اشاره: تیتر «شاه رفت» یکی از مهمترین تیترهای انقلاب ۱۳۵۷ است که در ۲۶ دی ماه در صفحه نخست روزنامه اطلاعات نقش بست...زنده یاد"غلامحسین صالحیار "استاد و روزنامه نگار پیش کسوت ...دوست بزرگوار و ارجمند من که این سال ها مدتی در پاتوق ناهار پنج شنبه های کافه نادری و در دفتر نشریه دنیای سخن در خدمتش بودم ...سردبیر وقت روزنامه اطلاعات ...که از مدتی قبل، مسئله تیتر اول روزنامه در روز رفتن شاه، فکرش را به شدت مشغول کرده بود، در خاطرات خود از آن روزهای حساس مطلبی را نقل کرده است که دوست دارم با خواننده های فهیم مجله فرهنگ نو هم درمیان بگذارم ......باهم می خوانیم .........علی سرهنگی
غلامحسین صالحیار: رفتن شاه قطعی بود. ما توانستیم تاریخ و حتی ساعت پرواز را هم به دست بیاوریم. زمان کم بود و من باید پیش بینی کارها را میکردم. میدانستم در ساعتی که پرواز انجام میشود، رساندن عکس به روزنامه و چاپ جزییات این اتفاق مهم، امکان پذیر نیست.
به دنبال راه حلی بودم، تا این که «عباس مژده بخش» رئیس شعبه صفحه بندی و مسئول آرایش صفحه را به طور اتفاقی دیدم... او را به گوشه دنجی بردم و موضوع را با او در میان گذاشتم...
همان دو کلمه «شاه رفت» را روی کاغذ کوچکی نوشتم و به مسئول فنی دادم و از او خواستم تا با دستگاه «آگران» آن را طوری بزرگ کند تا تمام عرض بالای صفحه را بپوشاند... او از کار من، تعجب کرد... از او فقط خواستم که این قضیه بین خودمان بماند..!
سپس از او خواستم در آرشیو عکس روزنامه، عکسی از شاه و فرح در فرودگاه مهرآباد که لباس زمستانی بر تن دارند را پیدا کند؛ به شرطی که پشتشان، به دوربین و نزدیک به درب هواپیما باشند، یعنی در حال رفتن به مسافرت تفریحیِ زمستانی هستند... سپس خواستم این عکس را هم در سه ستون بسازد... من در این چند روز کوتاه، فقط نگران این بودم که کاری را که انجام میدهیم، بین خودمان بماند تا شاه و فرح از کشور خارج شوند..!
بعد از دو ساعت، عباس مژده بخش؛ مرا صدا کرد تا نمونه کار را نشانم دهد، و این درست همان چیزی بود که میخواستم... و بعد با صدای بلند از خوشحالی خندیدم...
۲۶ دی ماه از همان اولین ساعات صبح، خبرهای رسیده از دربار، نخست وزیری و... نشان میداد که امروز، خروج شاه حتمی هست... مهمترین بخشِ کارِ امروز را قبلا انجام داده بودم... عکاس و خبرنگار را در فرودگاه مستقر کردم... هنوز دقایقی نگذشته بود که به یک باره، از فرودگاه با من تماس گرفتند و صدای خبرنگار مستقر در فرودگاه را شنیدم که میگفت: هواپیمای بوئینگ ۷۲۷ شهباز حامل شاه و فرح در ساعت ۳۰/۱۲، از زمین بلند شد و من اکنون، اوج گرفتن آن را میبینم...
بلافاصله از جایم بلند شدم و عین جملهای را که نوشته بودم، در گوشی تلفنی که به دانشجویان ایرانی وصل بود را با صدای بلند، برای آنها و همچنین همکارانی که احاطهام کرده بودند؛ خواندم... صدای نماینده دانشجویان خطاب به دوستانش با فریاد بلند شد: بچهها خبر رسمی؛ ((شاه رفت))...
در این میان چهره مژده بخش دیدنی بود که که با حرکات دست، مرا متوجه خود میکرد که کارمان را با موفقیت انجام دادیم.