اگر پارانویای خیام را درمان کنند چیزی جز ایدئولوژی از خیامیت باقی نمیماند. خیامشناسان معاصر بسیار تلاش کردهاند که پارانویای خیامی را درمان کنند.
جستجوی رباعیات اصیل چیزی جز درمان پارنویای خیامی نیست. کسانی چون صادق هدایت و علامه جعفری سعی کردند شخصیت چندگانه و متناقض خیام را یکدست نشان دهند. در حالی که خیام پنهان شده در گفتمان خیامیت یک شخصیت مفهومی و چندگانه است.
اما سوال من است چرا علیرغم افسانههای توبه دادن خیام برای خیامشناسان پیشامدرن خصوصاً در سه قرن هفت و هشت و نه، خیام چند شخصیتی نبود؟ اولین پاسخ من این است آنها میدانستند خیام یک شخصیت مفهومی است. اما بزرگترین اندیشمندی که پارانویای خیامی را «پارانویای هستی» فهمید حافظ بود. آنهایی که «نظم پریشان» حافظ را نمیفهمند معمولاً ساختار شعرش را پارانویایی میدانند. اما این یک راز بزرگ است؛ همان راز بزرگی که منجر به تفاوت انسان مدرن با انسان پیشامدرن میشود. انسان مدرن با سوژگی خود دچار نهیلیسم شد.
رمانتیسم نمیتوانست خیام پارادوکسیکال را بفهمد. فیتزجرالد با تخیل رمانتیسم گفتمان خیامیت را تفسیر کرد بنابراین اگر راز «هستی پارنویا» را نفهمیم دچار بیماری پارانویا میشویم. هدایت میخواست خیام را درمان کند بنابراین «ترانههای خیام» را به مثابهی یک روانکاو به چند رباعی محدود و یکدست تقلیل داد.
حذفهای نابهجای هدایت که با توهم یک دستسازی شخصیت خیام شکل گرفته بود سبب شد که خیام چند بعدی، یک بعدی شود. گزینش صادق هدایت یک گزینش ایدئولوژیک بود. هدایت تحت تأثیر خیامشناسان غرب بود آنها نیز نمیتوانستند خیام پیشامدرن را بفهمند به همین دلیل فیتزجرالد یک خیام نیچهای آفرید.
سینا جهاندیده
کانال تبارشناسی کتاب