- کیف شما کوکه؟ از شفقت شما
- ناخوشی نیست شما را؟ از مرحمت شما
- مزاج شریف به سلامت است؟ لله الحمد، از محبّت شما
- تصدیع کشیدید...
دویست سال پیش، مکالمات روزانه چگونه بوده است؟ خب معلوم است که کتب تاریخی و ادبی و نامهها و اسناد باقیست اما گفتگو با بقّال و عطّار و حکیم و بزّاز را که ثبت نکردهاند، یا سخنان بین آقا و نوکر را...
«در حرف زدن بزبان فارسی و فرنسس»، مجموعهای پنجاه برگی از محاورات معمولِ مورد نیاز خارجیان است که میرزا صالح شیرازی برای سِر ویلیام جونز، نویسنده کتاب «گلهایی از ادبیات پارسی»، چاپ ۱۸۰۵ میلادی، فراهم کرده است. مکالمات به واقع آوانگاری فارسی با حروف لاتین هستند، همراه ترجمه فرانسوی.
این مجموعه از مکالمات و عبارات خیلی جالب است، هم از منظر فرهنگی و بیشتر البته از منظر تحوّلات زبان روزمره که من در این مجال اندک فقط چند مثال میآورم...
صداق (مهریه) درخواستی عروس خانوم «دو غلام و دو کنیز» است که پدر داماد به نصف آن راضی میشود. منشی که به آقای خود آموزش خط میدهد میگوید که نامه یا «شکسته خفی» است یا «نستعلیق جلی» و البته که تمرین متنی از گلستان.
تنخواه، همه جا به معنی کالاست. هنوز درصد در کار نیست، میگویند سودِ ده یک، یک و نیم، ده سه... چربه به جای خامه، رَخُوت به معنی رختها، حجّت به معنی قولنامه و عروسی به معنی سپیدکاری خانه.
سرنگ! سرنگ را آبدزدک مینامند که البته جدید است و حکیم توضیح میدهد که «به ترکیب نی میماند که در آن نی دیگری است که چون بر یکی زور میآورند از دیگری مایع بیرون میجهد». این البته نسل اول سرنگهاست که اینجا برای شستن گوش استفاده کردهاند. لثه را گوشت دندان مینامد و در جایی مریض میگوید که دهانم کوفت گرفته است!
در «حرف زدن آقا با نوکر» عباراتی هست که مرا یاد محاورات مثنوی میاندازد. به مثال آقا میگوید «رنگ و حنا و لنگ و قطیفه را بردار، بر سر حمام ببر». بله دیگر «طاس و مندیل و گِل از التون بگیر، تا به گرمابه رویم ای ناگزیر» یا جایی که میگوید اگر بدهکار پول را نداد او را به خانه شرع و نزد قاضی ببر... و یادم میآید «ورنهای از سرکشی راضی بدین، نک من و تو، خانهٔ قاضی دین»...
به همین حدّ قناعت کنیم که برای معرّفی به علاقمندان کافیست. :)
مجید سليماني