کد خبر: ۲۹۸۹۷
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردين ۱۴۰۱ - ۰۲:۵۱-10 April 2022
سلسله مباحث علوم قرآن عهده‏ دار شناسايي اين كتاب الهي است و به مطالعه و بررسي ابعاد مختلف آن مي‏پردازد. از جمله اين مباحث، بحث از قَسمها و سوگندهاي قرآن كريم است كه داراي شاخه‏ها و مسائل چندي است و شناسايي جنبه‏ هاي گونه‏گون آن پژوهشي همه ‏جانبه را مي‏طلبد
با رهيافت به عرصه اين مبحث و دريافت معالم آن، كليد فهم بسياري از آيات قرآن در اختيار ما قرار مي‏گيرد و بينشي جامع‏نگر در كاربرد اين اسلوب در قرآن برايمان فراهم مي‏آيد كه در پرتو آن، فزون بر فهم تفسير بخشي از آيات اين كتاب كريم، توان پاسخگويي به پرسشهايي كه درباره اقسام قرآن قابل طرح است، ايجاد خواهد شد.

نگارنده بر آن است كه به ياري خدا در گفتارهايي چند، نتيجه جست‏وجو و درنگ خويش را عرضه دارد، گفتارهايي كه از سويي جدا و از سوي ديگر قطعه‏هايي از يك مجموعه است. اينك در نخستين بخش از آن، مقدمه‏اي براي ورود به بحث سوگند در قرآن ارائه مي‏گردد:

پيشينه‏اي از سوگند پيشينه سوگند به پيش از پا نهادن انسان به پهنه اين جهان خاكي بازمي‏گردد، آن‏جا كه شيطان او را فريفته سوگند دروغ خود ساخت تا به او بباوراند كه خيرخواه اوست:
«فوسوس لهما الشيطان ليبدي لهما ما ووري عنهما من سوآتهما و قال ما نهاكما ربّكما عن هذه الشّجرة إلاّ أن تكونا ملكين او تكونا من الخالدين. و قاسمهما إنّي لكما لمن النّاصحين»1(اعراف/ 21-20)

اين سوگند تا پس از حيات دنيوي نيز ادامه دارد و جالب آن كه انسان اغوا شده شيطان خود در قيامت نيز با سوگند دروغ قصد فريب دادگاه الهي را دارد و انسان مشرك، راه نجات خود را در سوگند جست‏وجو مي‏كند:
«و يوم نحشرهم جميعا ثمّ نقول للّذين أشركوا أين شركاءكم الذين كنتم تزعمون. ثمّ لم‏تكن فتنتهم إلاّ ان قالوا و اللّه‏ ربِّنا ما كنّا مشركين»2(انعام/ 23-22)
تصويري كه اين دو آيه از وجود سوگند در مبدأ و منتهاي حيات انسان و آن جامعه كوچكي كه اعضاي آن آدم، حوا و شيطان بودند، به نمايش مي‏گذارد، نشاندهنده آن است كه سوگند راهي مهم براي ايجاد اطمينان و جلب اعتماد ديگران در روابط انساني است و با واسطه قراردادن موجودي مقدس و مورد احترام مي‏توان راستي و درستي گفته خويش را تأكيد كرد و بر پايداري به وعده‏اي كه داده مي‏شود اطمينان بخشيد.
قرآن كريم سوگندهاي ديگري از گذشته‏هاي دور و نزديك زندگي انسانها را نيز براي ما حكايت مي‏كند كه گستره كاربردي آن را نشان مي‏دهد: آن‏گونه كه قرآن كريم حكايت مي‏كند حضرت ابراهيم عليه‏السلام پدر اديان توحيدي چنين سوگند ياد مي‏كند:
«و تأللّه‏ لأكيدنّ أصنامكم بعد أن تولّوا مدبرين»3(انبياء/ 57)
پيش از ابراهيم نيز گروهي از قوم صالح، زماني كه مي‏خواهند با يكديگر هم‏سوگند شوند كه پيامبر خدا را همراه با خانواده‏اش شبانه از ميان بردارند، باز به «اللّه‏» قسم مي‏خورند:
«قالوا تقاسموا باللّه‏ لنبيّتنّه و أهله ثمّ نقولنّ لوليّه ما شهدنا مهلك أهله و إنّا لصادقون»4(نمل/ 49)
قرآن حتي از مشركان نيز حكايت مي‏كند كه به «اللّه‏» سوگند ياد كردند كه اگر نشانه‏اي بر درستي دعوت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم برايشان بيايد، ايمان آورند:
«و أقسموا باللّه‏ جهد أيمانهم لئن جاءتهم آية ليؤمننّ بها»5(انعام/ 109)
از آيات كريمه ياد شده دو نكته به دست مي‏آيد:


1ـ سوگند شيوه‏اي است كه از گذشته‏هاي دور در ميان انسانها جريان دارد و امتهاي گوناگون آن را به كار مي‏برده‏اند.



