در گذرِ روزگاران، اغلب پیرامونِ شخصیّتهای بزرگ یا مهم داستانها پرداخته میشود.
گرچه ممکن است برخی از آن ماجراها حقیقی نباشد یا مبالغهآمیز به نظر آید، اما باید «چیزی» و «چیزکی» از حقیقت در وجود داشته باشد تا شیفتگان از آن «چیزها» بسازند. و گفتهاند: «که رستم یلی بود در سیستان...».
در متونِ کهن اغلب از علی (ع) بهعنوانِ خلیفهٔ مسلمین سخن که به میان میآید، یادکردِ دو صفتِ ایشان مضمونی مکرّر است: «جوانمردی/ شجاعت» و نیز «دانش/ حکمت». در باور و منابعِ شیعی نیز کموبیش همین دو ویژگی بروزِ بیشتری دارد. در میانِ عامهٔ مردم هم امروز نیز روایاتِ متعددی در بابِ شجاعت، حکمت و دانشِ علی (ع) برسر زبانها است. از مشهورترین این روایتها:
دو زنی که هرکدام مدعی بودند مادرِ واقعیِ کودکِ بینوایی هستند، حکمیّت نزد علی(ع) بردند. فرمانداد کودک را با شمشیر بهدو نیم کنند تا نزاع ازمیان برخیزد. و طبیعی است که مادرِ واقعی از خیرِ این دادگریِ غیرِمنصفانه! میگذرد و کودک را به مدّعی وامیگذارَد.
نمونهٔ دیگر ماجرای کودکِ بازیگوشی است که به گوشهٔ ناودانی «غژید» و مادرش سراسیمه «آمد به پیشِ مرتضی». و چنین شنید: کودکی از همگنانش را به کنارِ بام بیاور تا «سوی جنس آید سبک از ناودان» (دفترِ چهارمِ مثنویِ مولوی).
علینامه سرودهٔ بدیع (۴۸۲)، نظمی است سست و ناتندرست اما بهلحاظ قدمتِ روایات اثریِ است شایانِ توجه. در این کتاب، پس از روایتِ جنگِ جمل و نیز اشاراتِ پیشگویانهٔ علی ( ع) دربابِ آخرالزّمان، آنگاه که ایشان ندای «سَلونی» در میدهند، یکی از «خوارج» از سرِ بدنهادی و انکار، میپرسد: «بگو چند موی است بر اندامِ من؟». و چون پاسخ میشنود که: شمارَش را میدانم اما کسی حساب آن نتواند کرد، آن خارجی از سرِ لجاجت میگوید: پس بگو شمارِ مویی که بر چهره دارم، طاق است یا جفت؟:
هلا گوی کین موی طاق است یا جفت
بر این روی من گر بدانی درست؟!
و پاسخِ علی(ع):
که بر ریشِ او موی جفت است نه طاق
بدانید از بصریان و عراق
سپس فرمان داد تا:
بکندند درحال آن موی اوی
بماند آن لعین جمعْ در زردروی [...]
بیامد ز تقدیرِ صُنعِ خدا
همه جفت آن مویِ روی ازقضا
و چون آن خارجی از سرچشمهٔ دانشِ علی میپرسد، چنین میشنود:
علی گفت ای جاهلِ ناصواب
خداوند طاق است تو بشنو جواب
دگر جمله جفتاند از هرچه شی
بمیرند همه زنده یکی است حی
بشد مات آن خارجی درزمان
ز دردِ زنخدان و بیمِ کسان (صص۱۰۱_۱۰۰).
این ماجرا نگاهِ باورمندانِ به «علمِ» علی (ع) را در هزارسالِ پیش بازتابمیدهد.
علینامه، (سراینده متخلص به) بدیع، تصحیحِ رضا بیات و ابوالفضلِ غلامی، نشر میراث مکتوب، ۱۳۸۹
«فضائلِ علی (ع)» در ثمارالقلوبِ ثعالبی
ثمارُالقلوب فیالمضاف والمنسوب تألیفِ ابومنصور ثعالبیِ نیشابوری (۴۲۹_۳۵۰)، اثری است که پیش از علینامه (۴۸۲) نگاشتهشدهاست. نویسنده در این اثر که مرجعِ مهمی در شناخت ادبِ عربی و فارسی بهشمارمیرود، به توصیف و تشریحِ ترکیبهای اضافیِ مشهور در زبانِ عربی پرداختهاست. زندهیاد استاد رضا انزابینژاد این اثرِ ارجمند را به فارسی برگرداندهاند.
یکی از این ترکیبها «فضائلِ علی (ع)» است؛ در این مدخل میخوانیم:
«مردم در بسیاریِ ارزشها و فضیلتها به علی (ع) مثلمیزنند، چنانکه محمدبنِ مکرّم به علیّالبصیر گفت: بهخدا که فضلهای تو بیشتر از فضیلتهای علی (ع) است. و جاحظ گفته: هرگاه از پیشینگی در اسلام سخنگویند، یا از اولین مسلمان ناممیرود یا از دلیری و مردانگی، و دفاع از اسلام سخنمیرود، و هرجا از آگاهی در دین و پرهیز از مالِ دنیا _که مردم بهخاطرِ آن همدیگر را میکشند_ گفتگوشود، یا هرگاه از دهش و بخشش در جای شایسته سخنبرود، نامِ علی (ع) بر زبانها میرود _خشنودیِ خدا بهرهٔ او باد!_ و حسن میگفت: بسا مرد که دانشمند است اما خدایپرست نیست یا خدایپرست است اما دانشمند نیست، یا دانشمند و خدایپرست است اما خردمند نیست؛ اما سلیمانبنِ یسار هم دانشمند بود و هم خدای پرست و هم خردمند؛ اما نیک بنگر که این ارزشهای وی در برابرِ خصالِ علی (ع) هیچ است» (انتشاراتِ دانشگاهِ فردوسیِ مشهد، ۱۳۷۶، ص۴۱۲).
در عبارتِ پایانی مراد آن است که مقایسهٔ سلیمان با علی (ع) (بهقولِ علما) «ذاتِ مراتبِ تشکیک» است، همانگونه که چراغ و خورشید هردو نورانی اند، اما این کجا و آن کجا!
احمدرضا بهرامپور عمران
کانال از گذشته و اکنون