در سال ۴۲۹ ق تخت زرین و بساط و مجلسخانهای که سلطان مسعود غزنوی فرمان ساختنش را داده بود، پس از سه سال و بیشتر کار، مهیا شد.بیهقی وصف زندۀ دقیقی از این تخت شگرف داده.
ازجمله نوشته است:
«تخت همه از زر سرخ بود...و بسیار جوهر در وی نشانده همه قیمتی... و زنجیری زراندود از آسمانخانۀ صفه آویخته تا نزدیک صفۀ تاج و تخت و تاج را در او بسته؛ و چهار صورت ساخته بر مثال مردم رویین و ایشان را [بر] عمودهای انگیخته از تخت، استوار کرده چنانکه دستها بیازیده و تاج را نگاه میداشتند» (۱).
پرسش این است که در تختی که همه از زر سرخ بوده و با قیمتیترین گوهرها و بافتهها آراسته شده بود تا چشمها را از تجمل و احتشام شاه سرشار نماید، چرا آن چهار صورتک انسان ، رویین است؟ چرا این صورتها زرین و سیمین نیست؟ چرا از یاقوت نیست؟
بخصوص وقتی به یاد بیاوریم که روی به نسبت زر فلزی کمبها بوده است. اصلا در حکایت زیر ، زر بهعنوان نمونۀ گرانبهایی در برابر روی است:
«روایت کردهاند که سلیمان نشسته بود، مردی درآمد ...و از درویشی بنالید. سلیمان فرمود تا کرسی زرین به وی دادند. آن مرد شاد شد، برفت. سه روز در بازار گردانید، هیچ کس بیشتر از هفت درم نمیخواستند. آن مرد پیش سلیمان آمد و گفت: «یا رسولالله! این کرسی زرین بیش از هفت درم نمیخواهند، میگویند که این رویین است. سلیمان تعجب کرد...»(۲).
فکر میکنم استفاده از صورت رویین در تخت پادشاهی به مقولات طلسم و تعویذ و جادو ارتباط داشته باشد. چند نکته گفتنی است:
۱.تحقیقات بر برخی تختهای پادشاهی طلسم در کار میکردند. در سمک عیار آمده:
« گفت ای شاه... اگرچه پادشاهام از من اکنون پادشاهی نمیآید که پیر گشتهام. چون طلسمی برسر تخت میباشم. به حق حرمت مرا میدارند که فرزند من خورشیدشاه پادشاه است»(۳)
۲. بر تخت دو شاه که نمونۀ آرمانی حشمت و قدرت پادشاهی بودند، طلسم وجود داشته است:
الف. بر تخت سلیمان دیوان تماثیل و صورت و طلسم ساخته بودند. به یک روایت این طلسم به صورت «کرکس» بود «که بر سر وی سایه داشتی و پر فراخ کردی و باز کردی وقتی آفتاب بودی»(۴) و به روایت مفصل دیگر:« آنگاه[عفریت] کرسی بساخت مرو را چهار پایه از زر صرخ. به طلسم چهار شیر بر چهار پایۀ او ساخته که میرفتندی و میگشتندی، و از دهن ایشان دم برآمدی و آهنگ سوختن آن کس کردندی به غیر سلیمان.... بر پایۀ او دو شیر ساختهبود هم به طلسم، اگر کسی بجز سلیمان خواستی که بر آن تخت برآیدی، بزدی، و پایهای آن کس بشکستی»(۵).
به یک نقل این تخت را، با همین مشخصات و طلسمات عجایب، سلیمان برای بلقیس ساخت(۶). خاتمت خوشمزۀ طلسم تخت سلیمان را باید در مجمل التواریخ و القصص خواند(۷).پس تخت سلیمان هم صورت داشت و هم طلسم.
البته میان سلیمان و طلسمات پیوندها بوده است:«و گویند دیوان از بهر او[=سلیمان] چهارهزاروچهارصد طلسم رنگارنگ ساختهاند و پرداخته»(۸).
ب. بلیناس فرزانه برای تخت اسکندر طلسم بست:
به فرزانه گفتا که بر تخت شاه
نخواهم که سازد کس آرامگاه
طلسمی بران تخت فرزانه بست
که هر کو بران تخت سازد نشست
اگر بیش گیرد زمانی درنگ
براندازدش تخت یاقوترنگ
شنیدم که آن جنبش دیرپای
هنوز اندران تخت مانده بهجای(۹)
کلا طلسمات اسکندر معروف بوده است:
به کیمیا و طلسمات میر ابومنصور
طلسمهای سکندر همیکند ویران(۱۰)
۳. اکنون که مسجل شد بر تختهای امیران طلسم میبستند، باید گفت که بسیاری از طلسمها رویین بوده و کلا طلسم با روی ارتباط داشته است. در روی خاصیتی جادویی میدیدند که آفات و گزندها را دفع میکرده است. من چند سال قبل در همین کانال دو یادداشت در این باره نوشتهام و شواهدی عرضه کردهام (اینجا و اینجا). شواهد دیگری هم یافتهام که در یادداشت دیگری مینویسم.
حدس میزنم صورتکهای رویین در تخت زرین و گوهرآگین سلطان مسعود در ارتباط با طلسم و صورتهای رویین باشد. نمیگویم حتما بر تخت سلطان مسعود طلسم بسته بودند حرفم این است که رویینبودن صورتکهای تخت زرین محتملا در ادامۀ سنت و باوری است که میان روی و رویینتنی نوعی ارتباط ماورای طور عقل و عادت میدیده است.
میلاد عظیمی
پانوشت
۱. تاریخ بیهقی، تصحیح فیاض، ۱۳۵۶،صص۷۱۴-۷۱۳.
۲. هزارحکایت صوفیان، تصحیح خاتمیپور، ،ج۱، ص۴۹۴.
۳. سمک عیار، تصحیح خانلری،
۴. ترجمه تفسیر طبری، تصحیح یغمایی،توس، ج۵، ص۱۲۲۷. با توجه به نسخه بدل.
۵.. قصصالانبیاء نیسابوری، تصخیح یغمایی، ص۳۰۳.
۶. جامع التواریخ(تاریخ اسلام و ایران)، تصحیح روشن، ج۱،ص۴۴۷.
۷.تصحیح بهار، کلاله خاور، ص۴۳۸.
۸. جامع التواریخ، همان، ج۱،ص۴۳۱.
۹.شرفنامه نظامی، تصحیح وحید دستگردی،قطره، ص۳۳۶.
۱۰. دیوان فرّخی سیستانی، تصحیح دبیرسیاقی، ص۳۲۸