از جمله اقوامي كه قسم در ميان آنان شايع بوده قوم عرب است كه قرآن كريم به زبان آنان فرود آمد. سوگند در ميان اعراب اسلوبهاي گوناگوني داشته است و واژگان چندي براي آن نهاده‏اند. گفتاري كه ياد مي‏شود حكايتگر اين شيوه‏هاست و نگارنده آن پس از آن كه فراگير بودن اسلوب سوگند در ميان تمامي انسانها را يادآور مي‏شود، نمودهاي گوناگون قسم در زبان عربي را برمي‏شمرد:
«اسلوب قسم در قرآن و ديگر كتب آسماني منحصر نيست، بلكه اين شيوه در ميان تمامي افراد بشر؛ مسلمان و غير مسلمان، در جاهليت و در اسلام، نزد عرب و غير عرب، گستره دارد.
طبيعت و سرشت انسان در هر زمان و هر مكان اقتضا مي‏كند كه خبري كه مي‏شنود يا وعده‏اي كه به وقوع مي‏پيوندد مورد تأكيد قرار گيرد. آدمي ميل دارد از كلام گوينده‏اي كه براي او سخن مي‏گويد اطمينان يابد و خود نيز به شنونده خويش اطمينان بخشد و اين مسأله در ميان بشر شايع است؛ خواه فرد باشد يا گروه، بويژه در امور مهم؛ مانند پيمان ميان گروهها با يكديگر يا ميان حاكم و مردم يا ميان افراد مردم، تا نسبت به يكديگر اطمينان پيدا كرده، موافق از مخالف و دوست از دشمن را بازشناسند.
اين نياز به تأكيد و اطمينان، مردم را به ايجاد قسم فراخواند، به صورتي كه از آن با نهادن دست راست در دست راست يكديگر تعبير كردند و اين كار آن‏گونه كه به نظر مي‏رسد ريشه كلمه «يمين» است.
گاه اين امر را با برگرفتن عطر و تقسيم آن ميان يكديگر و ماليدن بر دستشان بيان مي‏كردند؛ چنانچه در جاهليت مرسوم بود.
گاه با گره زدن ريسمان خود به ريسمان ديگري از همپيمانان او مي‏شدند، تا اين كه «حبل» و ريسمان نام براي پيمان ذمّه و همجواري قرار گرفت؛ همان‏گونه كه در قرآن كريم آمده است:
«إلاّ بحبل من اللّه‏ و حبل من الناس» (آل عمران/ 112)
گاه برخي لذايذ را مانند: شرب خمر، استعمال بوي خوش و كوتاه كردن مو، بر خود حرام مي‏كردند تا زماني كه به مقصود خود برسند. اين نذر نيز گونه‏اي قسم است.
گاه بدون آن كه شرط كنند چيزي را ترك مي‏كردند و اين كار را «أليّة» ناميدند؛ همچنان كه قرآن مي‏گويد:
«للّذين يؤلون من نساءهم تربّص أربعة أشهر» (بقره/ 226)
سپس كاربرد اين ماده گسترش يافت و «آليتُ» به معناي أقسمت شد. گاه «لام تأكيد» را دليل بر قسم قرار مي‏دادند و وقتي كسي مي‏گفت: «لأفعلَنّ» مقصودش اين بود كه «واللّه‏ لأفعلنّ» و از اين‏گونه است آيه: «لأملأن جهنّم» (اعراف/ 18)
گاه كلمه «أقسمت» را به كار مي‏بردند و قصدشان از آن تأكيد بود. ريشه اين ماده از «قَسَم الشي‏ء و قسَّمه» به معناي قطع كردن است، و قطع در نفي شك و شبهه و گفتار قاطعي كه ميان حق و ناحق را جدا مي‏كند به كار مي‏رود. گاه كلمه «حَلِف» را به كار مي‏بردند كه معنايش برندگي و تيزي و شبيه كلمه قسم بود. گفته مي‏شود: «سنان حليف»؛ يعني شمشير برنده و «لسان حليف»؛ يعني زبان تيز.
يا گاه براي قسم خوردن و تأكيد كردن از لفظ «اشهد» تعبير مي‏آوردند، و اين كلمه در قرآن كريم در گونه‏اي قسم آمده است:
«اذا جاءك المُنافقون قالوا نشهد إنّك لرسول اللّه‏ و اللّه‏ يعلم إنّك لرسوله و اللّه‏ يشهد إنّ المنافقين لكاذبون» (منافقون/ 1) خداوند شهادت آنان را سوگند ناميد.6
بنابراين براي قسم يك لفظ و يك شيوه وجود ندارد، بلكه اسلوبهاي گوناگون و راههاي متفاوت و واژگان چندي وجود دارد.»7
در زبان پارسي نيز سوگند از لفظ مركب «سَوكنتَ وَنْتَ» اوستايي به معناي داراي گوگرد يا گوگردمند است كه تطور يافته و قسمت دوم آن: ونتَ از آخر آن افتاده و در قسمت نخست كاف به گاف و تا به دال بدل شده است.
اين امر حكايتگر آن است كه در دوران قديم هنگام قضاوت و داوري آب آميخته به گوگرد به كار مي‏رفته است، بدين‏ترتيب كه اين‏گونه آب را به متهم مي‏نوشانيدند و از دفع شدن يا در شكم ماندن آن بي‏تقصيري يا مقصر بودن او معلوم مي‏شده است. استعمال فعل «خوردن» با سوگند يادگار همين مفهوم است. بعدها سوگند مفهوم اصلي خود را از دست داد و به معناي قسم عربي به كار رفت.8 بدين‏ترتيب كلمه سوگند نمودار يكي از ورهاي معمول در ايران باستان است كه در محاكمات مشكوك كاربرد داشته است. در گذشته عمل سوگند دادن و سوگند خوردن را كه در حضور موبدان انجام مي‏گرفته است، وَرْ مي‏گفته‏اند. در نوشته‏هاي پهلوي چند نوبت سوگند مترادف وَرْ به كار رفته است وَرْ در ايران و اُردال در اروپا انواع و اقسامي داشته است؛ مانند آن كه متهم دست خود را مدتي در آتش نگه مي‏داشت و يا با لباس اندوده به قير يا موم از ميان آتش مي‏گذشت، در صورتي بي‏گناه محسوب مي‏شد كه بدو آسيب نرسد. به اين نوع وَرْگرم مي‏گفتند، وَرْسرد نيز وجود داشته است؛ مثل آن كه دست چپ مدّعي عليه را به پاي راستش مي‏بستند و سپس او را در آب مي‏افكندند، در صورتي كه بر روي آب مي‏ماند مقصّر و محكوم شناخته مي‏شد؛ زيرا اعتقاد داشتند آب پاك متّهم را نمي‏پذيرد.9
بعدها بر اثر گذشت زمان و تحوّلات و تطوّرات تاريخي و پيشرفت زبان و ادب فارسي سوگند نيز از صورت ساده واوليه خود به در آمد و راه دگرگوني و ترقّي پيمود و به صور و انواع گوناگون نمودار گشت.10
به هر حال جداي از پيشينه قسم و انواعي كه در آن ياد شد، اكنون قسم و سوگند مفهومي مشخص دارد و يك عمل گفتاري است كه البته گاه ممكن است با اموري همچون بالا بردن دست يا نهادن آن به مورد قسم همراه باشد و در بخشي كه پيش رو داريد به شناسايي آن خواهيم پرداخت. 2ـ سوگند به «اللّه‏» به عنوان مقدسترين موجود رواج داشته است و اين نشان مي‏دهد كه پذيرش خداي يكتا در سرآغاز دفتر زندگي انسان ثبت بود؛ از اين رو الهه‏ها و امور مقدس ديگر پديده دومي بودند كه پا به عرصه زندگي بشر نهادند و سوگند به آنها نيز به ميان آمد.

 

ماهيت سوگند

 

