در ميان نامهايي كه در متن و حاشيه داستان تسخير لانه جاسوسي آمريكا به چشم ميخورند، نام ۱۰ مرد و يك زن مشهورتر از ديگران است.
ابراهيم اصغرزاده، محسن ميردامادي، حبيبالله بيطرف، رضا سيفاللهي، رحيم باطني، عباس عبدي، محمد موسويخوئينيها، سيداحمد خميني، بهزاد نبوي، محمود احمدينژاد و معصومه ابتكار. از اين جمع، اكنون ۱۰ تن حاضرند، اما هر كدام با سرنوشتي متفاوت.
سفارت در تسخير دانشجويان
ساعت ۱۰ صبح روز ۱۳ آبان ۵۸، سفارت آمريكا براي دومينبار در طول يك سال تسخير شد. نخست چريكهاي فدايي خلق در ۲۵ بهمن سوداي تسخير سفارت آمريكا را در سر داشتند. فداييان در روزهاي باقيمانده به روز تاريخي ۲۲ بهمن هم چنين خيالي داشتند اما موفق به چنين كاري نشدند ولي صبح ۲۵ بهمن، هجوم فداييان و بالارفتن از ديوار سفارت آمريكا گرچه با واكنش ماموران حفاظت سفارت روبهرو شد، اما آنها موفق شدند به هر سختياي كه بود از ديوار بالا بروند و سفارت را تسخير كنند. چند ساعت بعد روزنامه اطلاعات تيتر زد: «سفارت آمريكا سقوط كرد» ذيل تيتر هم آمده بود:
«سرانجام سفارت آمريكا، به تصرف ارتش آمريكا و چريكها درآمد.» داستان حضور چريكها در سفارت اما يك روز بيشتر طول نكشيد. اندكي قبل از ظهر، نيروهاي كميته انقلاب كه ابراهيم يزدي، وزير امور خارجه دولت موقت را به همراه داشتند، به سفارت آمدند و موفق شدند فداييان را از ادامه حضور منصرف كنند.
تسخير دوم اما به همين آساني پايان نيافت و اينبار، نه تنها مردان دولت موفق نشدند كه دانشجويان مسلمان را از سفارت خارج كنند بلكه برنامه تسخير سفارت آمريكا، آسانتر از آنكه تصور ميشد پيش رفت. البته ابتدا قرار بود ۱۴ آبان روز تسخير سفارت باشد ولي بعد برنامه تغيير كرد و داستان در روز ۱۳ آبان اتفاق افتاد. دانشگاههاي شريف، پلي تكنيك، ملي و تهران، نقطه آغاز حركت بودند. رمز عمليات «اللهاكبر» بود.
دختران ابزار آهن بر را زير چادر خويش پنهان كرده و پشتيباني از مردان را به عهده گرفتند. دقايقي چند طول كشيد تا قفل و بندها بريده شود و دانشجويان خود را در سفارت ببينند، نماز اقامه كنند و پرچم آمريكا را آتش بزنند، از حسين شريعتمداري، حائري شيرازي و موسويخوئينيها نيز دعوت كنند كه براي تسخيركنندگان تفسير و تحليل بخوانند. كلنل ديو رودر، افسر نيروي هوايي وابسته به سفارت آمريكا كه روز واقعه در حال معامله با يك ايراني براي انجام يك كار ساختماني در محوطه سفارت بود، ماجرا را چنين روايت ميكند: «ناگهان صداهاي بلندي از ازدحام جمعيت كثيري در خارج از سفارت به گوشمان رسيد.
در عرض چند دقيقه كوتاه، اين افراد درهاي سفارت را شكستند و ما را محاصره كردند. چيزي كه براي من در آن لحظات عجيب بود اين بود كه چرا ايرانيها جلوي هجوم دانشجويان را به سفارت ما نگرفتند؟ اعضاي گارد تفنگداران حاضر در سفارت، تحت هيچگونه شرايطي اجازه نداشتند تيراندازي كنند. وقتي يكي از افراد گارد و يك كارمند سفارت قصد ميانجيگري داشتند، همانجا روي پلههاي سفارت دستگير و تهديد به مرگ شدند. من آن روز پس از دستگيري، هنگامي كه با دستهاي بسته و چشم بند از ميان موج دانشجويان به سوي منزل معاون سفارت هدايت ميشدم، در محوطه حياط جلوي سفارت توانستم بهخوبي حس كنم كه آنها مشغول سوزاندن پرچم آمريكا هستند.» ساعتي بعد از اين حادثه دولت موقت استعفا ميدهد و استعفايش پذيرفته ميشود.
