کستی، بند سفیدرنگ باریک و بلندی است که از ۷۲ نخ ساخته شده و جنس آن اغلب از پشم سفید گوسفند است؛ ولی در بند ۱۱، ۱۲ و ۳۲ کتاب سوم نیرنگستان به موی بز یا شتر، پنبه و ابریشم خام هم اشاره شده است.
زنی موبد باید کستی را در قالب شش رشته با دوازده نخ ببافد. کل ۷۲ نخ کستی نمادی است از هفتادو فصل یسنا. شش رشته اشاره دارد به شش عید دینی سال و دوازده نخ هر رشته، مظهری است از دوازده ماه سال. کستی باید پس از سه دور، بر کمر بسته شود و این سه دور نمادی است از سه اصل کیش زرتشتی: پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک. وقتی کستی در بار دوم به دور کمر بسته شد، باید دو گره در جلو آن و وقتی به بار سوم رسید، باید دو گره دیگر در پشت آن زده شود. این چهار گره به معانی و مفاهیمی اشاره دارد که خلاصه آنها طبق بند هشت از فصل ۱۶ و بند ۲۵_۲۶ از فصل ۳۷ کتاب هشتم دینکرد چنین است:
۱. گواهی دادن به هستی خدای یگانه
۲. شهادت دادن به حقانیت کیش مزدیسنا و فرستاده اهورامزدا
۳. گواهی دادن به پیامبری سپنتمان
۴. شهادت دادن به اصول سهگانه مزدیسنا: پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک.
این بند که زرتشتیان به نشانه ایمان به دین بهی بر میان میبندند در پهلوی کُستیگ (kustìg) نام دارد. در فارسی به کستی (مطابق با تلفظ پهلوی ساسانی) و کشتی (مطابق با تلفظ پهلوی اشکانی) برمیخوریم.
رسم کشتیبستن که در اوستا از آن یاد شده است متعلق به دوران کهن آریایی بهنظر میرسد و آن را به زمان جمشید منسوب دانستهاند. نویسنده دادستان دینیگ باصراحت مینویسد که پیش از آمدن زرتشت این رسم بود، پس از او جنبه دینی به خود گرفت. در فصل ۱۳ گزیدههای زاداسپرم آمده که چون پسران پوروشسب پانزدهساله شدند از پدر بهرهای خواستند: "اندر [میان] جامهها[ی پوروشسب] کشتییی بود دوکرد کهش پهنا چهارانگشت [بود] و سهبار پیرامون کمر فرازآوردن شایست. زرتشت [آن را] برگزید و فرابست".
از این فقره روشن میشود که کشتی پیش از زرتشت وجود داشت و زرتشت آن را (بهنشانه آیین نو) برگزید.
در شاهنامه رسم کستی بستن مستقیماً در ارتباط با زرتشت قرار دارد. زرتشت پس از کاشتن سرو کاشمر و نهادن آتشگاه پیام به هر سوی کشور میفرستد:
به برز و فر شاه ایرانیان
ببندید کستی همه بر میان
به آیین کستی ببستن روید
بدین سایه سروبن بغنوید
سوی گنبد آذر آرید روی
به فرمان پیغمبر راستگوی
(دفتر ۵: ۸۳)
گشتاسپ اسفندیار را برای گستردن دین به اطراف جهان میفرستد و مردمان:
همه نامه کردند زی شهریار
که ما دین گرفتیم از اسفندیار
ببستیم کستی و بگرفت باژ
کنونت نشاید ز ما خواست باژ
(همان: ۱۵۴)
گشتاسپ خود به زاولستان میرود برای گسترش دین نو:
به زاولش بردند مهمان خویش
همه بندهوار ایستادند پیش
و زو بند کستی بیاموختند
ببستند و آذر برافروختند
(همان: ۱۷۰)
در ماجرای گریختن افراسیاب از دست کیخسرو، هوم از بزرگان کیش زرتشتی بوده و علاوه بر پشمینه_ که آن را بهعنوان سدره بر تن پوشانده_ کمندی هم به عنوان کستی روی پشمینه بر کمر بسته است:
بیامد به کردار شیر ژیان
ز پشمینه بگشاد گردیمیان
کمندی که بر جای زنار داشت
کجا در پناه جهاندار داشت
(دفتر ۴: ۳۱۴)
در شاهنامه در خلال توصیف جهانگردیهای اسکندر هم به رواج آیین کستی بستن در میان هندوان اشاره شده، ولی اینبار بهجای کستی از کلمه "ازار" استفاده شده است. اسکندر زمانی که به شهر برهمنان در هند سفر میکند، برهمن فرستادهی خود را نزد اسکندر میفرستد. فرستاده نزد اسکندر حضور مییابد، درحالیکه از ریشه گیاهان بر کمر بسته است:
فرستاده آمد بر شهریار
ز بیخ گیا بر میانش ازار
(دفتر ۶: ۷۵)
در شرح دیدار بهرامگور با شنگل هم از کلمه ازار استفاده و بهنحوی به آیین ازار بستن درمیان هندوان اشاره شده است. زمانیکه بهرام با ظاهری ناشناس نزد شنگل رفته و در مهمانی او حضور مییابد، همراه با پهلوانانی که در آن مجلس حضور دارند، ازار بر کمر میبندند و با یکدیگر کشتی میگیرند:
دو تن را بفرمود زورآزمای
به کشتی که دارند با دیوپای
برفتند شایستهمردان کار
ببستندشان بر میانها ازار...
به شنگل چنین گفت کای شهریار
بفرمای تا من ببندم ازار
(همان: ۵۶۶_۵۶۷)
منابع:
۱. "دوازه متن باستانی"، بیژن غیبی، انتشارات دکتر محمود افشار، صص ۳۱۴_ ۳۱۸، ۱۳۹۶.
۲. "سدره و کستی در کیش زرتشتی و انعکاس آن در کشتی کرمانجی و شاهنامه فردوسی"، هادی بیدکی، فرهنگ و ادبیات عامه، سال ۶، شماره ۱۹، ۱۳۹۷، صص
کانون پژوهشهای شاهنامه