اين نكته روشن است كه سوگند يكي از شيوه‏هاي تأكيد و استوارسازي سخن است، همان‏گونه كه از ديد دستور زباني به اين بعد آن نگريسته مي‏شود. بدرالدين زركشي در مفصلترين نوع از كتاب البرهان في علوم القرآن كه «اساليب القرآن و فنونه البليغة» نام دارد، يكي از اسلوبهاي تأكيد را سوگند ياد مي‏كند و در آغاز آن مي‏نويسد:
«سوگند در نزد نحويان جمله‏اي است كه با آن خبر مورد تأكيد قرار مي‏گيرد. حتي آنها گفتار خداوند متعال: «و اللّه‏ يشهد إنّ المنافقين لكاذبون»(منافقون/ 1) را سوگند شمرده‏اند؛ گرچه در آن اِخبار از گواهي دادن خداوند بر كذب منافقان است؛ امّا چون براي تأكيد خبر آمده، قسم ناميده شده است»11.
اين بيان كه در بسياري ديگر از كتابها آمده است، نمي‏تواند بازگوكننده ماهيت و مفهوم سوگند باشد. تنها تعريفي به ويژگي و فايده آن است كه تأكيد باشد و در نزد نحويان ملاك و معيار تشخيص سوگند قرار گرفته است.
سخن در اين است كه سوگند چه عملي انجام مي‏دهد و چه فرايندي در آن رخ مي‏دهد كه موجب تأكيد كلام مي‏شود و همچنان كه اموري مانند: عهد و پيمان، شهادت و گواهي دادن، و نذر هر كدام داراي ماهيت و وجه تمايزي هستند كه آنان را از يكديگر جدا مي‏كند، حقيقت سوگند چيست و وجه تمايز آن با ديگر امور كدام است؟
اين مسأله را علامه طباطبائي بخوبي تشريح كرده، در اين باره مي‏نويسد:
«سوگند آن است كه خبر يا انشا را به چيزي كه داراي شرافت و آبروست به جهت ارج و اعتباري كه دارد پيوند داده، مقيد كنيم، به گونه‏اي كه اگر خبر درست نباشد و در انشا، امر يا نهي امتثال نشود، كرامت و شرافت آن چيز لطمه بخورد و باطل شود؛ مثلاً وقتي مي‏گوييم: به جان خودم سوگند كه زيد ايستاده است، صدق اين سخن را به شرافت زندگي و عمر خود پيوند داده‏ايم، به طوري كه اگر خبر ما دروغ باشد، عمر ما فاقد شرافت و ارزش شده است. همچنين وقتي به شخصي بگوييم: به جان خودم سوگندت مي‏دهم كه اين كار را براي من انجام ده، خواهش خود را به شرافت زندگي خود گره زده‏ايم، به گونه‏اي كه اگر آن شخص اين كار را انجام ندهد، شرافت زندگي و ارزش عمر ما را ناديده انگاشته است.»12
علامه پس از ذكر اين مطلب دو نكته را نتيجه مي‏گيرد:
1ـ سوگند بالاترين درجه تأكيد در سخن است.
2ـ آن چيزي كه به آن سوگند ياد مي‏شود، بايد ارجمندتر و شريفتر از آن چيزي باشد كه به خاطر آن سوگند ياد مي‏شود؛ زيرا معني ندارد كه كلام با چيزي تأكيد شود كه شرافت و ارزشش پايينتر از آن است.
در برخي از كتب علوم قرآن در تعريف قسم اين‏گونه آمده است:
«و عرّفه العلماء: بانّه ربط النفس بالامتناع عن شي‏ء او الاقدام عليه بمعني معظم عند الحالف حقيقة او اعتقادا.»13
قسم آن‏گونه كه عالمان آن را شناسانده‏اند، به معناي ايجاد رابطه ميان خودداري كردن نفس از چيزي يا اقدام بر آن است با امري كه در نزد سوگند يادكننده بزرگ است؛ خواه در واقع آن امر عظمت داشته باشد يا به اعتقاد وي چنين باشد.
اين تعريف گرچه از جهتي شبيه تعريف علاّمه است، امّا جامعيّت آن تعريف را ندارد، چرا كه تنها شامل عقد يمين مي‏شود كه در آن براي انجام يا عدم ارتكاب امري در آينده سوگند ياد مي‏شود و سوگند بر وقوع يا عدم وقوع كاري در گذشته را دربرنمي‏گيرد. يمين بنا بر مفهوم ياد شده شبيه نذر و عهد است و در فقه اسلامي در رديف آن دو ياد مي‏شود و در هر سه مورد مكلّف به واسطه يكي از آنها انجام يا پرهيز از كاري را بر خود لازم مي‏كند. عهد ميثاقي است كه انسان با خداي خود مي‏بندد كه التزام به فعلي داشته باشد و صورتش اين است كه: «عاهدتُ اللّه‏ يا عليّ عهد اللّه‏.» و نذر آن است كه انسان در صورت حاصل شدن چيزي در آينده، كار نيكي را بر خود واجب مي‏كند، بدين‏گونه كه مي‏گويد: «ان كان كذا فللّه‏ِ عليّ كذا».
گاه در برخي اخبار يمين بر نذر نيز اطلاق شده است. از اين رو شهيد اول يمين و عهد را از توابع نذر مي‏شمرد.14 اما در عين حال يمين، نذر و عهد سه مفهوم جداي از هم هستند كه گرچه در هر سه عزم و تصميم بر انجام يا ترك چيزي است، اما در سوگند اين عزم را به شي‏ء محترم و داراي شرافتي پيوند مي‏دهد و در عهد، پيماني ميان او و خداست و در نذر انجام آن را معلّق بر حصول امري ديگر مي‏كند و به خاطر رسيدن به هدف معيني ملتزم به انجام يا ترك كاري مي‏شود.

 

ساختار سوگند

 

سوگند از دو جمله تشكيل مي‏شود كه اين دو با همديگر تركيب و همانند يك جمله شده‏اند و مكمّل يكديگرند: جمله قسم و جمله جواب قسم. در اين ميان مقصود اصلي جمله جواب است كه جمله قسم براي تأكيد آن آمده است؛ به عنوان نمونه در آيات كريمه «يس. و القرآن الحكيم. إنّك لمن المرسلين. علي صراط مستقيم»15(يس/ 4-1) «و القرآن الحكيم» جمله قسم و «انّك لمن المرسلين علي صراط مستقيم» جمله جواب قسم است. همين‏طور در آيه كريمه «لعمرك إنّهم لفي سكرتهم يعمهون»16(حجر/ 72)، «لعمرك» قسم و «انّهم لفي سكرتهم يعمهون» جواب آن است.
جمله قسم گاه فعليّه است كه در اين صورت در آن سه عنصر وجود دارد: فعل قسم، مقسم به (چيزي كه به آن سوگند ياد مي‏شود) و حرفي كه معناي قسم را به مقسم‏به پيوند مي‏دهد؛ همانند نمونه نخست كه «القرآن الحكيم» مقسمٌ‏به، «و» ادات قسم و فعل قسم كه «اُقسم» باشد نيز محذوف است.
جمله قسم اسمي همانند «لعمرك» مركب از مبتدا و خبر است كه خبر آن هميشه محذوف است و اين‏گونه بوده است: «لعمرك قسمي». در اين مورد مبتدا نقش مقسم به را دارد.
در زبان عربي در سوگند از چهار ماده: قسم، حلف، ايلاء و يمين استفاده مي‏شود و باء، واو، تاء و لام ادوات و حروف سوگند هستند.
جمله جواب قسم نيز از نظر دستور زباني داراي ويژگيهايي است كه تفصيل آن در آينده خواهد آمد. همچنين درباره عناصر ياد شده در جمله قسم و نيز اموري كه شبه سوگند نام دارند و جانشين آن مي‏شوند، به خواست خدا در آينده به تفصيل سخن خواهيم گفت.

