حتی تا دم در هم برای استقبال نیامد. گویی سر میز با اهل و عیال نشسته بود و مهمان ناخواندهای سر رسید. هیج عکس مشترکی از دو نفر منتشر نشد.
در ایران نظر دادن راجع به روسیه کار بسیار راحتی است. جوابهای از پیش آماده هم همیشه در آستین است. روسها همیشه با کارت ایران بازی کردند و روسها بیشترین خاک را از ایران جدا کردند و روسها در پی تجریه ایران بودند و روسها سهم پنجاه درصد ایران از خزر را بالا کشیدند و از این حرفهای صد من یک غاز بیسر و ته و بیارزش و سطحینگرانه که متاسفانه بسیار رایج هم هست.
در خصوص همین خزر حتی یک نفر هم نیست که بگوید روسیه مطابق طرح فعلی بعد از ایران کمترین سهم را دارد. روسیه از آذربایجان و ترکمنستان کمتر سهم برده است. اما سوزن کلی آدم ظاهرا باسواد روی این گیر کرده است که روسها نصف سهم ایران از خزر را بالا کشیدند.
در خصوص معامله با کارت ایران هم مسئله همین است. یک رسانه حرفهای پا پیش نگذاشت تا مثلاً نشان دهد در مقایسه با غرب روسیه چقدر به متحدان خود وفادار ماند؟ آماری داریم تا نشان دهد مثلاً امریکائیها بهتر با متحدان خود عمل کردند؟ آماری در دست داریم تا مثلاً نشان دهد پوتین بیش از رؤسایجمهور امریکا با مهمانان همرده خود تحقیرآمیز برخورد کرده است؟
در همین برجام هم که ظریف معرکه گرفت روسیه ال کرد و بل کرد، راستی چرا از فرانسه حرف نزد؟ فرانسه کم کارشکنی کرد؟ علیالاصول کارشکنی روسها برای نزدیک نشدن ایران به غرب باید بیشتر قابل درک باشد.
به نظر میرسد در خصوص غرب قانون هر چه آن خسرو برای منافع خود کند شیرین بود رایچ است. اما تا اسم روسیه به میان میآید تحلیلهای آبکی آماده یکی پس از دیگری آماده شلیک است.
روسیه یک کشور دمکراتیک نیست، اما هر کشور غیردمکراتیکی هم بیفرهنگ نیست. هر دیکتاتوری هم بیفرهنگ نیست. روسها ملت بافرهنگی هستند. پوتین هم در نهایت دیکتاتور و تزار خودخوانده و باتجربه چنین ملتی است. آدم باهوشی است و طبعاً آداب دیپلماتیک و جایگاه خود و کشور خود را هم خیلی خوب میداند. از آنچه در ایران هم میگذرد حتماً خبر دارد.
پوتین در اوج تنش با ترکیه عضو ناتو اردوغان را با معظل کردن بیشتر تحقیر کرد. اما در دیدار بعدی جبران کرد. برای آنگلا مرکل هم کِرم تحقیر را ریخت اما باید در نظر داشت دل پری هم از اروپا و طبعاً رهبر اروپا داشت.
پوتین آدمی است که در خفا گوش بشاربشکه قاتل صدها هزار سوری را گرفت و سوار طیاره کرد و به مسکو برد، اما در انظار عمومی تا حدودی او را آدم حساب کرد و مثل یک رهبر با او برخورد کرد.
آنوقت با رژیم فعلی ایران که کمابیش متحد روسیه است چنین رفتاری بکند؟ الان هم کاملاً یکدست شدهاند و آشکارا نگاه به چین و روسیه را تبلیغ میکنند.
ممکن است بگوئیم پوتین مرکز قدرت را در ایران میشناسد و آدمهای درجه دو را در شأن خود نمیبیند. این درست است، اما باز هم جواب سؤال نیست. چون حسن روحانی رئیس تدارکات قبلی را در مسکو داخل میوهجات حساب کرد و کمابیش مثل سایر رؤسای جمهور تحویل گرفت. در ضمن تدارکاتچی فعلی دُردانه کانون اصلی قدرت است.
پس مسئله چیست؟
هیج بعید نیست که مسئله به همین سادگی باشد که در تیتر مطلب نوشتم:مهمان ناخوانده!
اصلاً بعید نیست که پوتین مخالف این سفر بوده باشد و شرایط منطقه و جهان را مناسب چنین دیداری در چنین زمانی نداند و تلاش کند که سفر به آینده موکول شود. اما این ندیدبدیدها جفت پای خود را در یک کفش کرده باشند که حتماً باید "استاد سخن و استراتجیست بزرگ" با پوتین دیداری داشته باشد.
شایان ذکر است که چند ماه پیش باقر قالیباف هم کلی تلاش کرد و مدام با سفارت روسیه در تهران چانه زد تا بلکه عکسی با پوتین داشته باشد. نشد و او را تحویل نگرفتند. اینجا هم اشکال از پوتین بود؟ یا "سخندان" دیگری به کلی خارج میزد؟
هیچ بعید نیست که دیگران اینها را بیشتر از خودشان دانا فرض کرده باشند. هیچ بعید نیست که اینها هیچ از جهان ندانند، خارج از تصور ما خارج بزنند، کاملاً از مرحله پرت بوده باشند.
در همین سفر هم شواهدی برای تائید این مدعا در دست است. دست از پا درازتر یک قرارداد بیست ساله هم با خود برده بودند. خیلیها کلی سر و صدا راه انداختند و معرکه گرفتند که ایران را فروختند و ترکمانچای دوم در حال امضا شدن است. اما معلوم شد طرف روس اصلاً در جریان نیست و یا آماده گفتگو در این خصوص نیست. سند ناخوانده را هم تحویل نگرفتند.
محمد بابایی