کد خبر: ۳۰۳۶۵
تاریخ انتشار: ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۰۹:۲۱-14 May 2022
فروغ فرخزاد شعری درباره‌ی زندان و زندانیان سیاسی سروده که در مجموعه‌ی اشعارش درج نشده است.
در این شعر، که صدای آشنای همان منِ سه دفتر اول فروغ به‌وضوح از آن شنیده می‌شود، راوی با دیدن فضای زندان سیاسی و «آفتاب‌های به زنجیر بسته» خود را ملامت می‌کند که تاکنون «عشق و درد بشر» را نشناخته بوده، و از خود و زندگی حقارت‌بارش در مقابل آن انسان‌های ازجان‌گذشته احساس شرم و حقارت می‌کند. کلام با «افسوس» آغاز، و به «امید» ختم می‌شود، و سبک و سیاق فروغِ پیش از تولدی دیگر از آن کاملاً بازشناختنی است: 

افسوس من چه کور بوده‌ام از عشق
افسوس من چه دور بوده‌ام از درد
افسوس بر ستاره‌ی خاموش
افسوس بر جرقه‌ی دلسرد

در پشت میله‌ها
دیدم که آفتاب به زنجیر بسته بود
فریاد داشت زندگی از رنج زیستن
اما لبان پنجره خاموش و خسته بود
چیزی در آن میان
در هم شکسته بود

دریای چشم‌ها
آوای چشم‌ها
چشمان آشنا شده با خارهای مرگ
محصور در سیاهی دیوارهای مرگ
در پشت میله‌ها

افسوس من چه بوده‌ام در باغ دوستی
تک‌شاخه‌ای نداده به کس تاج بار و برگ
تندیس‌وار، با خود و بیگانه از همه
استاده در گذرگه رگباری از تگرگ

در پشت میله‌ها
چون آتشی که در بر خورشید می‌نهند
پا تا به سر ز شرم حقارت گداختم
آری در آن دقایق کوتاه
من عشق را و درد بشر را شناختم

بدرود با ستاره‌ی خاموش
بدرود با جرقه‌ی دلسرد
امید بر دریچه‌ی آتش
امید بر ترانه‌ی شبگرد. 

خانم مهری نوذری، همسر سیاوش کسرایی، نسخه‌ای از این شعر را در اختیار کامیار عابدی قرار داده است و عابدی آن را در کتاب شبان بزرگ امید (نشر ثالث، ۱۳۹۵) درج کرده است. عابدی در صفحه‌ی ۱۹ همین کتاب می‌آورد: «فروغ فرخزاد در یکی از دیدارهای کسرایی از زندانیان سیاسی در حدود سال ۱۳۳۷ همراهش بود. حاصل این دیدار شعری است از فرخزاد که در مجموعه‌ی اشعارش نیامده است.» 

معلوم نیست چرا فروغ این شعر را در مجموعه‌هایش ضبط نکرده است. آیا تنها نسخه‌ای که از آن داشته، همین نسخه‌ بوده و پس از آنکه تدریجاً از کسرایی دور شده، شعر را فراموش یا گم کرده؟ یا اینکه آن را واجد ارزش ادبی نمی‌دانسته و به این دلیل از انتشار آن چشم پوشیده است؟ 

هرچه هست، صدای درونی ملامتگری که همیشه فروغ را به سبب نفسانیاتش سرزنش می‌کند بارزترین گواه سبک‌شناسانه‌ای است که انتساب شعر به فروغ را مسلم می‌کند. و آیا این صدا صدای هر وجدان آزاده‎‌ای نیست که در مقابل فداکاری و ایثار خاضع و خاشع است؟ همان صدایی که چند سال بعد، پخته‌تر و قاطع‌تر، در «آیه‌های زمینی» انعکاسی دوباره می‌یابد:

آه، ای صدای زندانی
آیا شکوه یأس تو هرگز
از هیچ سوی این شب منفور
نقبی به‌سوی نور نخواهد زد؟
آه، ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صداها...
جان  سپر جان 

سایه اقتصادی نیا
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
به روایت مذهبی ها
نظرسنجی
با اصلاحات بنیادین سیاسی موافقید؟
بله
خیر
آخرین اخبار
چشم انداز
پربازدیدترین
خبری-تحلیلی
پنجره
اخلاق و عرفان
سیره علی بن ابیطالب(ع)
سیره رسول الله(ص)
تاریخ صدر اسلام
تاریخ معاصر
زمین
سلامت و تغذیه
نماز و احکام
کتاب و ادبیات
نظامی
کمپر و ون لایف
شیطان و گناهان
روشنفکری دینی
مرگ
آخرالزمان