کد خبر: ۳۰۴۳۲
تاریخ انتشار: ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۰۹:۱۴-19 May 2022
برخلاف آثار عرفانی و عاشقانه ادبیات کلاسیک ایران، چون حافظ و سعدی و مولوی، در شاهنامه که اثری حماسی است، زن دارای نقشی تاریخی و عینی است.
به نظر می‌رسد دست کم ۲۴ زن در شاهنامه به نقش آفرینی می‌پردازند. این زنان عبارتند از آرزو، آزاده، آزرمی‌دخت، ارنواز، اسپنوی، بانوی گازر، بانوی گردوی، بانوی مهبود، پوراندخت، تهمینه، جریره، رودابه، سودابه، سهی، سیندخت، شهرناز، فرانک، فرنگیس، کتایون، گردآفرید، گلشهر، ماه آفرید، منیژه و همای. با این‌حال «تئودور نولدکه»، پژوهشگر نام‌آور آلمانی درباره «زن» در شاهنامه چنین می‌نویسد: در شاهنامه زنان نقش فعالی ایفا نمی‌کنند، تنها هنگامی ظاهر می‌شوند که هوس یا عشقی در میان باشد. (تئودور نولدکه: حماسۀ ملی ایران)

برای بررسی دیدگاه نولدکه نخست باید ببینیم که او شاهنامه را با چه چیزی مقایسه می‌کند و بدین نتیجه می‌رسد؟ فردوسی هزار سال پیش می‌زیست. در عصری که نه فقط در ایران، بلکه در همه جهان نقش‌های بیرون از خانه ویژه مردان بود. اگر شاهنامه را با ایلیاد و اودیسه، اثر سرشناس حماسی یونان باستان بسنجیم، بی‌تردید، زنان در شاهنامه نقش‌های بیشتر و پررنگ‌تری ایفا می‌کنند و از آنچه نولدکه هوس و عشق ‌می‌نامد، دورترند. چنین نتیجه‌ای به هنگام مقایسه شاهنامه با آثار «ویلیام شکسپیر»، «ویکتور هوگو» و «چارلز دیکنز» به دست می‌آید.

ما همچنان با نگاهی به رمان‌ها و داستان‌ها و فیلمنامه‌ها و نمایشنامه‌های سده بیستم و بیست و یکم نیز هنوز مردها را سوار بر اسب قدرت می‌بینیم. نگاهی به پرفروش‌ترین کتاب داستانی چند سال گذشته یعنی «هری پاتر» که باز هم قهرمان اصلی و ضدقهرمان اصلی مرد هستند، به خوبی نمایانگر این موضوع است. و شگفت اینکه نویسنده‌ی این اثر برجسته، خودش یک زن اسکاتلندی به نام «جی. کی. رولینگ» است. حال به خود شاهنامه باز می‌گردیم. در شاهنامه درباره بانوی جنگاور ایرانی «گردآفرید» در جنگ با «سهراب» چنین می‌خوانیم:

کجا نام او بود گردآفرید/ که چون او به جنگ اندرون کس ندید

بپوشید درع سواران جنگ / نبود اندر آن کار جای درنگ

نهان کرد گیسو بزیر زره / بزد بر سر ترگ رومی گره

فرود آمد از دژ بکردار شیر / کمر بر میان باد پای بزیر

به پیش سپاه اندر آمد چون گرد / چو رعد خروشان یکی ویله کرد

که گردان کدامند و جنگ آوران / دلیران و کار آزموده سران

که بر من یکی آزمونرا به جنگ / بگردد بسان دلاور نهنگ

ز جنگ آوران لشکر سرفراز / مر او را نیامد یکی پیش باز

درباره «گردیه» خواهر «بهرام چوبین» در جنگ با «خاقان» چنین میخوانیم:

بدو گردیه گفت کاینک منم/ که بر شیر درنده اسب افکنم

همان خواهر پهلو نامدار / بنیزه در آمد بنزد سوار

یکی نیزه زد بر کمر بند اوی / که بگذاشت حفتان و پیوند اوی

چون از پشت باره در آمد نگون / همه ریگ شد زیر او جوی خون

یلان سینه با آن گزیده سپاه / برانگیخت اسب اندر آن رزمگاه

همه لشکر چین همی برشکست / بسی کشته افکند و چندی بخست

دو فرسنگ لشکر همی شد ز پس / بر اسبان نماندند بسیار کس

سراسر همه دشت شد رود خون / یکی بی سر و دیگری سرنگون

چو پیروز شد سوی ایران کشید / بر شهریار دلیران کشید

بروز چهارم به آموی شد / ندیدی زنی کو جهانجوی شد

به نظر نمی‌رسد که «گردآفرید» و «گردیه» برای هوس در شاهنامه حضور داشته باشند. اما نقش زنان شاهنامه‌ای به جنگ‌اوران و لشکرداران محدود نمی‌شود. «فرانک» مادر فریدون با به کارگیری سیاست، فرزند خود را پرورانده و او را برای نجات ایران و ایرانیان از دست زهاک آماده می‌‌کند.

