنها میخواهند بدانند که چقدر بر محیط اطراف خود کنترل دارند. اگر اوضاع خوب پیش برود، کودک به احساس کنترل و تسلط بر امور دست می یابد و اعتماد به نفس و استقلال لازم را برای جست وجو و کشف محیط پیرامون خود پیدا میکند.
اما اگر والدین با سختگیری و اعمال محدودیت، یا تنبیه کودک به خاطر تلاش برای دستیابی به استقلال، مانع از مستقل شدن او شوند، ممکن است کودک در قبال اهدافی که مد نظر دارد دچار احساس شرم و تردید شود اگر والدین بیش از حد حمایت کننده باشند نیز مشکل ساز میشوند چون تمایل طبیعی کودک به کشف محیط و رویارویی با رویدادها و تجارب مختلف را بازداری میکنند.
مثلا والدینی که اجازه نمیدهند فرزندشان با کودکان دیگر دزد و پلیس بازی کند باعث می شوند که او به توانایی اش در کنار آمدن و تعامل برقرار کردن با بچه های دیگر شک کند.
اریکسون
niktarbiat