بیتردید خبر وداع با واعظی که تصویر با لبخندش و صدای دغدغهمندش با لهجه آذری در ذهنها و دلها نشسته، آسان نیست.
شیوایی و رسایی بیان و صراحت زبان این واعظ چه در منبر مسجد جامع ازگل تهران و چه در مسجد آیتالله انگجی تبریز و چه در قابهای دیگر، او را به یکی از محبوبترین واعظان در دهههای ٧٠،٨٠و ٩٠ بدل کرد. این ادیب اخلاق در دورانی که برخی آن را عصر گریز از منبر تعبیر میکنند، پامنبریهای خود را داشت و در میان بچهمذهبیها پرطرفدار بود.
واعظی که خطبهاش را با نهایت حرارت و شور میخواند و سراغ موضوعات روز میرفت و از درد مردم میگفت. بیشک همین موضوع رمز موفقیت این خطیب در جذب مخاطبان بود. نفس گرم، معرفت عمیق و ژرف این روحانی به همراه مهربانی در لحن، بیان او را دلنشین میکرد. بیتردید هر آزاداندیشی و دینآشنایی، مسلک و سیره این عالم ربانی را با تأمل و تعقل قرائت کند، به حقیقت به صفت «فقیه مهراندیش» خواهد رسید. فقیهی که «مهرورزی» مهمترین قرائت و مولفه او از دین بود برای جوانان.
او به ما گفت: «جوان عزیز اگر عروج میخواهی، میخواهی به جایی برسی، از خانه خودتان شروع کن! دل خواهرت را شکستی. برو درستش کن. دل مادر و پدر را شکستی؛ از خانه شروع کنید. جوانانی هستند که محاسن دارند، انگشتر دارند، عطر تیروز هم میزنند، در بیرون هیأت، ولی در منزل بروی بپرسی، هیچکس از او راضی نیست. پس برای چه هیأت رفته بودی؟ چرا جلسه رفته بودی؟ پس استاد یعنی چه.» راز ماندگاری این استاد اخلاق را هم در همین گفتهها باید جست.
استاد فاطمینیا سیره عرفان و سالکان را با همان لهجه ساده آذری و همان لبخند برایمان قرائت کرد و آن قرائت «مهرورزی» بود. آری، اهل عرفان نوشتهاند که مسافران جهان غیب، در آن جهان همانگونه زندگی میکنند که در این دیار زیستهاند؛ زندگی استاد سیدعبدالله فاطمینیا تبلور مهر بود.
حسام خراسانی