عبدالعلی فرمانفرمائیان یا "عبدالعلیمیرزا فرمانفرمائیان" (آرمیده برای چند سال در آرامگاه ظهیرالدوله)، کوچکترین پسر شاهزاده عبدالحسینمیرزا فرمانفرما است.

او فارغالتحصیل کالج برایتون دانشگاه آکسفورد، از فعالان عمدۀ بخش خصوصی و از بنیانگذاران برجستۀ صنایع و از نوابغ اقتصادی ایران در عصر پهلوی؛ بنیانگذار، رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت نفت پارس (که نخستین پالایشگاه نفت خصوصی در ایران محسوب میشود)؛ از بنیانگزاران، سران و اعضای اصلی و مؤثر "اتاق صنایع و معادن" ایران از اولین دورۀ تأسیس آن، وپس از ادغام اطاقهای بازرگانی و صنایع و معادن ایران، برای مدتها نایب رئیس "اطاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران"؛ عضو هیئت امناء صندوق کارآموزی، و از اعضای اصلی صندوق ضمانت صنعتی،عضو هیئت پذیرش بورس بهادار تهران؛ همچنین برای مدتی مدیرعامل شرکت سهامی فرش ایران و نیز مؤسس و بنیانگزار و عضو هیئت مدیره و هیئت عامل #مرکز_مطالعات_مدیریت_ایران بود.
عبدالعلیمیرزا فرمانفرماییان، در 6 بهمن ماه سال 1313 خورشیدی در تهران بدنیا آمد. پدرش شاهزاده عبدالحسین میرزا فرمانفرما (فرزند فیروزمیرزا نصرتالدولهفرمانفرما، پسر شانزدهم عباس میرزا، ولیعهد ناکام فتحعلیشاه) بود ، شاهزاده عبدالحسینمیرزا 24 پسر و 12 دختر داشت که از آن میان عبدالعلیمیرزا کوچکترین پسر وی محسوب میشد که در هشتاد سالگی پدر چشم به جهان گشود.
همچنین مادر وی "بتول خانم احشمی کرمانشاهی" از خانوادۀ قاجاری مشهور دولتشاهی کرمانشاه بود که برخی دیگر از اعضای این خانواده نیز در گورستان ظهیرالدوله آرمیده اند.
عبدالعلی میرزا فرمانفرماییان که در زمان مرگ پدر کمتر از پنج سال داشت، تحصیلات مقدماتی و متوسطۀ خود را در دبستان فردوسی و کالج البرز و دبیرستان هدف تهران سپری نمود، و پیش از پایان دبیرستان و گرفتن دیپلم، ودر سال 1330 خورشیدی به دعوت خواهرش مهرماه_فرمانفرماییان (که همسر محسن رییس، سفیر وقت ایران در لندن بود)، عازم انگلستان شد و در برایتون کالج، در دانشگاه آکسفورد در رشتۀ پی.پی.ای (فلسفه، سیاست و اقتصاد تلفیقی) که در آن زمان رشتهای کمیاب و مهم تلقی میشد، مشغول به تحصیل شد.
عبدالعلی میرزا در سال 1335 خورشیدی موفق به دریافت مدرک تحصیلی خویش در رشتۀ مذکور (که با عنوان حقوق اقتصادی و سیاسی نیز خوانده شده) از دانشگاه آکسفورد گردید و بلافاصله پس از فراغت از تحصیل و در همان سال 1335 به ایران بازگشت (زندهیاد دکتر #باقر_عاقلی در جلد نخست کتاب خاندانهای حکومتگر تحصیلات عبدالعلیمیرزا را در رشتۀ اقتصاد نفت در آمریکا دانسته است که البته نادرست است)
عبدالعلی فرمانفرمائیان بعد از بازگشت به ایران وارد بازار کار صنعتی شد و فعالیت در بخش خصوصی را در زمینههای مختلف آغاز نمود امّا بدون شک بااهمیتترین و عمدهترین اقدام صنعتی و اقتصادی او در نخستین سالهای بازگشت به ایران، تاسیس #شرکت_نفت_پارس در تهران بود که اولین شرکت نفت و پالایشگاه خصوصی در ایران و در منطقه خاورمیانه محسوب میشد.