 

انواع سوگندهاي قرآني

 

سوگند با توجه به عناصر و ويژگيهاي حاكم بر آن گونه‏هاي چندي دارد و از اين نظر سوگندهاي قرآني داراي انواع گوناگوني است:
الف ـ سوگندهاي ياد شده در قرآن مجيد به اعتبار كسي كه از او سوگند صادر شده چند دسته است كه در يك تقسيم كلي به دو بخش سوگندهاي الهي و سوگندهاي غير الهي قابل تقسيم است. سوگندهاي غير الهي كه از غير خداوند صادر شده است، شامل سوگندهاي انبياء، سوگندهاي ابليس و سوگندهاي كافران و منافقان مي‏شود. سوگندهاي الهي قرآن كه در آن خود خداوند متعال قسم ياد مي‏كند داراي كميّت بيشتري است و از اهميت بالاتري نيز برخوردار است و تكيه اصلي بحث قسم متوجّه آنهاست؛ از اين رو در آثار نگاشته شده در بازه سوگند به طور معمول به سوگندهاي الهي پرداخته مي‏شود و ديگر سوگندها مورد توجه نگارندگان آنها نيست، بجز آثار اندكي كه به اين سوگندها اشاره كرده‏اند؛ همانند كتاب «القسم في اللغة و في القرآن» از محمدمختار سلامي. ما در آينده به خواست خدا ضمن تكيه بر سوگندهاي الهي به ديگر سوگندهاي قرآني نيز خواهيم پرداخت.
ب ـ آنچه به آن سوگند ياد شده است گاه خداوند يا يكي از نامها و صفات اوست؛ همانند: «فو ربّك لنسألنّهم أجمعين»17(حجر/ 92) و گاه پديده‏ها و آفريده‏هاي او همانند: فرشتگان، روز قيامت، شب و روز، آسمان، خورشيد و ماه و مانند آن كه در سوره‏هاي: صافات، قيامت، ليل، شمس و ديگر سوره‏هاي قرآن كريم آمده است. اين قسمها گاه مفرد است و به يك شي‏ء سوگند ياد شده و گاه متعدد، و به چندين شي‏ء سوگند ياد شده است.
ج ـ آنچه به خاطر آن سوگند ياد شده است نيز امور گوناگوني است؛ همانند: يگانگي خدا: «إنّ إلهكم لواحد»18(صافّات/ 4)، حقانيت قرآن و پيامبر: «ما ضلّ صاحبكم و ما غوي. و ما ينطق عن الهوي. إن هو إلاّ وحي يوحي»19(نجم/ 4-2)، تحقق وعده‏هاي الهي: «إنّما توعدون لواقع»20(مرسلات/ 7).
اين امور گاه از سخن حذف مي‏گردد؛ مانند سوگندهاي آغاز سوره ق و فجر كه جواب سوگند در كلام نيامده است.
د ـ گاه جمله قسم و جواب آن هر دو ذكر مي‏شود كه سوگند صريح يا مظهر نام دارد؛ مانند سوگندهاي آغاز سوره تين، عصر و بسياري ديگر، و گاه تنها به جواب اكتفا شده و خود سوگند از كلام حذف مي‏گردد كه سوگند مضمر نام دارد؛ مانند: «لتبلونّ في اموالكم و لتسمعنّ من الذين أوتوا الكتاب من قبلكم و من الّذين أشركوا أذيً كثيرا»21(آل عمران/ 186)
در اين‏گونه موارد لام (مانند لام لتبلونّ) دلالت مي‏كند كه در اين‏جا قسمي در تقدير است و گاه ممكن است معني بر قسم محذوف دلالت كند.22
ه•• ـ شماري از واژگان وجود دارد كه در ظاهر بيانگر سوگندي نيستند، اما آثار و ويژگيهاي سوگند را دارند؛ از اين رو به آنها شبه سوگند اطلاق مي‏شود؛ مانند: «و إذ أخذ اللّه‏ ميثاق الذين أوتوا الكتاب لتبيّنُنَّه للنّاس و لاتكتمونه»(آل عمران/ 187)
و ـ از منظر فقهي سوگند اقسامي دارد؛ از جمله سوگند لغو، يمين غموس، يمين عقد و مانند آن كه كتاب «جواهر الكلام» در آغاز «كتاب أيمان» به آنها اشاره مي‏كند.23
آنچه ياد شد و مواردي از اين دست گونه‏هاي فراواني براي سوگند ايجاد مي‏كنند كه براي شناخت كامل سوگندهاي قرآن و ويژگيهاي آنها، لازم است مورد دقّت قرار گيرند. ما در آينده به خواست خدا به هر كدام در جاي خود خواهيم پرداخت. در بخشي كه پيش رو داريد تنها يكي از اين تقسيمات را كه جنبه مقدميت بر بحثهاي آينده دارد، با تفصيل اندكي اشاره مي‏كنيم.

 

انشاء سوگند و اخبار از سوگند

 

الف ـ انشاء سوگند

سوگند در اصل از انشائيّات محسوب مي‏شود؛ يعني قضيه‏اي در خارج نيست كه قسم حكايتگر وقوع يا عدم وقوع آن باشد، بلكه گوينده‏اي كه سوگند ياد مي‏كند با اين عمل مضمون سوگند را ايجاد مي‏كند و درستي و استواري مطلبي را كه بر آن سوگند ياد مي‏كند به شرافت و ارزشمنديِ چيزي كه به آن سوگند مي‏خورد، پيوند مي‏دهد.
بنابراين گرچه ممكن است متعلق قسم و مطلبي كه گوينده بر آن سوگند ياد مي‏كند متّصف به دروغ و نااستواري شود، امّا نفس سوگند وي امري است كه به وجود آمده و قابل تعلّق به صدق و كذب نيست.
سوگند در عين انشائي بودن با توجه به متعلقش دو گونه مي‏شود: يمين اخباري و يمين انشائي.24 در يمين اخباري قسم بر حادث شدن و وقوع امري در گذشته، حال و يا آينده است كه سوگندخورنده براي تأكيد بر آن سوگند مي‏خورد؛ اما در يمين انشائي قسم به انجام فعلي در آينده تعلق مي‏گيرد كه سوگندخورنده به آن ملتزم مي‏شود.

 

ب ـ اخبار از سوگند

گاه گوينده خود سوگندي ياد نمي‏كند، بلكه از انجام سوگندي كه ياد شده يا ياد مي‏شود، خبر مي‏دهد. بسياري از سوگندهاي قرآن كه در آن سوگندخورنده غير از خداوند متعال است، از اين دسته‏اند.
اخبار از قسم چند گونه است:
1ـ حكايت صرف قسم خوردن بدون اشاره به جزئيات؛ مانند: «فيحلفون له كما يحلفون لكم»25(مجادله/ 18)
2ـ حكايت قسم خوردن همراه با اشاره به برخي جزئيات و حذف برخي ديگر؛ مانند «إذ أقسموا ليصرمنّها مصبحين»26(قلم/ 17)
در اين‏جا آنچه به آن قسم خورده شده حذف گرديده، امّا به آنچه براي آن سوگند آمده اشاره شده است.
3ـ حكايت معني و نقل قول غير مستقيم قسم؛ مانند: «و يقول الّذين آمنوا أهؤلاء الّذين أقسموا باللّه‏ جهد أيمانهم إنّهم لمعكم»27(مائده/ 53)
در اين‏جا قسم آنان با تمام جزئيّات ياد شده، امّا معناي آن حكايت شده است، چرا كه گفته شده «انّهم لمعكم» و اگر نفس سوگند آنان حكايت مي‏شد بايد إنّنا لمعكم گفته مي‏شد.
4ـ حكايت لفظ و نقل قول مستقيم قسم؛ مانند: «فيقسمان باللّه‏ إن ارتبتم لانشتري ثمنا»28(مائده/ 106)
«فيقسمان باللّه‏ لشهادتنا أحقّ من شهادتهما»29(مائده/ 107)
در اين دو آيه، خداوند فرمان به قسم مي‏دهد و براي آن كه چگونگي قسم روشن و بدون ابهام باشد، نفس لفظ قسم بازگو مي‏شود.
در مواردي كه حكايت سوگند با لفظ قال آمده است و قسم به عنوان مقول قول آن واقع شده است نيز خود سوگند حكايت شده است؛ مانند حكايت اين سوگند ابليس: «قال فبعزّتك لاغوينّهم اجمعين»30(ص/ 82)
قسمهايي را كه خداوند در آن به پيامبرش فرمان به سوگند مي‏دهد نيز مي‏توان در رديف اخبار از سوگند شمرد و از مصاديق قسم اخير دانست؛ مانند: «و يستنبؤنك أحقّ هو قل إي و ربّي»31(يونس/ 53)

