عاشقی یعنی جدایی نوشته گای کورنو (۲۰۱۷-۱۹۵۱)، روانکاو یونگی اهل کشور کانادا است و به مساله تکامل فردی از طریق روابط عاطفی میپردازد.

او در این کتاب نشان میدهد که ریشه اختلاافات زناشویی در دوران کودکی افراد ریشه دارد. گای كارنو، روانكاو يونگی شهير كانادايی، با بهرهگيری از تئوری شناخته شده و جهانی پروفسور كارل گوستاو يونگ با زبانی ساده و بيان تجربيات مطالعاتی و مشاورهای خود، كه در كتاب نيز فراوان به آن اشاره مینمايد، به شما كمک ميكند تا مسيری متفاوت را در زندگی در پيش بگيريد.
در وهله نخست، هویت نیاز به عملکردی دوگانه دارد: نزدیک شدن به دیگران برای دریافت عشق و حفظ فاصله برای اثبات تفاوت خود. وقتی به دیگران نزدیک میشویم، به دنبال حسی از تعلق و وابستگی هستیم. وقتی فاصله ایجاد میکنیم، در صدد کشف فردیت خود هستیم. اینکه چگونه این عملکرد دوگانه را انسجام میبخشیم، تأثیر تعیینکنندهای در زندگی عشقی ما دارد، زیرا تمام رخدادهای زندگی بین دو قطب ادغام و جدایی روی میدهد.
اين ايده كه عشق قرار است خوشبختی به بار آورد تقريبا چند وقتی است كه در حال منسوخ شدن است. روابط زود شكل میگيرند و زود هم به خزان خود میرسند. تئوريها و حرفهای زيادی برای آنكه بتوانيم با هم مهربانتر باشيم بيان میشوند كه چندان هم كارساز نبودهاند.
عشق برای بشر همیشه شیرین بوده و هست، اما عشقهای اساطیری و پایدار گویی فقط در قصهها و افسانهها جای دارند. با وجود این که همهی ما آرزومند یک زندگی عاشقانهی شاد هستیم، عدهی معدودی میتوانند به این آرزو در زندگی عاشقانهی روزمرهشان دست یابند. روابط عاشقانه دیری نمیپایند و عشقهای آتشین خیلی زود جای خود را به دلخوریها و دلشکستگیها میدهند.
کتاب «عاشقی یعنی جدایی» راهنمایی بسیار خواندنی و روشنگرانه از روانشناس یونگی برجسته گای کارنو است. کارنو معتقد است موانعی که ما با آنها مواجه میشویم در حقیقت نتیجهی بدیع بودن این میل جمعی یعنی عشق و فقدان مدلی برای دست یافتن به آن است. در طول قرنهای متمادی، ما تحت فشار جامعه و مذهب ازدواج کردهایم، اما امروز این فشارها تا حدی کاهش یافته و جامعه به سوی برابری جنسیتی پیش رفته است. این دو عامل گرچه پیامد رشد فکری جامعه است اما از سوی دیگر هم موجب سرخوردگی در عشاق، و هم منجر به بالا رفتن آمار طلاق شده است.
این کتاب که محتوای آن درسهایی در زمینهی عشق است، مسیر رسیدن به آنچه را که با همهی وجود خواستار آنیم با تغییر دادن مرکز توجه ما محقق میکند، و ما را ترغیب میکند که شکل تازهای از احساس مسئولیت و آزادی را تجربه کنیم.
کارنو در این کتاب با آوردن حکایتهایی جذاب، و داستانهای اسطورهای و ادبی به ما کمک میکند تا روشهای قدیمی منسوخ شدهی رابطه را که از پدر و مادرمان ارث بردهایم، بازبشناسیم و دور بریزیم و روشهای منحصر به خودمان را برای رسیدن به رابطهای پرمعنا و غنی خلق کنیم.
