بیتردید یکی از امیدبخشترین آثار فرهنگ بشری, دیوان شمس و مثنوی معنوی مولوی است.
آثار این انسان بزرگ حقیقتاً معطّر به رایحهی دلنوازِ امید و سرشار از ایمان و روح امیدواری است. خداشناسیِ مولانا و ایمان او به رحمت و عنایتِ بیعلتِ حضرت حق، جایی برای هیچگونه نومیدی از رحمت و بخششِ خداوند نسبت به همهی انسانها، به طور اعم و تمامی گناهکاران به طور اخص، بر جای نمیگذارد. در چنین نگاه و رویکردی, آدمی که جای خود دارد، حتی شیطان نیز نومید از بخشایش پرودگار مهربان نیست، به گونهای که هر لحظه آرزوی آمرزش و شعلههای امید در او به شکل تازه ای فروزان و تابان است:
ابلیس زِ لطفِ تو امید نمیبُرد
هر دم زِ تو میتابد در وی اَمَلی دیگر!
بشارتها و اشارتهای شیرین و شورآفرینِ مولانا به امید و امیدواری, چنانکه اشاره شد, مبتنی بر جهاننگری و خداشناسیِ عمیق اوست؛ امیدی که مولوی از آن سخن میگوید، بیپایه و تهی و واهی و لاجرم غفلتآفرین و به قصد دلخوشی و فریب و برافروختنِ دروغینِ شورِ حیات در انسانها نیست. امید در نظام فکری مولانا نقشی اساسی و بنیادین دارد. به یاد بیاوریم و با خود زمزمه کنیم آن غزلی که وردِ لسانِ همهی نومیدان جهان میتواند باشد؛ آنانی که احساس میکنند گاه و بیگاه در مردابِ سیاهِ نومیدی در حال فرو رفتناند:
هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند، نه که فردات بخواند؟ ...
مولوی در مثنوی, امید را از جنس نور و روشنایی و ناامیدی را از سنخ تیرگی و تاریکی میداند و مشفقانه و خیرخواهانه از مخاطبان جانآگاهش میخواهد تا در کوی نومیدان قدم نگذارند؛ زیرا در نهایت, تاریکی و تیرگیِ نومیدی ناپایدار است و خورشیدِ امید مُستدام و پایدار و درخشان!
کوی نومیدی مرو، اومیدهاست
سوی تاریکی مرو،خورشیدهاست!
بااینهمه, چگونه است که او در بیتی از دفتر ششم مثنوی, از «فضیلت نومیدی» اینگونه سخن می گوید؟!
عقل راهِ ناامیدی کی رود؟
عشق باشد کآن طرف بر سَر دَوَد
مولوی در این بیت عمیق و شگفت از یک منظر و چشمانداز بدیع و تازه، نومیدی را صفت عاشقان میپندارد و عاقلانِ عافیتطلب و کاسبکار را بیبهره از این موهبت نورانی و رحمانی میداند. در چنین نگاهی, عقل را هرگز یارا و شایستگی گام نهادن در راه نااُمیدی نیست؛ زیرا عقل همواره در پی کسب نام و ننگ و سود و زیان است.
پیداست که عاقلان هرگز قدم در راهی نمیگذارند که بی امید سود و منفعتی باشد. در مقابل، عاشقان چون رها از هرگونه قید و بند و دلبستگیهای دنیا و اهل دنیا هستند، رشتهها و پیوندهای امید را گسسته و در هوای آزادی و امید به خداوند، بال و پر میگشایند. در این نگاه، نومیدی از دنیا و صاحبان آن، در حقیقت شرط لازم برای ورود به ساحت امید و ایمانِ عمیق و راستین است.
ایرج رضایی