 

گستره سوگند و كتاب‏شناسي آن

 

به بحث سوگند از ديدگاهها و زاويه‏هاي چندي مي‏توان نگريست و سوگند در قرآن ابعاد گوناگوني دارد كه در عين نيازمندي به تفكيك، تحقيقي جامع‏نگر را مي‏طلبد.
سوگند به عنوان اسلوبي گفتاري، از نظر ادبي ويژگيها و احكام خاص خود را دارد كه كتابهاي ادبي و لغوي به آن مي‏پردازند.
از سويي ديگر شناسايي سوگندهاي قرآن كريم و پاسخ به پرسشهاي پيرامون آن، رهيافت به شناسايي بعدي از اين كتاب آسماني است كه در ذيل علوم قرآني جاي مي‏گيرد. بررسي آيات سوگند و پرده برداشتن از معاني و مقاصد آن نيز در زمره تفسير است. قسم خوردن جنبه فقهي نيز دارد و به عنوان عمل مكلف احكامي بر آن بار مي‏شود؛ از اين رو بحث از سوگند و در مرتبه خاص‏تر سوگند در قرآن، در گستره علوم ادبي بويژه نحو، علوم قرآني، تفسير و فقه جاي مي‏گيرد كه از آنها با سه بعد: ادبي، قرآني و فقهي ياد مي‏كنيم و به توضيحي درباره هر يك همراه با اشاره به منابعي از آن علوم كه از سوگند سخن گفته‏اند، مي‏پردازيم:

 

1ـ بعد ادبي

بارزترين جنبه ادبي سوگند جهت دستور زباني و نحوي آن است. گرچه در نحو سرفصلي مستقل به سوگند اختصاص نيافته است، اما به اعتبار ادوات سوگند و حروفي كه بر آن داخل مي‏شود در بحث از حروف مفرده و نيز در بحث اجتماع شرط و قسم و مانند آن به طور پراكنده در شماري از كتب نحو گوشه‏هايي از قسم مورد بحث قرار مي‏گيرد.
از بهترين كتابهاي نحوي كه در اين باره سخن گفته‏اند شرح مفصل زمخشري از موفق‏الدين يعيش است كه در جزء هشتم آن در بحث حروف قسم32 و در جزء نهم آن در بحث از لام جواب قسم33 و نيز در گفتار مفصلي كه درباره قسم دارد34 به اين بحث مي‏پردازد. شرح كافيه ابن حاجب از مرحوم رضي‏الدين استرآبادي به مناسبت حروف وارد بحث سوگند مي‏شود و برخي مسائل مربوط به آن را توضيح مي‏دهد.35 در بحث ادات شرط نيز از اجتماع شرط و قسم سخن مي‏گويد.36
از ديگر كتابها همع الهوامع في شرح جمع الجوامع از جلال‏الدين سيوطي است كه در سه بحث: حروف قسم، جمله قسم و قسم غير صريح نكاتي از سوگند را بيان مي‏كند.37 النحو الوافي نيز بحثهايي از سوگند را آورده است؛ اما چندان زياد نيست. عباس حسن در كتاب خود ويژگيهاي جواب قسم و اجتماع آن با شرط را بيان كرده است.38
برخي از آثار صبغه قرآني ـ نحوي داشته و به بررسي تمام يا برخي اسلوبهاي نحوي و يا اسلوب قسم در قرآن كريم پرداخته‏اند. كتاب ارزشمند دراسات لاسلوب القرآن، از نويسنده سختكوش محمد عبدالخالق عبدالمنعم عضيمه از آن جمله است كه در سه بخش، به تطبيق كامل مباحث صرفي، نحوي و حروف معاني با قرآن كريم پرداخته است. وي در لابلاي كتاب خويش به مناسبت بحث از ادوات سوگند، اجتماع شرط و قسم، و در بحثي كه با نام «لمحات عن دراسة القسم في القرآن الكريم» دارد نكات ارزنده و نمونه‏هاي نابي را عرضه مي‏دارد.39
اسلوب التوكيد في القرآن الكريم از دكتر محمدحسين ابوالفتوح كتاب ديگري است كه به عنوان يكي از اسلوبهاي توكيدي قرآن، از سوگند سخن مي‏گويد.40
اساليب القسم في اللغة العربيه از كاظم فتحي راوي41 نيز بحثي در گستره علم نحو و تفسير است، همين‏گونه كتاب اسلوب القسم و اجتماعه مع الشرط في رحاب القرآن الكريم نوشته علي ابوالقاسم عون.42
سوگند در هيچ يك از علوم سه‏گانه بلاغت: معاني، بيان و بديع بنا بر تقسيم سكاكي در مفتاح العلوم و خطيب قزويني در تلخيص المفتاح و كتابهاي بلاغي پس از آن، جاي ندارد، تنها به عنوان يك مؤكّد مي‏تواند ارتباط كمي با علم معاني داشته باشد. اما در آثار بلاغي پيش از آن گاه مطرح بوده است؛ مانند بديع القرآن ابن ابي‏الاصبع كه آن را عنوان يكي از حدود صد باب كتاب بديعي خود ياد مي‏كند. محقق اين كتاب خزانة الادب ابن حجه حموي، حسن التوسل حلبي و نهاية الارب نويري را به عنوان منابع بحث قسم ياد مي‏كند.43
شناسايي واژگان سوگند در دايره علم لغت داخل است و مفهوم‏يابي و ريشه‏يابي آنها و نيز تفاوت ميان آنها را در فرهنگهاي اصيل و معتبر همانند العين خليل44، معجم مقاييس اللغه ابن فارس45 و لسان العرب ابن منظور46 مي‏توان جست‏وجو كرد.

 