هسته مركزي فعال ميشود
ماجرا اما چند روز پيش از اين توسط جمعي از دانشجويان خط امام تدارك ديده شده بود. ابتدا ابراهيم اصغرزاده (دانشگاه پلي تكنيك)، محسن ميردامادي (دانشگاه تهران)، حبيب الله بيطرف(دانشگاه تهران)، محمود احمدينژاد (دانشگاه علم و صنعت) و محمدعلي سيدنژاد (تربيت معلم) گرد هم آمدند. اين پنج نفر قرار بود ايده تسخير سفارت را بررسي كنند. موضوع به بحث گذاشته شد، احمدينژاد و سيدنژاد مخالفت كردند. اندكي بعد رحيم باطني (دانشگاه ملي) و رضا سيفاللهي (دانشگاه شريف) جايگزين اين دو شدند. موضوع به محمد موسويخوئينيها اطلاع داده شد. موسويخوئينيها به دانشجويان اطمينان داد كه رهبر انقلاب موافق هستند و پس از اشغال سفارت نيز از كانال مرحوم سيد احمد خميني، امام(ره) را در جريان گذاشت.
مهدويكني (فرمانده وقت كميتههاي انقلاب اسلامي) كه از جمله مخالفان تسخير سفارت بود، در خاطراتش ميگويد: «وقتي شنيديم كه به سفارت حمله كردهاند براي ما خيلي غير مترقبه بود وتعجب كرديم. اجمالا يادم هست كه آقاي بهشتي و مهندس بازرگان به من زنگ زدند كه آقا شما چرا نشستهايد؟ كجا هستيد؟ نيروي انتظامي كجاست؟ كميتهها كجا هستند؟ دانشجويان به سفارت ريختهاند و آنجا را تصرف كردهاند و آمريكاييها را به گروگان گرفتهاند. از كميتهها پرسيدم چرا اينطور شده؟ گفتند آمدند و به سفارت حمله كردند و از ديوار سفارت بالا رفتند و ما هم مقابل بچهها ايستادگي نكرديم، چون اجازه نداشتيم با بچههاي خودمان بجنگيم. بعدا معلوم شد همين دانشجويان خط امام(ره) وارد لانه جاسوسي شدهاند. من همان موقع به مرحوم احمد آقا زنگ زدم. يادم ميآيد شب آن روزي بود كه به سفارت ريخته بودند. زنگ زدم و پرسيدم جريان چيست؟ مرحوم احمد آقا اول خنديدند و پاسخ نميدادند. من گفتم آخر چه شده؟ شما اطلاع داريد؟ ايشان ميخنديدند.»
پروندهاي كه مفتوح ماند
از ۶۶ نفر آمريكايي كه در هنگام تسخير سفارت درگير ماجرا شده بودند، شش نفر در سفارت كانادا پناه گرفته بودند، با طراحي ماموران سيا موفق به فرار از كشور شدند، هشت نفر كه اغلب زن و سياه پوست بودند، ۲۵۴ روز بعد آزاد شدند اما ۵۲ نفر ديگر ۱۹۰روز ديگر در بازداشت باقي ماندند. آزادي آن ۱۴ نفر هم كه اغلب از زنان و ماموران سياه پوست بودند، گويا ابتكاري بوده است براي اثبات ضرورت توجه به زنان و سياهپوستان، با اين فرض كه در جامعه آمريكا اين دو قشر مورد تبعيض قرار ميگيرند. در اين ميان، هشت نفر از نيروهاي ويژه آمريكايي هم براي نجات گروگانها دست به كار شدند، عمليات نظامي آنها اما با مرگشان در صحراي طبس با شكست همراه شد.
اين واقعه سبب شد گروگانها به چند دسته تقسيم و به شهرهاي مختلف فرستاده شوند. ماجرا به سازمانهاي بينالمللي هم كشيده ميشود. شوراي امنيت در آخرين روزهاي سال ۱۹۷۹ ميلادي با ۱۱ راي موافق و بيهيچ مخالفي و با امتناع روسيه و چك و اسلواكي از راي دادن تصويب ميكند كه ايران بايد تا هفتم ژانويه(۱۸ دي ۵۸)، گروگانها را آزاد كند. در ادامه، گروگانها با دستور امام(ره) تحويل دولت شدند و مقرر شد مجلس براي آزادي آنها تصميم بگيرد.
گروگانها سرانجام با امضاي قرارداد الجزاير، روز ۲۰ دي ماه ۱۳۵۹ آزاد شدند، اما اين آزادي نتوانست از آغاز جدي انسداد رابطه ايران و آمريكا پيشگيري كند.
حلقه متنوع مخالفان و موافقان
ماجراي تسخير سفارت، اگرچه موافقان و مخالفان بسيار داشت، ولي با اعلام حمايت قاطع و مداوم امام خميني(ره) از حركت دانشجويان و توصيف اين روز به عنوان انقلاب دوم، كفه به سود موافقان سنگيني كرد و دانشجويان مقتدرتر به مسير خويش ادامه دادند تا آنجا كه چهارم ديماه ۱۳۵۸ بود كه رحيم باطني و ابراهيم اصغرزاده، دو دانشجوي پيرو خط امام(ره) در مصاحبهاي تلويزيوني با استناد به اسناد موجود در سفارت آمريكا، نهضت آزادي و دولت موقت را متهم به سازش با بيگانگان، خيانت و منفعت طلبي كردند.
