مسوده: به معنای سیاهه و سیاه کردن و مشاقی زیاد.
نگارش: بمعنی نقش کردن، تحریر و کتابت.
نمقه: عبارتی است که کاتبان متبحر در ترقیمه های خود ذکر میکرده اند و واژه " کتبه " نیز مترادف ان بکار رفته است.
تحریر کردن: در لغت، کشیدن ، نوشتن و کتابت کردن را گویند.
تخطط: به معنی خط را نیکو نوشتن
ترقیم: رقم کردن ؛ نوشتن و استنساخ کردن.
ترقیمه: مرکب از کلمه ترقیم است بمعنی : کتابت کردن، آراستن خط و نقطه نهادن ان به جهت وضوحآن .
ترکیب: در عرف خوشنویسان بمعنی پیوستن و متصل کردن حروف و مفردات.
تسطیر: سطر بندی کردن ؛ خط کشی کردنکاغذ پیش از کتابت.
تسوید: در عرف نسخه نویسی و کتابت ؛ مسوده کردنپیش از کتابت را گویند.
تصحیح: درست کردن ، والبته این واژه بار معنایی زیادی دارد.
تصحیف: در نظامنسخه نویسی و عرف کاتبان ، خطا کردن و خطا خواندن در نوشتن است.
تعلیق: در اویختگی را گویند و بمعنی معلق بودن در هواست.
تعریق: در عرف خوشنویسان ، ریشه دار نوشتن و یا تنومند نوشتن و آشکار شدن.
تنمیق: در لغت پیراستن را گویند.
توریخ: در عرف کاتبان نوشتن تاریخ کتابت است.
توقیع: بمعنی دست خط و امضا است.
تزویق: در حوزه کتاب آرایی بمعنی اراستن و درست کردن و نقش کردن به مرکب جیوه را گویند.
راقم: کاتب، دبیر و نویسنده و رقم کننده.
راقم الحروف: کاتب و محرر کتاب را گویند.
رقم: به ان قسمت از کتاب گویند که کاتب نام و نشان و تاریخ کتابت مکتوبش را یاد میکند.
رقیمه: نوشته را گویند.
کاتب: نویسنده؛ دبیر؛ منشی
که البته کاتبان به اقسام گوناگونی تقسیم میشوند که هر کدام از انها بار معنایی خاص خود را دارد و بیش از ده نوع کاتب دیوانی با اسامی مختلف وجود دارد.
کتیبه: سنگ نوشته، کتابه، اهداییه و تقدیم نامه را گویند
کتابت: تحریر کردن
خوشنویسی و کتابآرایی در ایران
علوموفنونادبی