1- خشک و تصنعی بودن. دبالوگ اولین موردی که در فایل تصویری بالا مشاهده شد، خشک و تصنعی بودن دیالوگ هاست که آنها را خراب می کند. البته به استثنای زمان
اگر زمان وقوع داستان در فیلمنامه، زمان حاضر است، بهتر است دیالوگهایی شبیه به زندگی روزمره ی آدمها در زمان حاضر استفاده شود تا جملات دستوری و ادبی که متعلق به ده، بیست یا سی سال پیش بوده.
امروزه در مکالمات روزمره، از حداقل واژه ها استفاده می شود و، گاه جای فعل و فاعل و مفعول ، قید زمان و مکان و حالت ، درست استفاده نمی شود.
مثلا در یک مکالمه ی دو نفری، به جای جمله ی :
_ آیا امروز می آیی با من غذا بخوری ؟
می گوییم :
- غذا بخوریم امروز با هم ؟
این دو جمله، از نظر معنا یکی است. اما جمله ی دوم خودمانی تر است، شبیه به دیالوگ های روزمره است .
از نگارش دیالوگ های خشک و تصنعی ، بپرهیزیم.
2_یکی از زیر مجموعه های شخصیت پردازی در فیلمنامه، نگارش دیالوگ بر اساس آن شخصیت است .
یعنی بر اساس نوع شخصیت است که دیالوگ هانوشته می شود.
دومین موردی که باعث اُفت دیالوگ نویسی در فیلمنامه می شود این است که همه ی شخصیت ها، مثل هم حرف بزنند.
بهتر است هر کاراکتر، لحن خاص خودش را داشته باشد.
جمله_بندی خاص خودش را داشته باشد.
دایره_واژگانی و تکه_کلام مخصوص به خود را داشته باشد.
حتی سرعت سخن گفتن، پرگویی یا کم گویی و سایر نکات ریز دیگر نیز، بهتر است به تناسب هر کاراکتر باشد.
کاراکتر ( الف ) ممکن است با تکه کلام ( به فرض ) ارتباط بهتری برقرار کند .
اما کاراکتر ( ب)با تکه کلام ( فکر کن )
پس یک جمله به دو صورت نوشته می شود:
آقای الف : به فرض رفتی کره ی مریخ ، دلتنگِ زمین نمی شی؟
آقای ب : فکر کن بری کره ی مریخ، دلت تنگ نمیشه واسه زمین ؟
این آقای الف و ب، قبلا شخصیت پردازی شده اند که حالا بر اساس آن، به این دو صورت برایشان دیالوگ نویسی می شود.
در نتیجه :
شخصیت پردازی = زیربنای دیالوگ نویسی
با شخصیت پردازی صحیح ، روندِ دیالوگ نویسی هم ، آسان می شود.
تمرین:
(هنگام دیدن فیلم ها این نکات رابه یادبیاورید)
3 _ اینکه کاراکترها، بیشتر حرف بزنند تا عمل.
یکی از تفاوت های بین نمایشنامه و فیلمنامه ، بحث دیالوگ گویی است.
بیشترین بارِ یک نمایشنامه، بر روی دیالوگ هاست.
اما در فیلمنامه، باید تا حد ممکن
این ((بار )) را، از شانه ی (دیالوگ ) برداشت و گذاشت بر شانه ی ( تصاویر).
این یعنی که کاراکترها، بیشتر عمل کنند تا اینکه حرف بزنند.
به جای اینکه کاراکتر A بگوید دلم برای کره ی زمین تنگ شده، بهتر است از طریق (( کنش یا واکنش )) ، این دلتنگی را نشان دهد.
مثلا هر روز که از خواب بیدار می شود، عکس های زمین را نگاه کند.
یا یک ماکت از کره ی زمین کنار دستش گذاشته ، و مرتبا آنرا می تاباند و به قاره ها ی مختلف زل می زند.
یا خاطراتش را وقتی روی زمین بود، در ذهنش مرور می کند.
یا مرتبا پیگیر اخبار کره ی زمین است .
و خلاصه .... هر عملی که نشان دهنده ی دلتنگی باشد ، بهتر است تا گفتن ِ این دلتنگی.
اما چرا ؟
چون همانطور که در پست های قبل گفته شد :
زبان ِ فیلمنامه، زبان ِ واژه نیست.
زبان ِ فیلمنامه ، زبان ِتصویر است.
4_دیالوگ های بدون لطافت. بدون فکر. بدون زیر متن.
دیالوگ اول :
الف : سلام
ب : سلام
الف : خوبی ؟
ب : مرسی خوبم . تو خوبی؟
الف: مرسی منم خوبم. چه خبر؟
ب: سلامتی. یه کم عجله دارم باید برم .
الف : چی شده ؟
ب : دارم یه آدم فضایی رو تعقیب می کنم.
یک دیالوگ کسالت بار
دیالوگ دوم :
الف : آرش، چه خبره ! دنبالت کردن یا دنبال کسی هستی ؟
ب : دومیش .
ج : اوه ... پس طرف باید خیلی مهم باشه !
الف : یه آدم فضاییه !
.....سریع ،لطیف، دارای زیر متن
دیالوگ های نوع دوم، سرعت هر سکانس را افرایش می دهد.
افزایش سرعت فیلمنامه ، باعث عدم خستگی مخاطب می شود.
عدم خستگی مخاطب، یعنی او دارد ماجرا را دنبال می کند.
این یک نکته ی مثبت به فیلمنامه ی شما اضافه می کند.
منبع: @filmnameh