وی در دوران تحصیل در آکسفورد با دختری یونانی بنام ژولیا آشنا و ازدواج کرده بود، که پدر آن دختر جورج سیرنگلا در آتن کارخانه تولید روغن موتور به نام "الوین" Elvin داشت و همین موضوع عامل مهمی بود که باعث شد زندهیاد عبدالعلی فرمانفرماییان در نخستین سالهای پس از بازگشتش به ایران با یاری و راهنمایی پدر همسر یونانی خود، و به اتفاق برادرش سیروس و برخی دیگر از نزدیکان و اعضاء خانوادهاش (عموماً از خاندان فرمانفرما)، نسبت به تأسیس شرکت نفت پارس (که نخستین پالایشگاه خصوصی نفت در ایران محسوب میشد و با عنوان پالایشگاه نفت پارس نیز شهرت داشت)، اقدام نماید.
این شرکت در اول آذرماه 1337 خورشیدی بدست عبدالعلی فرمانفرماییان و با سرمایه پانزده میلیون تومانی (که بخش مهمی از آن از وام بانکی تأمین شده بود)، تاسیس و به صورت سهامی عام ثبت شد و بزودی کارخانه و پالایشگاه مربوط به آن، تولید روغن موتور و برخی دیگر از فرآوردههای نفتی (مانند پارافین) را آغاز و به عرضه این محصولات در بازار ایران و همینطور صادرات آنها به برخی کشورهای همسایه (که تا آن سال و همینطور تا سالها بعد از آن فاقد چنین فنآوری و صنایعی بودند) اقدام نمود.
رونق این شرکت و کیفیت مطلوب محصولات آن باعث شد که چهار سال بعد و به هنگام عرضۀ سهام آن در بورس تهران، شرکت نفتی بزرگ و بینالمللی "شِل" SHELL نیز بخشی از سهام آن را خریداری نماید و از آن پس تولید روغن موتور در شرکت نفت پارس با همکاری شرکت بزرگ و بینالمللی "شِل"، ادامه یافت.
گفتنیاست که فعالیت این شرکت مهم و عرضۀ محصولات آن، حتی تا به امروز هم (البته نه در قالب بخش خصوصی و نه در دست صاحبان اصلی و اولیه آن، بلکه در دست مصادره کنندگان آن پس از انقلاب 57)، تداوم یافته است، و تأسیسات عظیمی که زندهیاد عبدالعلی فرمانفرمائیان در همراهی با جمعی از اعضای خانوادۀ بزرگ خود (خاندان فرمانفرما) راه اندازی کرده بود، هماکنون تحت کنترل شرکت #فواد_ری، وابسته به "ستاد اجرایی فرمان امام"، به فعالیت خود ادامه میدهد و البته همچنان از آن بعنوان قدیمیترین شرکت نفتی ایران نام برده میشود.
امّا شرکت نفت پارس تنها فعالیت اقتصادی و صنعتی عبدالعلی فرمانفرماییان نبود، و او در طی سالهای دهۀ سی و چهل خورشیدی در زمینههای مختلف دیگری نیز فعال بود که از آن جمله نقش عبدالعلی فرمانفرمائیان در تأسیس "اتاق صنایع و معادن ایران" و سپس "اطاق بازرگانی و صنایع معادن ایران" قابل ذکر است
وی از اولین دورۀ تأسیس اتاق صنایع و معادن ایران، از اعضای اصلی و مؤثر این اطاق و از بنیانگذاران آن به شمار می آمد و همچنین بعد از ادغام اطاقهای "بازرگانی" و "صنایع و معادن ایران"، به نیابت ریاست "اطاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران" برگزیده شد و از مشهورترین و شناخته شده ترین سران این اطاق و برای سالها معاون آن بود.
عبدالعلی فرمانفرمائیان همچنین در دوران فعالیت اقتصادی خود، مناصب و مشاغل مهم متعدد دیگری را نیز احراز کرد که از آن جمله می توان به: عضویت در هیئت پذیرش بورس بهادار تهران، عضویت در هیئت امناء صندوق کارآموزی، عضویت در صندوق ضمانت صنعتی، و نیز چندین منصب دیگر از همین سنخ اشاره نمود.
وی همچنین مؤسس و بنیانگزار و عضو هیئت مدیره و هیئت عامل مرکز مطالعات مدیریت ایران، و نیز برای مدتی مدیرعامل شرکت سهامی فرش ایران بود.
