برای معرفی پیامبر خدا (ص) که یک قدیس فوق العاده است؛ گویشها و شکلها مختلفی مطرح است.
عصراسلام: گروهی با شناخت و نظاره رفتار و اعمال رسول الله او را میشناسند. و گروهی دیگر با نگاه به صفات او، به او پی میبرند. و گروه سوم در پی شهود ذات و هویت او هستند.
توضیح:
گروه اول؛ پیامبر را از راه اعمال او میشناسند و سپس معرفی میکنند. و البته این راه، بیرون از قرآن نیست. چون فرمود: «لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» رسول الله برای شما الگوی نیکویی است. (احزاب/۲۱)
اما نهایت شناخت رسول الله در این راه منحصر نیست، چون اعمال یک انسان بروز و ظهور باطن و نمایش صفات اوست. پس بالاتر از اعمال؛ صفات است که منشاء رفتار میشود.
گروه دوم؛ در پی معرفت صفات او هستند و شناخت رسول الله از راه شناخت صفات پسندیده او بسیار مغتنم است. در قرآن؛ شناخت پیامبر خدا از راه صفات مورد توجه است. به عنوان نمونه؛ قرآن شریف از محبت و رحمت و مراتب عفو و گذشت رسول الله و شخصیت دادن به افراد و مشورت با آنان چنین فرمود:
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ (آل عمران/۱۵۹)
صفات هر انسانی تجلی دهنده ذات و هویت شخصیتی اوست. در واقع آفتاب شخصیت آدمی از پنجره صفات خود را نمایان میکند.
ولی سخن ما به گروه دوم که با پی گیری و نظر به صفات به شخصیت و هویت دست پیدا میکنند، این است شما باز هم آفتاب ندیدید، بلکه از روزنه و پنجره ای نور او را مشاهده کرده اید. بیایید از این پله فراتر رفته و همانطوریکه از پله "رفتار رسول الله" که گویشی از "صفات او" بود فرا آمدید و به خودِ صفات نظر نمودید، بیایید "ذات" او را مشاهده کنید و به تعریفش بنشینید که گروه سوم هستند.
گروه سوم؛ ازبررسیِ اعمال و صفات رسول الله بالاتر رفته وبه تماشایِ "ذات رسول الله" نشستهاند.
راغب اصفهانی صاحب کتاب "الذریعه" در مورد کسانی که با ذات نورانی و متخلق سیدالمرسلین (ص) مواجه میشوند، در تعبیر مهمی میگوید: آنان که اخلاق پیامبر را با همه وجود حس کنند، چنان شیدای او میشوند که او را مالک جان خود میبینند.
برای معرفی ذات پاک و متعالی او باید به قرآن سفر کرد
حداقل قرآن او را به سه جمله معرفی فرمود:
اول: جمله بزرگِ «وَ اِنَّکَ لَعَلیٰ خُلُقٍ عَظیم» (قلم / ۴) است. این آیه نه معرفی اعمال پیامبر است و نه معرفی صفات او، بلکه معرفی ذات اوست چون فرمود: "انک" بمعنای "تو" که اشاره به هویت ذات اوست. پس در آیه؛ ذاتِ پیامبر به حقیقتی که "همه اخلاقهای بزرگ" را داراست، تعریف شده.
مهم این است هرکسی که در "تخلق" به جایی رسیده و اخلاقی شده، دورانی شاگرد یک فرد بتمام معنا ساخته شده و متخلق بوده، ولی پیامبر خدا؛ در اخلاق شاگردی هیچ کسی را نکرده و خود؛ ذاتا اخلاقی است.
