نویسندگان آمریکایی چون آمبروس بیرس (۱۹۱۴-۱۸۴۲)، هنری جیمز (۱۹۱۶-۱۸۴۳) یا او. هنری (۱۹۱۰-۱۸۶۲)، در قرن گذشته «داستان کوتاه ، نوشتند.
در عین حال سبک و شیوهای پدید آوردند که سعی در تعریف مستقیم و عاری از تشبیهات زیاد وقایع داشت. سپس ارنست همینگوی (۱۹۶۱-۱۸۹۹) این روش را با جدیت گسترش و توسعه داد. به این ترتیب که تمرکز او در داستانهایش، کاملا روی به نمایش گذاشتن لحظهای خاص، موقعیتی خاص یا یک واقعه بود، از تمام زینت بخشیدنها و توضیحات و تحلیلها، خودداری میکرد و فقط به نکات مفید و اطلاعات، روش تشریح آنها و تأثیرشان میپرداخت.
نویسندگان آلمانی بعد از جنگ، در جست و جوی شکل تازهای از داستان سرایی بودند. میخواستند نشان دهند جنگ دوم جهانی با دهشتناکیاش که قبلا غير قابل تصور بود، تمام ارزشهای سابق را زیر سؤال برد. آنها در داستانهای کوتاه آمریکایی، به خصوص داستانهای همینگوی که به سرعت در آلمان گسترش یافت، راه خود را یافتند.
این سبک باید کوتاه، دقیق، بدون وهم و خیال، بدون تحلیلهای اخلاقی باشد و با این احوال امکان بروز عقاید، نقطه نظرها و شناختهایی را فراهم میآورد. به این ترتیب در اواخر دهه ۴۰ و اوائل دهه ۵۰ میلادی، داستان کوتاه آلمانی استقلال و تأثیر خود را یافت. از نویسندگان مشهور این سبک میتوان از وولفگانگ بورشرت، هاینریش بل، آلفرد آندرش، وولف دیتریش شنوره، اشتفان هرملين، وولفگانگ وی راخ، اليزابت لانگ گسر، کورت کوزنبرگ، هانس بندر، زیگفرید لنس، هاینس پیونتک، هربرت آیزن رایش، ماری لوئیزه کاشنیتس، يوهانس بوربرووسکی، گونتر کونرت، یوزف ردینگ و گابریله وومان نام برد.
اما داستان کوتاه فقط محدود به دوران بعد از جنگ دوم جهانی و موضوعات مربوط به آن نمیشود؛ قدرت شرح و توصیف آن، شامل تمام اتفاقات هستی انسانها است؛ و امروز هم تازه است و همچنان نوشته میشود.
ویژگیهای داستان کوتاه
ویژگیهایی وجود دارند که براساس آنها میتوان داستان کوتاه را تشخیص داد. این ویژگیها در داستان کوتاه کلاسیک بعد از جنگ دوم جهانی، شدیدا مشخص بود، اما در داستانهای کوتاه سی سال اخیر هم قابل تشخیص هستند. گرچه نویسندگان جوان، همیشه شيوه و اسلوب کلاسیک را رعایت نمیکنند که به شرح زیر است:
داستان کوتاه قاعدتا مقدمه ندارد، بلکه مستقیم وسط یک ماجرا با یک موقعیت خاص میبرد که باید به تصویر در آید.
داستان به صورت مستقیم تعریف میشود و تمرکز روی موضوعات مهم است.
راوی حتی المقدور از تحلیل چشم پوشی میکند؛ ماجرای داستان باید خود تأثیر گذار باشد
موضوع داستانها میتواند موقعیتها و اتفاقات زندگی روزمره از طریق تعریف (اکثرا دولایه) یک دیدگاه و شناخت تازه هم باشد. البته میتوانند موقعیتها و اتفاقاتی خارج از چهارچوب زندگی روزمره هم باشند. مصیبتهایی که زیر چتر زندگی روزمره کمین کردهاند، موضوعات محبوب و مورد علاقه داستانهای کوتاه هستند.