البته مجموع این فعالیتها و بویژه نقش او در راهاندازی و موفقیت شرکت نفت پارس، برای او پیشرفتهایی عمده به همراه داشت، بطوریکه از شخص محمدرضاشاه و همینطور فرح پهلوی گرفته تا بسیاری از دولتمردان، تلاشها و فعالیتهای عبدالعلی فرمانفرمائیان را ارج مینهادند و ضمن بازدید مکرر از دستاوردهای او در شرکت نفت و پالایشگاه نفت پارس، از وی بعنوان یکی از مغزهای اقتصادی کشور یاد میکردند.
بویژه که عبدالعلی فرمانفرماییان در دوران خود ضمن گسترش فعالیتهای شرکت نفت پارس، تجربه تاسیس شرکت نفت را به کشورهایی چون مراکش هم برده و برای این کار بالاترین نشان ملی مراکش را نیز دریافت کرده بود.
همچنین عبدالعلی فرمانفرمائیان را می توان یکی از پیشگامان توسعه ارتباط اقتصادی با کشورهایی همچون #چین به شمار آورد. از جمله وی در سال 1347 خورشیدی در رأس هیأتی بازرگانی از اطاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران، و در جهت بررسی امکان توسعۀ روابط تجارتی فیمابین دو کشور ایران و چین، به شهر پکن در کشور چین مسافرت نمود، که شرح این سفر موفقیت آمیز، به تفصیل در نشریات آن روزگار و سپس در آثار زندهیاد فرمانفرماییان (بشرحی که در ادامه خواهد آمد) درج شده است.
عبدالعلی فرمانفرماییان همچنین گزارشی مفصل از سفر خود به چین را به امیرعبا _هویدا، نخست وزیر وقت ارائه داد که ضمن آن برای اولین بار درباره ضرورت همکاری اقتصادی ایران با چین تاکید شده بود و از آن پس زندهیاد هویدا دربارۀ این موضوع و دیگر موضوعات اقتصادی و صنعتی بطور پیوسته از زندهیاد فرمانفرماییان مشاوره میگرفت.
اما عبدالعلی فرمانفرمائیان با بهبود وضعیت شرکت پارس، وارد فعالیتهایی همچون خرید آثار و گنجینههای هنری و تاریخی ایران از کشورهای دیگر و مجموعهداری هنری نیز شد و در همین راستا پس از اطلاع از محدودیتهای قانونی برای بازگرداندن اشیاء هنری و تاریخی ایران به کشور، ضمن بررسی و تحقیق گسترده پیرامون قوانین مربوط به ورود و خروج اشیای عتیقه در دیگر کشورها، و ارایه گزارش در این زمینه به دفتر مخصوص شهبانو، در زمینۀ لغو ممنوعیت واردات اشیای هنری و صدور اجازه بازگرداندن بدون محدودیت میراث فرهنگی به کشور نقش مؤثر ایفا نمود.
این اقدام وی نهفقط باعث بازگرداندن برخی آثار و اشیاء تاریخی و هنری ایرانی که در طی قرنها به طور قانونی یا غیرقانونی از کشور خارج شده بودند، شد، بلکه گام مؤثری نیز در زمینۀ مجموعهداری اشیای ایرانی و نیز تأسیس موزههای خصوصی در ایران محسوب میشد و در همین راستا وی به تأسیس موزه و مجموعۀ هنری وابسته به شرکت نفت پارس اقدام نمود که بسیاری از آثار و اشیاء موجود در آن توسط خود او یا همسر دومش (سرکار خانم فاطمه سودآور بشرح ذیل) به قیمتهای گزاف از کشورهای دیگر خریداری و به ایران انتقال یافته بودند.
همچنین از دیگر برنامهها و فعالیتهای عبدالعلی فرمانفرماییان که حاصل رونق شرکت نفت پارس بود، تلاش او برای حمایت مالی از هنرمندان بااستعداد اما گمنام در عرصههای مختلف بود و از جمله هنرمندانی همچون ناصر حقیقی (عکاس برجسته و مبتکر ویرایش عکسهای قدیمی)؛ اردشیر محصص (نقاش و کاریکاتوریست نامدار)؛ احمد فاروقی (نوه دختری "احمدشاه قاجار"، که در فرانسه و آمریکا در زمینۀ سینما تحصیل و در استودیو فاکس قرن بیستم کارهایی کوچکی انجام داده بود اما در فرانسه بناچار به تقلید لهجهها و نیز دوبلۀ فیلمهای کارتونی والت دیزنی روی آورده بود اما با حمایت عبدالعلی فرمانفرمائیان به ایران آمد و در همکاری با اداره هنرهای زیبا فیلمهایی چون "تهران امروز" و نیز "طلوع فجر" یا "سحرگاه بزغاله" ساخت که همین فیلم او اولین جایزه ایرانی در فستیوال بینالمللی کن را دریافت کرد)، قابل ذکرند.