این کتاب درسهایی ارزشمند به ما ارائه میکند که برای رسیدن به بالاترین حد صمیمیت که بشر تاکنون شناخته است ضروری است. «عاشقی یعنی جدایی» که انقلابی در زمینهی عشق محسوب میشود، راه رسیدن به عشق پایدار و آرامش در زندگی زناشویی را نشان میدهد و راهنمای مناسبی در زمینهی انتخاب همسر آگاهانه و هوشمندانه در اختیار ما قرار میدهد.
بخشی از کتاب:
زن باید بداند، البته، مرد هم همینطور ، که قرار نیست هیچ همسر جادویی از بهشت برایش نازل شود که نیازهایش را پیشاپیش بداند و حتی قبل از اینکه آنها را به زبان آورد، برآورده سازد. شاهزاده جذاب هرگز نخواهد آمد.
هدف این کتاب بررسی چالشهای موجود در روابط عاطفی بین مردان و زنان در برههای است که به هزاره سوم نزدیک میشویم. در این سفر دشواریهای بسیاری پیش رو داریم... مشکلاتی که به آنها اشاره خواهم کرد. وانمود نمیکنم که میتوانم فرمولی جادویی برای سعادت زندگی مشترک ارائه دهم. نه تنها چنین فرمولی در اختیار ندارم بلکه در حقیقت باور به وجود چنین فرمولی ندارم. من بهجای اینکه تدابیر و سازوکارهایی ابداع کنم که این مسیر را آسانتر کند، تلاش خواهم کرد تا قفل مفهومی را که ورای این مشکلات نهفته است بگشایم. با پرده برداشتن از برخی الگوها، درمعرض دید قرار دادن و شناخت آنها، امید آن میرود که بتواند ارتقا داده شود.
چگونه میتوانیم موجودیتی مستقل و درعین حال یگانه داشته باشیم؟ پرسشی اساسی که نه تنها زوجها، بلکه زندگی روانی هر فرد با آن مواجه است.
برای پاسخ به این پرسش نیاز به برخی معیارهای نظری داریم. بنابراین در این فصل به معرفی این مفاهیم اولیه خواهیم پرداخت: شکلگیری «من» و عقدههایش و ریشههای عزتنفس، هویت فردی و کهنالگوهای آنیموس و آنیما. نخست به بحث پیرامون معنای انسان بودن خواهیم پرداخت که در خدمت حفظ هویت است.
به تدریج دریافتم که عشق نیروی پیوند دهنده ی قدرتمندی است که از طریق خواستن شدید و رنج ما را به طور اتفاقی در مسیر یکدیگر قرار می دهد. اکنون می دانم عشق نیرویی است که ما را به رویارویی با خود و نیز دیگران سوق می دهد. ما به واسطه ی موانعی که بر سر راه عشق پدید می آید، شناخت و کشف خود را آغاز می کنیم. بنابراین باید گفت، عشق به ما زخم می زند، ما را آسیب پذیر می کند و به زمین می زند تا بتوانیم آن را با تمام شکوه و جلالش احساس کنیم و آن گاه با فروتنی بیشتری آغوش خود را به روی خوشبختی و سعادت بگشاییم.
در بخشی دیگر از کتاب میخوانیم که:
چهارده تا پانزده سالگی سن استقلال فرزند شماست ولی متاسفانه برخی تا ۳۰ سالگی موضوع را کش میدهند. تا این سن وقت دارید که رابطه خوب با آنها بسازید. بعد از این سن، طول موج آن ها دیگر شبیه شما نیست، به همین خاطر جلوی شما می ایستند. باید کم کم کنترل را به اعتماد و ممنوعیت ها را به گفتگو و درک تبدیل کنید، سختگیری زیاد یا مواظبت زیاد پس از این سن، فقط به نابود کردن زندگی فرزند می انجامد. چنانچه والدین از این واقعیت آگاه بودند از بسیاری از تضادهای والد فرزندی جلوگیری می شد.
عنوان کتاب: عاشقی یعنی جدایی
نویسنده: گای کارنو
مترجم: ناهید سپهرپور
انتشارات : نشر بنیاد فرهنگ زندگی
منابع: بوک کلاب، ساربوک