داستان کوتاه در رابطه با زمان، فضا و اشخاص، اکثرا بسیار صرفه جو است. بیشتر مواقع فقط یک لحظه خاص را در یک مکان خاص بیان میکند که در آن اشخاص مدت درازی معرفی نمیشوند، بلکه بلافاصله وارد عمل میشوند.
داستان اکثر مواقع در پایان ساخته میشود؛ دیالوگها ابزاری رایج و مورد علاقه برای دستیابی به کوتاه و دقیق گویی و همچنین سرعت و هیجان هستند.
اکثر داستانهای کوتاه با همان صراحت و ناگهانی به پایان میرسند که آغاز شده بودند. گاهی هم با یک تغییر و چرخش غافلگیر کننده در داستان با یک نکته قابل توجه تمام میشوند؛ خواننده خود باید با یک موضع گیری، ارزیابی با شناخت، نتیجه مورد نظر خود را بگیرد. اما داستان کوتاه ظاهرا بیطرف، خنثی و بدون ارزیابی است؛ پیامش در داستان و شیوه تجسم و تشریح، پنهان است و غیر مستقیم تأثیر میگذارد.
شما میتوانید سعی در نوشتن داستان کوتاه کنید. در زیر چند توصیه و راهنمایی در این رابطه انجام میگیرد. هنگام نوشتن، حتما به «ویژگیهای داستان کوتاه توجه داشته باشید که در بالا ذکر شد. چون در اینجا موضوع این نیست که به هر صورت داستانی نوشته شود، بلکه باید یک داستان کوتاه نوشته شود.
۱_ نوشتن براساس یک الگو
داستانهای کوتاه کتابی که در دست دارید را به عنوان الگو در نظر بگیرید و آنها را با یک محتوای دیگر بنویسید.
۲_ نوشتن بر اساس یک ایده
پیشنهادی برای یک داستان کوتاه که ماجرای آن میتواند در یک حمام بخار اتفاق بیفتد. [...]
وقتی از میان ابرهای داغ و مواج، دو مرد به سوی مردی میآیند و یکی از آنها میگوید: «خودش است!»، او بیهوش میشود...
۳_ ادامه دادن آغاز یک داستان کوتاه
ردلوف' در حالی که هنوز صدای تیز و بلند ترمزها را در گوش داشت، مشاهده کرد که چهره راننده خشمگین در هم رفت. تلوتلوخوران دو گام برداشت و به پیاده رو رسید. «آیا بلایی بر سر شما آورد؟» احساس کرد که کسی آرنجش را گرفته است. با حرکتی نسبتا خشن، خود را رها میکند. «نه، نه، حالم خوب است. متشکرم.» این جمله را تقریبا از بالای شانه گفت. وقتی احساس کرد که مرد پیر به او زل زده است.
موجی از ضعف، از زانوهای او بالا رفت و تقريبا مبدل به حالت تهوع شد. همین مانده بود که زیر ماشین بماند و در خیابان بیفتد. جمعیتی دورش جمع شوند و بعد پلیس از راه برسد. حالا نباید ضعیف میشد. فقط باید به راه خود ادامه میداد. باید بدون اینکه توجه کسی را جلب کند، در خیابان روشن بین جمعیت به راه خود ادامه میداد. نمیتوانست تا ابد در آن سوراخ بخزد. باید زمانی دوباره بیرون میآمد، مجددا با زندگی ارتباط برقرار میکرد ...
۴_ یافتن یک آغاز برای یک پایان
... نفس بریده و بسیار خسته مجددا به سطح آب رسیدیم و میدانستیم که به طور تصادفی اعضای بدنمان سالم است. خواست خداوند بود که درست در لحظه خطر بزرگ، اسلحهای یافتیم که با آن میتوان زیر آب از خود در مقابل یک کوسه در حال حمله محافظت کرد: باید سر او فریاد کشید!
۵_ داستان کوتاه خود را نوشتن
سعی کنید یک وضعیت را که خود شخصا مشاهده با تجربه کردهاید، یا اتفاق خاصی را تعریف کنید. هنگام نوشتن حتما «ویژگی های داستان کوتاه» را که در بالا ذکر شد، مد نظر داشته باشید.
گردآورنده: هربرت شنیرله، لوتس
مترجم: مهشید میرمعزی
کانال رقصقلم