وقتی مراجع معروفی درباره نگاه غیر شهوانی زن به بدن مرد نامحرم احتیاط واجب دارند، در همین حد باید یک باور دینی دونستش نه بیشتر. ولی بعضی ها طوری حرف میزنند انگار کار قوم لوط بوده!
من نمیخوام به لحاظ سیاسی و اجتماعی این مساله رو بررسی کنم. حتی نمیخوام به لحاظ مصالحی که در فقه باعث تجویز برخی از محرمات میشه، صحبت کنم. من میخوام به لحاظ همون حکمی که فقهای درجه اول بیان میکنند، بحث کنم. مثلاً در این مساله ای که بهش اشاره کردم، آیت الله سیستانی یا مرحوم آیت الله تبریزی نسبت به نگاه غیر شهوانی زن به بدن مرد نامحرم احتیاط واجب دارند.
خب این احتیاط واجب یعنی چی و چه پشتوانه ای داره؟ مدتی ذهنم مشغول این بود که اگر در اصول فقه علماء میگن اصل بر برائت و در نتیجه جواز عمل هست، پس چرا در رسالهها احتیاط واجب میدند؟ دو مورد اساسی برای لزوم احتیاط هست؛ یکی جایی که به اصطلاح علم اجمالی در میان باشه. مثلاً فرض کنید دو لیوان داریم که میدونیم یکی از اونها شراب هست. اینجا میگن از خوردن مایع این دو لیوان باید خودداری کرد.
صورت دوم در فرضی که مراد شارع رو ندونیم. یا خیلی راحت تر بگم، ندونیم خدا چه حکمی داده. در اینجا گفتند حتماً باید فحص کرد و ادله رو دید ولی اگر بعد از فحص و جست و جو دلیلی پیدا نکردیم، اصل برائت رو جاری کنیم و الّا مادامی که فحص نکردیم، باید احتیاط کنیم.
حالا داستان احتیاط واجب در رسالهها ذیل چه قاعدهای قرار میگیره؟ مقدمتاً میدونید که در احتیاط واجب میتونید به فقیه اعلم دیگر که در مساله فتوا داده مراجعه کنید. (البته آیت الله شبیری اینجا یه فرقی گذاشته که میتونید اول رسالهشون ببینید.)
طبیعتاً این رجوع در صورتی که فقیه در مساله ای تحقیق نکرده باشه، واقعاً جا داره. اما کلماتی از برخی فقها هست که نشون میده احتیاط واجب تنها در حالتی نیست که درباره مساله تحقیق نکرده باشند. به این استفتا از آیت الله خویی توجه کنید: «درست است که احتیاط از روی ورع راه نجات است، اما چرا شما این احتیاط را بر مکلفین لازم میدانید در حالی که مساله از فروع علم اجمالی نیست؟ مجرد مخالفت با مشهور در بعضی از مسائل (که شما برای شهرت نیز اعتباری قائل نیستید) باعث این الزام نمیشود. مثلاً دلیل شرعی بر طهارت اهل کتاب داریم، اما شما احتیاط واجب دادید [که با اونها معامله نجاست بشه] یا روایت موثق عمرو بن سعید دلالت بر این میکنه که اگر دود آتش وارد حلق بشه، روزه باطل نمیشه، اما شما احتیاط واجب دادید [و در نتیجه شخص در صورت وارد کردن دود به حلقش باید مجدد روزه بگیرد] وجه علمی این مشی شما چیست؟»
آیت الله خویی و آیت الله تبریزی هر دو به این سوال جواب دادهاند که نکات مهمی دربرداره. آیت الله خویی فرموده: «گاهی جهاتی وجود دارد که باعث عدم فتوا میشود؛ فتوا دادن در مساله در صورتی که مجتهدین دیگری وجود دارند، بر ما لازم نیست.» اما جواب مرحوم تبریزی از صراحت و شفافیت بیشتری برخورداره. ایشون در جواب به این سوال فرموده: «فتوا دادن بر مجتهد واجب نیست چه اعلم باشد و چه نباشد. آنچه که بر مجتهد واجب است، این است که در اثر نظرش مکلف به خلاف واقع و عدم امتثال تکلیف واقعی دچار نشود. از آنجا که این مواردی که فقیه در آنها احتیاط واجب میدهد، به دلیل عدم وجود فتوای مجتهد اعلم، شبهه قبل از فحص برای مکلف میشود، بر مکلف احتیاط لازم میشود یا اینکه میتواند برود از فتوای مجتهد دیگری که در رتبه بعدی علمیت قرار دارد، استفاده کند.» (صراط النجاة (المحشی للخویی)، ج۲، ص۴۲)
این توضیحات طبیعتاً برای درستی یا نادرستی این روند نیست، مساله ام بیشتر فهم یک اصطلاح و پشتوانه دینیش هست. بنابراین وقتی در مسالهای با احتیاط واجب مواجه میشیم، ممکنه حاصل یکی از این سه رویکرد باشه:
اول: مجتهد اصلاً تحقیق کافی در مساله نکرده، در نتیجه احتیاط واجب میده.
دوم: مجتهد تحقیق کافی کرده و به این نتیجه رسیده دلیلی برای یک فتوای الزامی نداریم و میتونه اصل برائت رو به مکلف بگه، اما به ادله ای که ذکر شد، لزومی نمیبینه این کار رو بکنه.
سوم: مجتهد تحقیق کافی کرده و به این نتیجه رسیده که دلیل برای یک فتوای الزامی داریم ولی مثلاً چون مکلفین به مشقت می افتند، فتوا نمیده چون باز هم به ادله ای که ذکر شد، فتوا دادن رو بر خودش واجب نمیدونه.
در نهایت اینکه وقتی در مسالهای، احتیاط واجب وجود داره، ممکنه حاصل رویکرد دوم باشه و در نتیجه اگر مسالهای که بین فقهای معروف محل اختلافه و برخی در اون، احتیاط واجب دارند، باید حتماً در دینی و شرعی دونستن اون نظر، به این امور توجه کرد.
ابوهادی