امّا در عرصۀ زندگی خصوصی، زندهیاد عبدالعلی فرمانفرمائیان در زمان تحصیل در آکسفورد با یک دختر زیبای یونانی به نام جولیا سیرنگلا (که او نیز دانشجوی آکسفورد بود) آشنا شد و با او که باختصار "ژولی" خوانده میشد ازدواج کرد و پس از فراغت از تحصیل به اتفاق او به ایران بازگشت.
حاصل این ازدواج یک فرزند دختر بود که بخاطر علاقۀ شدید ژولی به خواهر تنی بزرگ عبدالعلی یعنی زندهیاد بانو مریم فیروز ( همسر نورالدین_کیانوری)، که با عبدالعلیمیرزا اختلاف سنی بیست ساله داشت و برای وی نقش مادری نیز ایفا کرده و حتی در دوران طفولیت عبدالعلی، از سینۀ خویش به وی شیر داده بود، "مریم" نامیده شد.
امّا ازدواج ژولیا با عبدالعلی فرمانفرماییان، علیرغم نقش خانواده این دختر در موفقیتهای گستردۀ او، ازدواجی نافرجام بود و آن دو سرانجام پس از هفت سال زندگی مشترک از یکدیگر جدا شدند و خانم جولیا به همراه دختر دو ساله شان مریم، به خانه پدریاش در آتن بازگشت.
گفتنی است که جولیا در اواخر اقامت خود در ایران با یک افسر ایرانی آشنا شده بود و این افسر ایرانی که بشدت دلباختۀ این بانوی زیبا بود، پس از جدایی وی از عبدالعلی فرمانفرماییان راهی آتن شد تا از معشوقۀ خویش خواستگاری کند، ولی چون جواب رد شنید، جولیا را بیدرنگ در جلوی درب خانه پدر و مادرش در آتن به ضرب گلوله از پای درآورد!
عبدالعلی فرمانفرماییان، پس از این ازدواج ناکام و در تابستان سال 1344 خورشیدی با سرکار خانم فاطمه سودآور فرزندصمد سودآور (سرمایه دار و بازرگان سرشناس و فعال بزرگ صنعتی و اقتصادی و نمایندۀ کمپانی معظم مرسدس بنز در ایران که البته او نیز در بخش خصوصی گورستان ظهیرالدوله آرمیده است)، پیوندزناشویی بست.
مراسم مجلل عقد و عروسی فاطمه سودآور و عبدالعلی فرمانفرماییان در باغ افسانهای قصر ملک در گلابدره برگزار شد و این بدان سبب بود که فاطمه سودآور، از طرف مادر خود یعنی عزتملک خانم نیز، نوه دختری حاجآقا حسین ملک (سرمایه دار و ملاک بزرگ و نیکوکار، و رجل فرهنگی نامدار) محسوب میشد،که صاحب اصلی این باغ باشکوه بود
امّا همسر دوم زندهیاد عبدالعلیمیرزا، یعنی فاطمه خانم سودآور تحصیلات عالی خود را در آمریکا به انجام رسانیده و از همان دوران جوانی یک چهره فرهنگی و اجتماعی سرشناس، و از بانوان فرهیخته و دانای ایرانی محسوب میشد و همانطور که ذیل زندگینامه صمد سودآور و دیگر نامداران این خاندان که در ظهیرالدوله آرمیدهاند با تفصیل بیشتر نوشته ام، این بانوی ارجمند،افزون بر اقدامات علمی و فرهنگی و خیریه متعدد خود و تلاشهایش در معرفی فرهنگ ایرانی به مردمان دیگر کشورها (مثلن از طریق حمایت از کرسیهای ایرانشناسی که توسط خانواده او (خاندان سودآور) در دانشگاههای معتبر جهان تأسیس شده بود)، در رونق و دوام گورستان ظهیرالدوله (بویژه محوطه مستقل معروف به ظهیرالدوله خصوصی یا همان قطعۀ F آرامگاه) نیز سهمی بزرگ داشته است.
