به رنگ صبر!

آدم‌ها هر کدامشان رنگی دارند، فاطمه صدر اما انگار واقعا به رنگ‌ صبر است. فاطمه صدر آن‌قدر ساده و آرام حرف می‌زند در این کتاب، که انگار همین الان نشسته‌ روبرویمان و با همان لهجه فارسی آمیخته به عربی برایمان از لحظه‌های اشک‌ناک و گاهی دل‌خوشانه‌اش می‌گوید.

آنقدر صمیمی برایمان خودش را معرفی می‌کند که همان موقع دلت می‌خواهد خودت را به یک فنجان چایی دعوت کنی و فارغ از دنیا بنشینی پای حرف‌های آرام و در عین حال بی‌قرارش.

امر‌وز صفحه داستان‌خوار به مناسبت شهادت شهید محمد باقر صدر در لابه‌لای کتاب‌ها به سراغ کتاب‌هایی رفته است که مزین به نام صدری‌هاست.

خانواده‌ای که تمام هستی و مال و جان و ناموسشان را در راه اعتلای اسلام، ایثارگرانه هزینه کردند و از هیچ‌کدام از داشته‌هایشان در راه اسلام دریغ نکردند. کتاب «به رنگ صبر» به قلم و کوشش خانم فاطمه نقوی، در گروه تاریخ شفاهی قرار گرفته که مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر با هدف ثبت و ضبط خاطرات نزدیکان، دوستان و خانواده امام‌ موسی صدر به چاپ رسانده است.

فاطمه صدر از پدرش اینگونه می‌گوید: «یک‌جوری محبت دنیا را از دل ما بیرون کرده بودند که من خودم هم نمی‌دانم چه بود اصلا. لباس خود که می‌دیدیم حسرت نمی‌خوردیم، خانه‌های خوب که می‌دیدیم حسزت نمی‌خوردیم. در بازارها که می‌رفتیم عادی بود برای‌ ما زرق‌و برق مغازه‌ها. یادم است دلم خیلی‌ چادر کمری می‌خواست.

سال‌ اولی که روزه گرفتم، آقاجون روزی یک تومان به من هدیه می‌دادند. ما سی روز روزه گرفتیم، با سی تومان، با صادق رفتیم چادر کمری خریدیم.»

هر چند روایت زندگی فاطمه صدر در این کتاب، به شیوه جواب و سؤال است، اما هیچ‌ ملال‌خاطری در حین خواندن کتاب بر خواننده عارض نمی‌شود.

فاطمه خانم با صبوری تمام، زندگی و زمانه‌اش را با زبان شیرین و گویای خودش برایمان تعریف می‌کنند و از روزهای فراگیری زبان عربی‌اش این‌گونه می‌گوید: «می‌خواستم عربی‌ام خوبِ خوب‌ شود. با بچه‌ها هم عربی حرف می‌زدم. آن‌‌وقت هم عربی‌ام خوب شد،

چون کتاب‌های ویگتورهوگو را تو لبنان خریدم و به عربی خواندم. خیلی هم بالا بود. به ایرانی، همه را خوانده بودم، عربی‌اش برایم آسان شد. من همه اینها را خوانده بودم. قبل از اینکه ازدواج کنم بینوایان را خواندم. خیلی قشنگ است. خیلی، خیلی قشنگ است. مردی که می‌خندد را خواندم. گوژپشت نتردام را خواندم. تمام این‌ها. آن‌وقت چیزی را که نمی‌دانستم به آمنه خانم می‌گفتم یا به شهید صدر، کمکم می‌کردند.»

فاطمه صدر در تمام طول روایت با کمال آرامش و صبوری صحبت می‌کند و خانم محقق نیز با روایت کوچکترین اتفاقات در طول روایت به خوشخوانی و زنده بودن متن کمک شایانی نموده است.

اگر به دنبال کتابی هستید که کلماتش را یکسره بخوانید و از یکسره‌خوانی‌اش لذت ببرید حتما کتاب فاطمه صدر همسر صبور امام موسی صدر را در لیست انتظار کتاب‌هایی که امسال می‌خواهید بخوانیدشان، بگذارید.

نجمه نیلی پور

مطالب مرتبط

Stumble Upon Delicious

Cloob Digg

نظر شما

به روایت مذهبی ها

آخرین اخبار


	روسیه

	اوکراین