تعرض و آزار جنسی فقط محدود به محیطهای سینمایی نیست. سالهاست، چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، تقریباً در همۀ عرصههای کار و فعالیت و حتی در محیطهای کاری علمی و دانشگاهی و آموزشی دست و پاگیر زنان است.
هر زنی در طول زندگی اجتماعی و شغلی و تحصیلی خود، نمونههای فراوانی از یکی از انواع آزارهای جنسی را تجربه کرده است. در هر کجا که زنان در خارج از چارچوب خانواده کار و فعالیت میکنند، تحت تأثیر فرهنگی که زنان را فقط در زیر مدیریت خانواده و ناموس کسی بودن درخور شأن و منزلت میداند، باغ بی حصار به شمار میآیند. سپس بسیاری از مردان، به تأثیر از این فرهنگ واپسگرایانه، که داشتن شرکای متعدد جنسی برای آنها رواست، دچار این گمان باطل میشوند که زنان خارج از چارچوب خانواده هدفی آسان و دم دستی برای نیل آنها به این ناحقی به شمار میایند.
سلسله مراتب قدرت و نابرابری جنسی در محیطهای کاری و منابع قدرت سیاسی و اجتماعی با ایجاد فرادستی و فرودستی باعث سیستماتیک شدن این تعرضها و تداوم و بیجواب ماندن آنها میشود. بویژه نبود ضوابط و مقرراتی برای جلوگیری از سوءاستفاده از قدرت و موقعیت در این مورد بسیار تأثیرگذار است. به جای تبلیغ فرهنگ بتی تازه با شراب کهن و یار نوجوان و چارده ساله، مانند کشورهای دیگر باید ضوابطی چون برکناری و مجازات استادی که با دانشجوی خود هر نوع رابطهای، حتی رابطۀ ازدواجی برقرار میکند، یا رابطۀ روانشناس با بیمار خود یا هرنوع روابط از این دست باید برقرار و لازم الاجرا شود.
نادیده گرفتن و انکار مسئله یا لاپوشانی آن فقط به عمیقتر شدن زخمهایی میانجامد که باید منتظر سر واکردن آنها بود.
اجابت درخواست امضاکنندگان مبنی بر تشکیل کمیتههای مستقل، به همراه تصویب ضوابط و قوانین مربوط به برخورد و رسیدگی و مجازات بسیار ضروری است. وگرنه دور باطل بهرهبرداری از قدرت و لاپوشانی ادامه مییابد. تیغ را باید از کف آزارگر مست بادۀ قدرت رها کرد.
شمار کسانی که در این کار پیشقدم شدهاند به بیش از سیصدنفر میرسد. واکنشهای منفی به این حرکت را میتوان در چندین دسته جای داد:
دستۀ اول) واکنشهای همیشگی، و بیشتر از طرف مردان بیرون یا درون حوزۀ سینما، که تبعیضهای جنسی و جنسیتی وضعیت موجود را طبیعی و برحق به شمار میآورند. آنها با توجیهات مختلفی «هیس»های مختلفی در برابر اعتراضاتی از این دست میگذارند:
- هیس! ممکن است بهرهبرداری سیاسی در میان باشد.
- هیس! موضوع مربوط به همۀ زنان نیست و مربوط به زنان بی درد یا طبقۀ متوسط است، یا به مردان هم تعرض میشود و...
دستۀ دوم) کسانیند که خود زمانی قربانی تعرض و آزار بودهاند و به اعتراضات آنها توجهی نشده. برخی از فرط خودمحوری مایلند همواره هر چیزی مهر آنها را با خود داشته باش، اما برخی واقعا از تنها ماندن و بیاعتنایی و فرصتطلبی برخی که زمانی آنها را دعوت به سکوت کردهاند و اکنون شاید سردمدار شدهاند آزردهاند. به هر دو دسته باید گفت که در مقاطعی یک جرقه خرمن انباشته شده را به آتش میکشد یا زخمهای التیام نیافته سر باز میکند. ضمن اینکه از فرصتطلبان و موج سواران باید دلایل تغییر مواضع یا سکوت تا بحالشان را پرسید، این گونه حرکات را، بی شک باید گامی مثبت دانست. عقدهگشایی غلط یا خودمحوری و توهین به این عزیزان یا پیچاندن موضوعات راه به جایی نخواهد برد.
و سرانجام اینکه برخی بدرستی احساس خطر میکنند که برخورد مقامات با این بیانیه، همان برخورد سنتی سرزنش قربانی باشد، یا برخورد از نوع چشمتان کور و دندتان نرم، میخواستید وارد عرصۀ سینما نشوید یا خارج از چارچوب خانواده کار و فعالیت نکنید. نه، زنانی که با چنگ و دندان تخصصهای کاری و علمی و ورزشی و هنری را کسب کردهاند، بنا نبوده گوشه نشین و خانه نشین باشند و مواجهۀ آنان با چنین آزارهایی فشار اعتقادات سنتمداران و جامعۀ مردسالار را ثابت کند، که نگفتمت بدون ولی و صاحب ناموس و بزرگتر مرو. به سخن دیگر، باید سلامت را جایگزین فساد کرد. نه اینکه اساساً کار سینما یا کار در عرصههای خارج از چارچوبهای سنتی خانواده را ذات و منشأ فساد دانست و محدودیتهایی بیش از آنچه هست بر آنها تحمیل کرد.
دکتر نیره توکلی-جامعه شناس و عضو گروه مطالعات زنان-فروردین۱۴۰۱
کانال علمی مطالعات زنان