در ماجراي تسخير سفارت، هم نهضت و هم دولت موقت علم مخالفت برافراشته بودند و البته در اين مخالفت تنها نبودند. آيتالله مهدويكني در خاطراتش دراينباره ميگويد: «ما فكر ميكرديم بعد از يكي دو روز آمريكاييها را از كشور بيرونشان ميكنند. من اين كار را مفيد نميدانستم بهخصوص ادامه آن را به صلاح نميديدم چنانكه عملا ادامه اين كار به نفع ما تمام نشد زيرا آنها پس از ۴۴۴ روز آزاد شدند. آخر كار بهجايي رسيد كه التماس كرديم كه گروگانها را تحويل بدهيم.»
حلقه موافقان نيز متنوع بود چرا كه در ميان گروههاي حامي دانشجويان، از وفادارترين نيروها و گروهها به امام (ره) تا گروههاي مردمي به چشم ميخورد. از جمله پيامدهاي اين رويداد هم كشف اسنادي درباره روابط عباس اميرانتظام بود، اسنادي كه در نهايت به صدور حكم حبس ابد براي اميرانتظام منجر شد.كمااينكه اين اسناد در محكوميت چهرههايي چون قطبزاده نيز نقش موثري داشتند.
سرنوشت انقلابيون به كجا انجاميد؟
۳۰ سال پس از ماجراي تسخير لانه جاسوسي آمريكا اما چهرههاي موثر در اين ماجرا، هر كدام سرنوشتي متفاوت يافتهاند. از اين ميان سيد احمد خميني كه در آغاز و پايان اين ماجرا نقش ممتازي داشت، دار فاني را وداع گفته است. محمد موسويخوئينيها نيز كه ظهر ۱۳ آبان نخست مقام عاليرتبهاي حاضر در جمع دانشجويان و كانال ارتباطي آنها با بيت امام (ره) محسوب ميشد، نيز تا سالها پس از آن در لايههاي بالايي حكومت باقي ماند. از ۶۷ تا ۷۶، موسويخوئينيها، يك دهه را در حاشيه يا تلاش براي بازگشت به قدرت سپري كرد. به قدرت رساندن خاتمي، او را در مقام پدر معنوي اصلاح طلبان، صاحب موقعيتي ممتاز در مناسبات نهان قدرت كرد، پس از خاتمي، موسويخوئينيها همواره نقش كليدي و هماهنگ خويش در ميان اصلاح طلبان را ايفا كرده است، نقشي كه مخالفان شيخ آن را كليدي و مهم دانسته و ميدانند.
احمدينژاد؛ بود يا نبود؟
حضور يا عدمحضور احمدينژاد در ماجراي تسخير سفارت آمريكا، هنگامي برجسته شد كه او رئيسجمهور شده بود. نخست كساني كه به گروگان گرفته شده بودند، مدعي شدند احمدينژاد هم در ميان دانشجويان تسخيركننده سفارت حضور داشته است. انتشار عكسي توسط برخي رسانههاي آمريكايي كه مردي نهچندان شبيه احمدينژاد را در كنار گروگان گيرها نشان ميداد، ماجرا را وارد فاز تازهاي كرد. اين ادعا توسط نهادهاي رسمي دولت آمريكا تاييد نشد. ماجراي عكس هم سرانجام با توضيحات سعيد حجاريان مبني بر اينكه فرد مورد اشاره، تقي محمدي، يكي از اعضاي حفاظت اطلاعات نخستوزيري است، خاتمه يافت. تقي محمدي پس از حادثه انفجار دفتر نخستوزيري در هشتم شهريور ۶۰، دستگير شد و در زندان خودكشي كرد.
از سوي ديگر، برخي فعالان سياسي مانند اصغرزاده خبر دادند كه احمدينژاد كمونيسم را خطر جديتري ميپنداشت و به جاي آن اشغال سفارت شوروي را پيشنهاد ميكرد و به همين جهت از گروه خارج شد. در ۴۴۴ روزي كه ماجراي گروگانگيري ادامه داشت، احمدينژاد در جمع دانشجويان آفتابي نشد. برخي اين عدمحضور را عمدي دانستهاند و برخي چون عباس عبدي گفتهاند: «احمدينژاد پس از اشغال سفارت ميخواست به ما بپيوندد، اما ما اجازه نداديم وارد سفارت شود يا به گروه ما بپيوندد.»
در ميان متهمان
محسن ميردامادي و بهزاد نبوي، دو عضو موثر در سلسله رويدادها اما اكنون و در پي رويدادهاي پس از انتخابات جزو متهمان به شمار ميروند. محسن ميردامادي كه فارغالتحصيل دوره دكتراي روابط بينالملل دانشگاه كمبريج است، در سالهاي پس از انقلاب مدارج متفاوتي را طي كرد. از معاون روابط بينالملل سپاه تا معاون سياسي دادستاني كل، استانداري خوزستان و نمايندگي مردم تهران در مجلس ششم.
فرارو