هر عاقلی چه از روسیه و چه از ایران و هر جای جهان میدانست که حمله پوتین به اوکراین اشتباه مرگباری است که غرب انتظار آن را میکشد،
اما مغز پوتین همه دادهها را برعکس تحلیل میکرد و بر آن اساس حمله را آغاز کرد. همه دیکتاتورها آخرین کسانی هستند که متوجه حقیقت میشوند و آن هم تنها با دریافت ضربه فیزیکی در اندامهای خود نه با شعور و شهود. صدام، قذافی و سراسر تاریخ دور و نزدیک گویای این درد مشترک دیکتاتورهاست!
اما اینکه چرا دیکتاتورها چنین کودن میشوند ولو آنکه قبلا اهل شعور هم بوده باشند، دلایل ذیر را میتوان برشمرد:
۱- دیکتاتورها پس از نشستن بر کرسی قدرت به علتهای مختلف با جامعه قطع رابطه میکنند.
۲- دیکتاتورها منتقدان را میرانند و مخالفان را سربهنیست میکنند تا زمانی که جز مداحان و چاکران کسی در اطراف خود ندارند که عیب و اشتباه آنان را به یادشان بیندازد.
۳- یکتاپرستان و افراد صادق هرگز به چاکری و رعیتی دیکتاتورها درنمیآیند و از این رو دستگاه حکومتی یک دیکتاتور از راستی و درستی خالی میشود و دیکتاتور عملا به مرکز دریافت دروغ و جعل تبدیل شده و جهان را وارونه میبیند.
۴- با این وضع (شرایط بالا) زمانی فرا میرسد که دیکتاتور دیگر نسبت به حقیقت کر و کور میشود و یا اصلا تاب شنیدن صدایی متفاوت ندارد.
۵- برخورداری دیکتاتورها از ناز و نعمات مادی و نوازشگری چاکران آنها را افسون زده میکند و کار به جایی میرسد که شریک درد همنوعان و حتی نزدیکان خود نیستند و شاید در مرحلهای مردم و جهان را قربانی و هدیه خاص آفرینش به پای خود میدانند. انسانی که در چنین شرایطی عمری را سپری میکند عملاً خود را بر هر نوع خواستهای برحق میداند و هر مانع را شایسته نابودی میشناسد.
دیکتاتورها اغلب محصول جوامع توسعهنایافته هستند. زیرا تنها در چنین جوامعی کسانی مریدی و رعیتی را میپذیرند و خود را قربانی و تصدق ارباب مینمایند، در حالی که انسان توسعهیافته خود را آزاد و عزیز میداند و برای حاکم حقی فراتر از قانون قائل نمیشود. دیکتاتورها هم نوعی قربانیان اجتماع عقبمانده هستند و آخرین کسانی هستند که میتوانند بفهمند تا کجا بیراهه رفتهاند و دیگر راه و فرصت بازگشت نمییابند!
رستم شجاعی مقدم