فاطمه سودآور که پس از ازدواج با عنوان فاطمه سودآور فرمانفرماییان شناخته میشد و حاصل ازدواج او با زندهیاد عبدالعلی فرمانفرماییان دو فرزند پسر به نامهای ابوعلی و سلمان بود؛ همچنین در نشر آثار برجای مانده از همسر مرحوم خود، و از جمله کتاب #سابقیه اهتمام داشته و زندگینامه او را نیز (که در تکمیل مقالۀ مربوط به زندهیاد فرمانفرماییان در مجموعۀ مربوط به آرامگاه ظهیرالدوله از آن بهرۀ بسیار بردهام) به قلمی شیوا به رشتۀ تحریر درآورده است.
در واقع زندهیاد عبدالعلی فرمانفرمائیان،با وجود موفقیت در رشتههای صنعتی و اقتصادی به ادب و هنر و امور اجتماعی نیز اشتیاق و علاقه بسیار داشت و شاهد این امر، نوشتههایی است که از خود به جا گذاشته است.
وی که به زبانهای فرانسه و انگلیسی تسلط کامل داشت، افزون بر تألیفاتی در زمینه های اقتصادی (و از آن جمله کتاب اقتصادی معروف تخصص در نیرویانسانی که توسط انتشارات مؤسسۀ تحقیقات و مطالعات اجتماعی دانشگاه تهران، به چاپ رسیده است)، مجموعهای سیاسی- فرهنگی به نام "رنگ و وارنگ" و همچنین مجموعه داستانهای تاریخی - اجتماعی نیز از خود به یادگار نهاده که برای نخستین بار در اواخر سال ۱۳۵۶ توسط انتشارات آگاه در تهران به چاپ رسیده است.
همچنین کتاب "سابقیه" (که نام یکی از داستانهای کوتاه عبدالعلی فرمانفرماییان و الهام گرفته شده از یک نام خیالی از یک عمارت قدیمی قاجاری در تهران است)، دیگر اثر خواندنی عبدالعلی فرمانفرماییان است.
این اثر افزون بر چند داستان از او، مشتمل بر چهار سفرنامۀ وی به امریکا، چین، و چند کشور آفریقایی از جمله تانزانیا نیز میباشد، و با مقدمه و زندگینامۀ او (که توسط خانم فاطمه سودآور فرمانفرماییان با زبانی روان و شیرینی خاصی نوشته شده)، و نیز شعری از نادر نادرپور در رثای عبدالعلی فرمانفرماییان، همراه با ضمایم سندی و تصویری متعدد، ابتدا توسط انتشارات ایران بوک در امریکا و سپس باز هم به سعی همسر او در نسخهای جدیدتر و کاملتر منتشر شده است.
امّا دفتر زندگی زندهیاد عبدالعلی فرمانفرمائیان سرانجام در روز جمعه 13 بهمن 1351 هنگامی که در این روز سرد و برفی برای اسکی به پیست اسکی شمشک، رفته بود در حادثۀ سقوط بهمن، بسته شد و زندگی پرثمر او که در زمان مرگ تنها 38 سال داشت، به این حادثه خاتمه یافت،
زندگی که به تعبیر فاطمه سودآور، طول اندک، اما عرض فراوان داشت و انگار لحظه به لحظهاش با فایده و موثر زیسته شده بود.
در ایام مرگ او روزنامهها و مجلات آن روزگار، از فعالیتها و نبوغ اقتصادی زندهیاد فرمانفرمائیان شرحهای مفصل نوشتند و دولتمردان و مقامات دربار در فقدان او پیامهای تسلیت صادر کردند.
پیکر او به آرامگاه ظهیرالدوله انتقال و در قطعه خانوادگی مربوط به خاندان سودآور به خاک سپرده شد. امّا این پایان راه پیکر او نبود و درست شش سال بعد، و با پیروزی انقلاب 57 برای پیکر او و برخی دیگر از آرمیدگان در ظهیرالدوله داستانی دیگر رقم خورد.
در واقع طی سالیان نخست پس از انقلاب، بخش اعظم اموال و داراییهای عبدالعلی فرمانفرماییان و از جمله شرکت نفت پارس و همینطور تمامی تأسیسات و کارخانجات مربوط به آن (و حتی آثار و اشیاء هنری که وی و همسرش طی سالها، از نقاط مختلف ایران و جهان خریداری و به موزه و مجموعه مربوط به این شرکت منتقل کرده بودند) توسط بنیادها و مؤسسات برآمده از انقلاب اسلامی همچون "بنیاد مستضعفان" و "ستاد اجرایی فرمان امام"، مصادره شدند و به همین ترتیب بسیاری دیگر از اموال خاندان فرمانفرما و همینطور خاندان سودآور نیز از این مصادرۀ گسترده در امان باقی نماندند.