2ـ بعد قرآني

در بررسيهاي قرآني از دو جهت به سوگندهاي به كار رفته در قرآن كريم مي‏توان نگريست: از نظرگاه علوم قرآني و از جنبه تفسيري.
الف ـ علوم قرآني
علوم قرآني مجموعه‏اي از مباحث است كه موضوع و محور بحث در آنها قرآن كريم است و آن را از ابعاد گوناگون مورد مطالعه و بررسي قرار مي‏دهد. از اين رو بحث سوگند به عنوان يكي از اسلوبهاي به كار گرفته شده در اين كتاب آسماني مورد مطالعه اين رشته مي‏باشد.
طبيعي است كه وظيفه علوم قرآن، شناسايي سوگندهاي قرآن و ويژگيهاي آنها و پاسخگويي به پرسشها و ابهامات پيرامون آن است، نه آوردن قسمهاي قرآن و تفسير آنها. از اين رو سرفصل‏هايي همچون: تعريف قسم وشناخت صيغه‏هاي آن، غرض از كاربرد قسم در قرآن، انواع قسم، اموري كه خداوند به آن يا براي آن سوگند ياد مي‏كند، ذكر و حذف جواب سوگند و مانند آن را شامل مي‏شود.
زركشي در كتاب البرهان في علوم القرآن در بحث اساليب القرآن و فنونه البليغه، اولين اسلوب را تأكيد بيان مي‏كند كه 28 قسم دارد و هجدهمين مورد آن قسم است.47 سيوطي در الاتقان في علوم القرآن، اين بحث را به طور جداگانه در نوع شصت و هفتم آورده است.48 وي در كتاب معترك الاقران خويش به عنوان يكي از وجوه اعجاز قرآن، آنچه را از بحث سوگند در الاتقان آورده ياد مي‏كند.49
از ديگر كتابهاي علوم قرآن كه به اين بحث پرداخته‏اند، آثار ذيل مي‏باشند:
مباحث في علوم القرآن، منّاع القطّان.50
التعبير الفني في القرآن، بكري شيخ امين.51
هدي الفرقان في علوم القرآن، غازي عنايت.52
دراسات في علوم القرآن، دكتر محمدبكر اسماعيل.53
قواعد التدبّر الامثل لكتاب اللّه‏ عزّ و جلّ، عبدالرحمان حسن حبنكه الميداني.54
اعجاز بياني قرآن، دكتر عايشه عبدالرحمن بنت الشاطي.55
علوم قرآني، آية‏اللّه‏ محمدهادي معرفت56
درسهايي از علوم قرآني، دكتر حبيب‏اللّه‏ طاهري57
تك‏نگاري‏ها و پايان‏نامه‏هاي چندي نيز در اين باره نگاشته شده است، كه در ذيل به آنها اشاره مي‏شود.
امعان في اقسام القران، عبدالحميد فراهي.58
اين كتاب با وجود حجم اندك اثري ارزنده و نوآور در عرصه قسمهاي قرآن است.
القسم في اللغة و في القرآن، محمد مختار سلامي.59

اين كتاب جديد از بهترين آثاري است كه در اين موضوع نگارش يافته است و به گونه‏اي جامع و مبسوط به جهات لغوي، و فقهي قسمهاي قرآني مي‏پردازد.

القسم في القرآن، دكتر حسين نصّار.60

اين كتاب از سلسله آثاري است كه مؤلف درباره اعجاز قرآن مي‏نگارد. وي قسم را يكي از عناصر اعجاز بياني مي‏شمارد و در اين كتاب تلاشش بر آن بوده تا تاريخي فراگير از انديشه‏هاي و نگاشته‏هاي عربي درباره اقسام قرآن ارائه دهد. بنابراين اين كتاب مجموعه‏اي از نقل اقوال است كه بر حسب تسلسل تاريخي اجزاء آن مرتب شده است.

ظاهرة القسم في القرآن الكريم، علي العامر.61
در زبان فارسي نيز تا كنون دو اثر منتشر شده است:

سوگندهاي قرآن از شهيد ابوالقاسم رزاقي با مقدمه‏اي از استاد جعفر سبحاني.62
پژوهشي در سوگندهاي قرآن كريم از خانم مينا كماني63 كه پايان‏نامه كارشناسي ارشد وي بوده است.
ب: تفسير
تفسير سوگندهاي قرآني با حجم قابل توجهي كه دارند بخشي از تفاسير را به خود اختصاص داده است و هر مفسري متناسب با ظرفيت و شيوه تفسيري خود به شرح و تفسير آنها پرداخته است. در اين ميان مجمع البيان مرحوم طبرسي، تفسير كبير فخر رازي، الميزان علامه طباطبايي و التفسير البياني بنت الشاطي، يادكردني است.
گردآوري اين سوگندها در كتابي مستقل و پرداختن به تفسير آنها، در ذيل تفسير موضوعي جاي مي‏گيرد. كتاب التبيان في اقسام القرآن از ابن قيّم جوزيّه (م751 ق) را در واقع بايد كتابي در حيطه تفسير به شمار آوريم كه در طي 151 فصل بجز صفحاتي از آغاز، به تفسير سوگندهاي خداوند مي‏پردازد.
ذهبي در التفسير و المفسرون64 و همين‏طور امين خولي65 اين كتاب را در شمار تفاسير موضوعي ياد مي‏كنند.
كتاب الأقسام في القرآن الكريم از آية‏اللّه‏ جعفر سبحاني را نيز اثري در تفسير قسمهاي قرآن بايد دانست.
شماري از آيات سوگند شامل بعد تشريعي آن بوده كه از آنها قوانيني درباره سلوك و رفتار مكلف به دست مي‏آيد. تفاسير فقهي و كتابهاي آيات الاحكام منبع خوبي براي پيگيري اين آيات به شمار مي‏آيد؛ از جمله كتابهاي شيعي آيات الاحكام، كنز العرفان في فقه القرآن از فاضل مقداد سيوري است كه در بحث جداگانه‏اي درباره يمين آيات فقهي آن را شرح مي‏دهد.66 به عنوان نمونه براي كتب آيات الاحكام اهل سنت از احكام القرآن جصّاص حنفي ياد مي‏كنيم كه در عين آن كه آيات فقهي قرآن را به شيوه معمول اهل سنت و بر طبق ترتيب سوره‏ها بحث مي‏كند، عنواني با نام «باب الايمان» دارد كه در آن به تفسير آيات آن مي‏پردازد.67

 

3ـ بعد فقهي

از مسائل مطرح در فقه و حقوق اسلامي بحث يمين است. در فقه اسلامي يمين بر دو قسم است: يمين عقد و يمين قضايي.

الف يمين عقد، سوگندي است كه براي انجام و يا عدم ارتكاب امري در آينده ياد مي‏شود و سوگندخورنده به موجب آن نسبت به مفاد سوگند متعهد مي‏گردد. احكام اين نوع در فقه اسلامي در بابي تحت عنوان «كتاب النذر و العهد و اليمين» مورد بحث قرار گرفته است. بر تخلف اين نوع سوگند كه به حنث تعبير مي‏شود، كفاره مترتب مي‏گردد.در زمان معاصر سوگندي كه متصديان امور اجتماعي، قبل از تصدي، به موجب قوانين خاصي موظف به ادا مي‏شوند، مبني بر آن كه در انجام وظيفه‏اي كه بر عهده دارند مسامحه و كوتاهي ننمايند و از حدود حق و عدالت و قوانين تجاوز نكنند، شبيه مصاديق عقد يمين است.

ب ـ يمين قضايي سوگندي است كه در دادگاه به عنوان يكي از ادلّه اثبات دعوي به كار مي‏رود و عبارت است از گواه قرار دادن خداوند در دادگاه بر وجود يا عدم امري كه سوگند يادكننده ادعاي آن را مي‏نمايد. سوگند قضايي همواره به سود خود و به زيان ديگري است.68 اين نوع سوگند در فقه در كتاب قضا بحث مي‏شود. اين قاعهده فقهي نيز مشهور است كه «البيّنة علي المدّعي و اليمين علي من انكر»69؛ يعني در موارد قضايي آن كسي كه مدعي است بايد بينه و گواه بياورد و كسي كه عليه او اقامه دعوي شده و در مقام انكار است در صورت عدم اثبات ادعا از سوي مدّعي و درخواست وي، بايد بر بي‏گناهي خود سوگند ياد كند.