پس او "ادب از با ادبان" نیاموخته و بلکه "ادب از بی ادبان" هم نیاموخته. یعنی؛ نه رحم و شفقتی دیده تا همه هستیاش رحمت و شفقت باشد و نه بخاطر بیرحمیهایی که دیده سعی کرده دارای رحمت باشد؛ بلکه ذاتش بر رحم و دوستی و گذشت وهمه ی اخلاق عظیم است. پس چقدر این حرف بزرگ است که قرآن فرمود: «وَ اِنَّکَ لَعَلیٰ خُلُقٍ عَظیم»
دوم: آیه مهم دیگری که نمایش ذات پیامبر است و نه فقط اعمال او و یا صفات او ، واژگان "رسول الله" است، فرمود: "ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا ... و لکن رَسُولَ اللَّه" (احزاب/۴۰)
رسول الله یعنی؛ فرستاده خدا و دارای سِمت بزرگ رسالت. چقدر بزرگ است کسی در کسوت انسانی بتواند به تمام اخبار غیبی و آسمانی و خبر از گذشته و آینده دست پیدا کند و آنها را عرضه کند. و از سوی دیگر "رسول الله" که بمعنای فرستاده است حکایت از این واقعیت دارد مانند هر فرستادهای؛ تجلی و گویش و نمود "فرستنده" است . و این معنای "رسول الله تجلی خدا" است، معنایی بسیار شامخ است که با اندکی تامل در وادی معرفت، بسیار راهگشاست.
سوم: ادامه آیهی بالا و تعبیرِ پراهمیتِ "خاتم النبیین" (احزاب/۴۰) است که جمله ای در خور توجه است. "خاتم" کسی است که همه مراحل کمالی که در آن مسیر حضور داشتهاند را گذر کرده باشد و چیزی باقی نگذارده باشد. عارفان گویند: "الخاتم من ختم المراتب کلها". و از اینجاست که از ره آور بعثت و پیامبری او به "کشف تام محمدی" نام میبرند.
خلاصه؛ رسول الله (ص) با ذات نورانی و فوق کمالی که داراست، حرف همه انبیا را مُهر کرده و به اتمام رساند و همه رسالت و علوم و بهرهها حتی ریزترین سعادات مندرج در رسالت و پیامبری نوح وابراهیم و موسی و عیسی را در خود جمع دارد.
و از سوی دیگر اگر رسول الله (ص) نبود؛ موسی و عیسی هم کارشان تمام بود و امروز ظهوری نداشتند. نیاز انبیاء سلف نه خاطر آنچه که کاشف الغطا میگوید است که فرمود؛ "اگر دفاع اسلام و رسول الله از توحید نبود، مشرکین؛ ادیان توحیدی یهود و نصاری را به زیر میکشیدند!" ، بلکه چون در تمام ادیان توحیدی حرفی پیدا نمیکنید که بصورت کاملتر و جامعتر و جذابتر در قرآن و سنت رسول الله نباشد.
و از سوی دیگر برخی از پژوهشگران معتقدند؛ مانند معجزات موسی و عیسی را دیگران هم داشتهاند و اگر رسول الله و تاییدات آن بزرگوار نبود، موسی و عیسی تابلوی حقانیتی نداشتند!
وقتی پیامبری با چنین ذات به تمام معنا "اخلاق عظیم" میشود؛ "خدا به جان او قسم میخورد" / لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ (حجر/۷۲) و این خیلی بزرگ است که جان او که همان ذات اوست در آنچنان رتبهای است که خدا به او قسم میخورد.
حال که جان پیامبر عزیز مورد قسم خداست، محال کسی با دیدن حقیقت پیامبر خدا به توحید نرسد. چون جان پیامبر به توحید ارتباط مستقیم و بی مانند دارد و اگر چنین نبود -معاذالله- قسم خدا متعال به ذات او و جان او بی معنا بود!
در "معرفت النبی"؛ در صورتیکه از این زاویه بیانتها شروعی داشته باشیم به تعبیر برخی بزرگان؛ دیگر متوجه خشک شدن دریاچه ساوه و ترک بر طاق کسری و پایین آمدن تعدادی کنگره و ... نمیباشیم و اجازه نمیدهیم با نشستن این قضایا در ذهن مان از ادامه معرفت جان و ذات پیامبر (ص) غفلت ورزیم.
جوان عزیز ؛ بیاییم پیامبر عزیز خدا را با قرآن بشناسیم.
هادی سروش