این مصادرات در پارهای از موارد با هتک حرمت صاحبان این اموال و املاک، و حتی تلاشهای برخی انقلابیون برای نبش قبر این افراد (که در املاکشان یا جای دیگر بخاک سپرده شده بودند) و دستیابی به اجساد این افراد و #انتقام از آنان، همراه بود (از نوع تلاش شیخصادق خلخالی برای دستیابی به جسد مومیاییشده رضاشاه و تبدیل مقبره او به "آبریزگاه عمومی" برمبنای آنچه که شیخ در خاطرات منتشرشده خود نیز نوشته است).
امّا این قبیل موارد چنان چشم خانوادۀ عبدالعلی فرمانفرمائیان را از مصادره و هتک حرمت توسط انقلابیون ترسانده بود که به محض شنیدن شایعاتی مبنی بر احتمال مصادرۀ آرامگاه ظهیرالدوله و احتمال تخریب مقابر موجود در آن و هتک حرمت برخی آرمیدگان همچون فرمانفرماییان، به انتقال پنهانی پیکر او و برخی از نزدیکان او به نقاطی دیگر (و در واقع انتقال استخوانها و باقیماندۀ اجساد به این نقاط) اقدام نمودند.
در این زمینه بانو فاطمه سودآور، پس از یادآوری برخی از تلخیهای زندگی عبدالعلی فرمانفرماییان (از جمله مصیبت دستگیری و قتل برادر بزرگ او زندهیاد نصرتالدوله فیروز بدست رضاشاه و متعاقب آن مرگ پدر او یعنی شاهزاده فرمانفرما در کودکی عبدالعلی)، و اشاره به مرگ ناگهانی و تراژیک او در اوج جوانی در حادثۀ دیزین، ماجرای انتقال پیکر او از آرامگاه ظهیرالدوله را چنین بازگو کرده است:
«... فوت عبدالعلی سالها بعد یک فصل دردناک دیگری هم داشت. هنگامی که پسر کوچکم سلمان برای چند ماه به ایران بازگشت ناگهان شنید که مقبره خانوادگی در ظهیرالدوله از بابت اینکه متعلق به خاندان فرمانفرماییان است، قرار است مصادره شود. ولی به بازماندگان فرصت دادند که کالبد سه جوان را (فریدون_رئیس، تاریوردی فرمانفرماییان و عبدالعلی) که در آنجا مدفون بودند به بهشتزهرا انتقال دهند.
از تهران سلمان اطلاع داد که افسانه گیدفرد دختر مریم خانم مسؤولیت این کار جانخراش را به عهده گرفت و کالبد عبدالعلی را به مقبره مادرش [=زندهیاد بتولخانم کرمانشاهی] در #بهشتزهرا انتقال داد…»
[توضیح نگارنده دربارۀ تفصیل این پست:
زندگینامه و مطالب مربوط به زندهیاد عبدالعلی فرمانفرماییان نیز مثل بسیاری دیگر از مطالبی که اینجا یعنی در گروه #خفتگان_ظهیرالدوله منتشر میکنم، گزیده و خلاصهای از مقالاتی هستند که طی سالهای گذشته برای کتاب منتشرنشده مربوط به این آرامگاه و آرمیدگان در اینجا نوشته بودم، امّا این بار موقع خلاصه کردن این مقاله متوجه شدم که مطالب بسیاری مربوط به زندهیاد فرمانفرمائیان هستند که حذف هرکدومشون میتونه به زندگینامه او لطمه بزنه و به همین دلیل تنها چند پاراگراف و همینطور شرح منابع رو از نوشتۀ اصلیم حذف، و نوشتهامو بطوراستثنایی با تفصیل بیش از معمول، منتشر کردم، بخصوص که از زندهیاد عبدالعلی فرمانفرمائیان علیرغم اهمیتش در تاریخ اقتصاد و صنعت ایران، هیچ زندگینامه کامل و دقیقی در اینترنت وجود نداشت... امید که تفصیل ملالآور نباشه و دوستان این تفصیل رو بر من ببخشند (با احترام: مجید ملکمحمّد)]
لادن جهانسوز وخشوری