«قسامه»70 و «لعان»71 نيز از مسائل فقهي مربوط به قسم هستند كه در موارد خاصي از دعاوي كيفري كاربرد دارند. بحث «ايلاء»72 نيز از مباحث فقهي مرتبط با سوگند است.

پر واضح است كه براي دستيابي به ابعاد فقهي قسم بايد آنها را در نگاشته‏هاي فقهي بررسي كرد كه شماري فزون دارند و براي نمونه از تهذيب الاحكام شيخ طوسي73، شرح لمعة شهيد ثاني74 و جواهر الكلام شيخ محمدحسن نجفي75 در شيعه و از المغني ابن قدامه76، المحلّي ابن حزم77 و الفقه علي المذاهب الاربعة جزيري78 در اهل سنت مي‏توان نام برد.

اليمين و العهد و النذر نام كتابي فقهي از علامه محمدحسين فضل‏اللّه‏ است كه با استفاده‏اي نيكو از آيات قرآن مباحث فقهي يمين را طرح مي‏كند.

كتاب القسم في اللغة و في القرآن به اعتبار آن كه نگارنده آن محمد مختار السلامي مفتي جمهوري تونس بوده است، نيمي از چهارصد و اندي صفحه آن به مباحث فقهي ـ قرآني اختصاص دارد.

 ابوالفضل بوربور

 

پاورقيها:

 

