متونِ کهن را از زوایای مختلف و برای فوائدِ گوناگون میتوان بررسیکرد.
یکی از این فوائد، آگاهی از مناسباتِ اقتصادی، و نیز شناختِ بهتر از آداب و رسومِ گذشتگان است. و سفرنامهٔ ناصرخسرو از این منظر گنجینهای گرانقدر است.
در دوبارهخوانیِ بخشهایی از سفرنامه، این نکاتِ اجتماعی و تجاریِ رایج در مصرِ هزارسالِ پیش نظرم را جلبکرد؛ مصری که مدینهٔ فاضلهٔ ناصرخسروِ اسماعیلی نیز بودهاست:
۱_ باردان:
کاسبکارانِ مصری، از بقّال گرفته تا عطار و پیلهور، هرچه میفروختند ظرفی (معادلِ کیسه و نایلکس و پاکتِ امروزی) برای حمل و جابهجاییِ آن به خریدار تحویلمیدادند: «هرچه فروشند، باردانِ آن از خود بدهند [ ... ]، فیالجمله احتیاج نباشد که خریدار باردان بردارد» (سفرنامه، بهکوشش استاد دبیرسیاقی، انتشاراتِ انجمنِ آثارِ ملی، ۱۳۵۴، ص۹۵).
۲_ کرایهدادنِ ظرف:
شاید گمانکنیم رسمِ کرایهدادنِ ظروف (که امروز بازارِ گرمی نیز دارد) مختصّ روزگارِ ما است؛ اما در سفرنامه ذیلِ وصفِ کاروبارِ مصریان و چندوچونِ فروختنِ آبِ نیل آمده:
«و سبوها دیدم از برنجِ دمشقی که هریک سیمن آب گرفتی و چنان بود که پنداشتی زرّین است. یکی مرا حکایتکرد که زنی است که پنجهزار از آن سبو دارد که به مزد میدهد، هر سبوی ماهی به یکدرم و چون بازسپارند، باید سبو درست سپارند» (ص۹۴).
۳_ «مُطالبیان» یا جستجوگرانِ گنج:
مطابقبا گزارشِ ناصرخسرو، کسانی بودهاند که تحتِنظرِ عاملانِ سلطان و با پرداختِ خُمس، در دخمهها (احتمالاً اطرافِ اهرام) بهجستجوی گنج و دفینه میپرداختند:
«مُطالبی آنان را گویند که در گَوهای مصر طلبِ گنج و دفینه کنند. و از همهٔ مغرب و دیارِ مصر و شام مردم آیند و بسیار را بودهباشد که دفاین و گنجها یافتهباشند و بسیار را اخراجات افتادهباشد؛ چه گویند که در این مواضع اموالِ فرعون مدفون بودهاست. چون آنجا کسی چیزی یابد خُمس به سلطان دهد و باقی او را باشد» (ص۱۰۷).
۴_ روغنِ تُرُب:
شنیدهبودم که بذرِ ترب روغن دارد اما آن را چندان جدی نمیگرفتم. در سفرنامه، ذیلِ رسومِ مصریان آمده: «و روغنِ چراغ آنجا، از تخمِ ترب و شلغم گیرند و آن را «زَیتِ حار» گویند» (ص۹۵ و نیز ص۱۰۰).
احمدرضا بهرامپور عمران