دیگر زنان شاهنامه نیز هرکدام نقشی کوچک یا بزرگ در رویدادهای سیاسی ایران بازی می‌کنند. در بخش ساسانیان شاهنامه -که نقش فردوسی به کمترین اندازه رسیده و شاهد روایت جز به جز تاریخ هستیم- باز حضور زنان را در سیاست می‌بینیم. دلیل رسیدن به دوران تاریخی ساسانی است. دورانی که چند زن بر تخت پادشاهی می‌نشینند. هرچند که در بخش‌های پیشین شاهنامه نیز شاهد به ارث رسیدن «فر ایزدی» و «خون شاهی» از طریق دختر «ایرج» یعنی «ماه آفرید» و در بخشی دیگر شاهد به شاهی رسیدن «همای» دختر «بهمن» بودیم. این نگاه انسان‌دوستانه به زن که در شاهنامه می‌بینیم، از ویژگی‌های فرهنگی ایران باستان است.

البته در شاهنامه داستان‌های عشقی بسیار زیبایی نیز می‌یابیم. با همسنجی این داستان‌ها از جمله «زال و رودابه»، «بیژن و منیژه»، «کیکاوس و سودابه»، «کتایون و گشتاسب»، «خسرو و شیرین» و «رستم و تهمینه» و … با نمونه‌های دیگر تمدن‌ها -باستانی و مدرن- باز هم می‌بینیم که در نمونه‌های ایرانی، زنان «محترم‌تر»، «نیرومندتر» و به ویژه «کنشگرتر» هستند. به طوری‌که حتی گاهی این زنان هستند که عشق خود را به مردان ابراز کرده و خواستگاری می‌کنند. آنچه از کلیت شاهنامه نسبت به موضوع زنان ‌برمی‌آید چنین است. ولی جزئیات نیز همواره بحث‌های گوناگونی را در پی داشته است. 

همانطورکه می‌دانیم در منطق، تعمیم جزء به کل نادرست است. در هنگام نتیجه‌گیری درباره یک اثر بزرگ و سترگ نباید به یک مورد کوچک بسنده کنیم. اینکه از شاهنامه ۵۰ هزار بیتی، یک بیت را برگزیده و با بهره از آن برای کل شاهنامه و فردوسی حکم صادر کنیم، نه منطقی است و نه منصفانه. این نوع داوری درباره هرچه باشد ناپذیرفتنی است. چه درباره تاریخ باشد و چه درباره ادبیات. چه به ایران مربوط شود و چه به جایی دیگر. 

همچنین هنگام مواجه شدن با برخی بیت‌های به ظاهر مشکل‌دار شاهنامه، همواره یک نکته را باید در نظر بگیریم و آن اینکه شاهنامه‌ای که امروز در دست ماست، همانی نیست که فردوسی سروده است. بنابراین به هنگام مواجه شدن با هر بیتی باید از افزوده یا الحاقی نبودن آن مطمئن شویم. اما راه یافتن ابیات "افزوده" چیست؟

نخست «نسخه‌شناسی» و دوم «سبک‌شناسی». در دانش نسخه‌شناسی، پژوهشگران با همسنجی دست‌نویس‌های گوناگون که در زمان‌ها و مکان‌های گوناگون نوشته شده‌اند، تلاش می‌کنند تا به اصل دست یابند. کمیت و اعتبار دست‌نویس‌ها دو فاکتور مهم برای بازیابی حقیقت است. در دانش سبک‌شناسی، یک پژوهشگر چنان با سبک کار یک نویسنده اخت می‌شود که با نگاهی به ابیات، می‌تواند سره را از ناسره جدا کند.

بهرام روشن ضمیر



کانال خردسرای فردوسی
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
به روایت مذهبی ها
نظرسنجی
با اصلاحات بنیادین سیاسی موافقید؟
بله
خیر
آخرین اخبار
چشم انداز
پربازدیدترین
خبری-تحلیلی
پنجره
اخلاق و عرفان
سیره علی بن ابیطالب(ع)
سیره رسول الله(ص)
تاریخ صدر اسلام
تاریخ معاصر
زمین
سلامت و تغذیه
نماز و احکام
کتاب و ادبیات
نظامی
کمپر و ون لایف
شیطان و گناهان
روشنفکری دینی
مرگ
آخرالزمان