1. پس شيطان آن دو را وسوسه كرد تا آنچه را از عورتهايشان برايشان پوشيده مانده بود، نمايان گرداند و گفت: پروردگارتان شما را از اين درخت منع نكرد جز آن‏كه مبادا دو فرشته گرديد يا از جاودانان شويد. و براي آن دو سوگند ياد كرد كه من از خيرخواهان شما هستم.
2. و روزي كه همه آنان را گرد آوريم، آن‏گاه به كساني كه شرك آورده‏اند مي‏گوييم: كجايند شريكان شما كه آنان را شريك خدا مي‏پنداشتيد؟ آن‏گاه عذرشان جز اين نيست كه مي‏گويند: به خدا، پروردگارمان سوگند كه ما مشرك نبوديم.
3. و سوگند به خدا كه پس از آن‏كه پشت كرديد و رفتيد، در كار بتانتان تدبيري خواهم كرد.
4. گفتند به خدا هم‏قسم شويد كه بر صالح و خانواده‏اش شبيخون بزنيم، سپس به خونخواهش بگوييم كه ما در كشتار كسانش حاضر نبوديم و ما راست مي‏گوييم.
5. و با سخت‏ترين سوگندهايشان، به خدا سوگند خوردند كه اگر معجزه‏اي براي آنان بيايد حتما بدان مي‏گروند.
6. چرا كه خداوند در آيه پس از آن تعبير مي‏كند: «اتّخذوا أيمانَهم جُنَّة» و از شهادتشان به يمين ياد مي‏كند.
7. بنگريد به: عبدالحميد فراهي، امعان في اقسام القرآن، قاهره، المطبعة السلفية، 1349، ص22 ـ 14؛ بكري شيخ امين، التعبير الفني في القرآن، بيروت، دار العلم للملايين، 1994 م، ص249 ـ 247.
8. بنگريد به: محمدحسين بن خلف تبريزي متخلّص به برهان، برهان قاطع، تهران، مؤسسه انتشارات اميركبير، 1361، ج2، ص190، پاورقي دكتر معين؛ حسين كياني، سوگند در زبان و ادب فارسي، انتشارات دانشگاه تهران، آذر 1371، ص1.
9. بنگريد به: سوگند در زبان و ادب فارسي، ص5 ـ 3.
البته در لعان اين اختلاف وجود دارد كه آيا يمين است يا شهادت. بنگريد به: القسم في اللغة و في القرآن، ص326.
10. همان، ص32.
11. بدرالدين زركشي، البرهان في علوم القرآن، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دارالمعرفة، ج3، ص40.
12. الميزان في تفسير القرآن، ج1، ص225 ـ 224.
13. غازي عنايت، هدي الفرقان في علوم القرآن، بيروت، عالم الكتاب، 1416 ق، ج4، ص227.
14. زين‏الدين جبعي عاملي، الروضة البهيّة في شرح اللمعة الدمشقيّة، تصحيح و تعليق سيدمحمد كلانتر، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ج3، ص38.
15. ياسين. سوگند به قرآن حكمت‏آموز، كه تو از جمله پيامبراني بر راهي راست.
16. به جان تو سوگند كه آنان در مستي خود سرگردان بودند.
17. پس سوگند به پروردگارت كه از همه آنان خواهيم پرسيد.
18. به قطع پروردگار شما يگانه است.
19. هم‏سخن شما نه سرگشته است و نه گمراه شده است. و از سرِ هوس سخن نمي‏گويد. آن نيست جز وحيي كه به او فرستاد مي‏شود.
20. آنچه به شما وعده داده شده است، رخ‏دادني است.
21. قطعا در مالها و جانهايتان آزموده خواهيد شد، و از پيشينيان اهل كتاب و مشركان سخنان دلازار بسيار خواهيد شنيد.
22. بنگريد به: زركشي، البرهان في علوم القرآن، ج3، ص43.
23. محمدحسن نجفي، جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1981 م، ج35، ص226 ـ 222.
24. بنگريد به: محمدحسين فضل‏اللّه‏، اليمين و العهد و النذر، بيروت، دار الملاك، 1996 م/ 1417 ق، ص20.
25. پس براي او سوگند ياد مي‏كنند همچنان كه براي شما سوگند ياد مي‏كنند.
26. آن‏گاه كه (آن باغداران) سوگند ياد كردند كه صبحگاهان ميوه‏هاي آن باغ را بچينند.
27. و كساني كه ايمان آورده‏اند مي‏گويند: آيا اينان بودند كه به خداوند سوگندهاي سخت مي‏خوردند كه جدّا با شما هستند؟
28. پس به خدا سوگند ياد مي‏كنند اگر در صداقت آنان شك كرديد كه ما اين حق را به هيچ قيمتي نمي‏فروشيم.
29. پس به خدا سوگند ياد مي‏كنند كه گواهي ما قطعا از گواهي آن دو درست‏تر است.
30. (شيطان) گفت به عزّت تو سوگند كه همه را از راه به در مي‏برم.
31. و از تو خبر مي‏گيرند آيا آن راست است؟ بگو آري! سوگند به پروردگارم.
32. موفق‏الدين يعيش، شرح المفصّل، انتشارات ناصر خسرو، 10 جزء در دو جلد، جزء 8، ص32.
33. همان، جزء 9، ص20.
34. همان، ص90.
35. محمد بن حسن رضي استرآبادي، شرح الكافيه في النحو، المكتبة المرتضويه، ج2، 341 ـ 336.
36. همان، ج2، ص394 ـ 391.
37. جلال‏الدين سيوطي، همع الهوامع في شرح جمع الجوامع، تحقيق احمد شمس‏الدين، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418 ق/ 1988 م، به ترتيب صفحات 391، 397 و 409.
38. عباس حسن، النحو الوافي، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1367، ج2، ص461؛ ج4، ص450.
39. محمد عبدالخالق عضيمه، دراسات لاسلوب القرآن الكريم، قاهره، دارالحديث، ج2، ص58 ـ 53، 98 ـ 99؛ ج3، ص261 ـ 259 و 494 ـ 490؛ ج10، ص261 ـ 247.
40. محمدحسين ابوالفتوح، اسلوب التوكيد في القرآن الكريم، بيروت، مكتبة لبنان، 1995 م، ص246 ـ 239.
41. اين كتاب در سال 1397 ق/ 1977 م از سوي دانشگاه مستنصريه بغداد براي نخستين‏بار منتشر شده است.
42. ناشر: منشورات جامعة الفاتح، بيروت، 1992 م.
43. ابن ابي‏الاصبع مصري بديع القرآن، ترجمه سيدعلي ميرلوحي، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس، 1368 ش، ص206 ـ 202.
44. خليل بن احمد فراهيدي، كتاب العين، قم، مؤسسة دار الهجره، 1405 ق، ج3، ص231، «حلف»؛ ج5، ص86، «قسم»؛ ج8، ص386، «يمن».
45. احمد بن فارس بن زكريّا، معجم مقاييس اللغة، مركز النشر ـ مكتب الاعلام الاسلامي، 1404 ق، ج2، ص97، «حلف»؛ ج5، ص86، «قسم»؛ ج6، ص158، «يمن».
46. ابن منظور افريقي، لسان العرب، قم، نشر ادب حوزه، 1405 ق، ج9، ص56 ـ 53، «حلف»؛ ج12، 484 ـ 478، «قسم»؛ ج13، ص465 ـ 451، «يمن».
47. البرهان في علوم القرآن، ج3، ص46 - 40.
48. الاتقان في علوم القرآن، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، منشورات شريف رضي ـ بيدارـ عزيزي، ج4، ص59 ـ 53.
49. معترك الاقران في اعجاز القرآن، بيروت، دار الكتب العلميّة، 1408 ق ـ 1988 م، ج1، ص346 ـ 341.
50. مباحث في علوم القرآن، چاپ سي و چهارم: بيروت، مؤسسة الرسالة، 1418 ق/ 1988 م، ص297 ـ 290.
51. التعبير الفني في القرآن الكريم، ص257 ـ 247.
52. هدي الفرقان في علوم القرآن، ج4 ص235 ـ 227.
53. دراسات في علوم القرآن، قاهره، دار المنار، 1411 ق/ 1991 م، ص273 ـ 263.
54. قواعد التدبّر الامثل لكتاب اللّه‏ عز و جلّ، چاپ دوم: دمشق، دارالقلم، 1409 ق/ 1989 م، ص298 ـ 263. در اين كتاب نگارنده به عنوان يكي از قواعد تفسيري از قسمهاي قرآن سخن مي‏گويد و نكات ارزنده‏اي را ارائه مي‏دهد.
55. اعجاز بياني قرآن، ترجمه حسين صابري، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1376، ص237 ـ 233 و 270 ـ 261. وي از تفاوت حلف و قسم و شروع با واو قسم به عنوان برخي از زاويه‏هاي اعجاز بياني سخن مي‏گويد.
56. علوم قرآني، مؤسسه فرهنگي انتشاراتي التمهيد و سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني، 1379، ص307 ـ 295.
57. درسهايي از علوم قرآني، انتشارات اسوه، 1377 ش، ج2، ص440 ـ 407.
58. ناشر: المطبعة السلفيه، قاهره، 1349 ه•• .
59. اين كتاب توسط دار الغرب الاسلامي، براي اولين بار در سال 1999 م در بيروت منتشر شده است.
60. اين كتاب توسط مكتبه الثقافة الدينيه براي نخستين بار درسال 1421 ه•• 2001 م منتشر شده است.
61. ناشر: منشورات انوارالهدي، قم، 1414 ه•• .
62. ناشر: انتشارات توحيد، قم، خرداد 1361.
63. ناشر: انتشارات پيام‏آزادي، 178 ش. با همكاري معاونت فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
64. محمدحسين ذهبي، التفسير و المفسرون، بيروت، دار الارقم، ج1، ص102.
65. امين خولي، مناهج تجديد في النمو و البلاغة و التفسير و الادب، ص301. به نقل از: محمد مختار سلامي، القسم في اللغة و في القرآن، ص18.
66. جمال‏الدين مقداد بن عبداللّه‏ سيوري، كنز العرفان في فقه القرآن، تهران، المكتبة المرتضويه، 1343 ش، ج2، ص125 ـ 118.
67. ابوبكر احمد بن علي رازي جصّاص، احكام القرآن، بيروت، دار الكتب العلمية، ج2، ص577 ـ 566.
68. سيدمصطفي محقق داماد، قواعد فقه (3)، بخش قضايي، مركز نشر علوم اسلامي، تابستان 1377 ش، ص91 ـ 89.
69. بنگريد به: القواعد الفقهيّة، سيدمحمدحسن بجنوردي، قم، نشر الهادي، 1377ش، ج3، ص71؛ قواعد فقه (3) بخش قضايي، محقق داماد ص53.
70. در صورتي كه كسي كشته شود و اولياء دم عليه متهم دليلي نداشته باشند، بايد پنجاه نفر سوگند ياد كنند كه متهم مرتكب قتل شده است، اين عمل را قسامه گويند.
71. هرگاه شوهر، به همسر خويش نسبت زنا دهد و بينه‏اي در دست نداشته باشد، لعان صورت مي‏گيرد كه در آن هر يك از زن و شوهر پنج سوگند با صيغه‏اي خاص و تشريفاتي ويژه بايد ادا كنند و در نهايت حكم به جدايي همسر و دفع اتهام از وي و نيز دفع حد قذف از شوهر مي‏گردد.
72. ايلاء سوگندي است كه شوهر بر همبستر شدن با زن خويش ياد مي‏كند.
73. ابوجعفر محمد بن حسن طوسي، تهذيب الاحكام، تهران، دار الكتب الاسلاميّه، ج8، ص302 ـ 277.
74. الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقيّة، ج3، ص57 ـ 48.
75. جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام، ج35، ص355 ـ 222.
76. عبداللّه‏ بن احمد بن قدامه، المغني في فقه الامام احمد بن حنبل، دار الفكر، 1405 ق/ 1984 م، ج9، ص428 ـ 385.
77. ابومحمد علي بن احمد بن سعيد بن حزم اندلسي، المحلّي بالآثار، بيروت، دارالفكر، ج6، ص341 ـ 281.
78. عبدالرحمن بن محمد عوض الجزيري، الفقه علي المذاهب الاربعة، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج2، ص121 ـ
برچسب ها: سوگند در قرآن
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
به روایت مذهبی ها
نظرسنجی
با اصلاحات بنیادین سیاسی موافقید؟
بله
خیر
آخرین اخبار
چشم انداز
پربازدیدترین
خبری-تحلیلی
پنجره
اخلاق و عرفان
سیره علی بن ابیطالب(ع)
سیره رسول الله(ص)
تاریخ صدر اسلام
تاریخ معاصر
زمین
سلامت و تغذیه
نماز و احکام
کتاب و ادبیات
نظامی
کمپر و ون لایف
شیطان و گناهان
روشنفکری دینی
مرگ
آخرالزمان