سوال[۱]: آنگونه که در کتاب الخصائص الفاطمیة ج ۲ ص ۲۳۶ آمده است، چنین نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله، در جنگ احد، ابیاتی را شنید:
در غزوهی احد، وقتی سید کائنات مجروح شد وصورت نورانیاش، به خون خضاب گردید و منافقان به سوی مدینه، فرار کردند و سلطانِ ولایت به تنهایی از رسول الله صلی الله علیه و آله دفاع میکرد و اذیت مشرکان را از ایشان دور مینمود، جبرئیل نازل شد و گفت: یا رسول الله بگو:
نادِ علیا مظهر العجائب ***** تجده عونا لک فی النوائب
کل غمّ و همّ سینجلی***** بولایتک یا علی یا علی یا علی
مانند همین نقل، در کتاب بحار الانوار ج ۲۰ ص ۷۳ و نیز شجرة طوبی ج ۲ ص ۲۸۰ و مستدرک سفینة البحار ج ۵ ص ۴۵۲ و ج ۱۰ ص ۱۹ آمده است. این نقلِ قول از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، تا چه اندازه صحیح است؟
آیا حدیثِ «ناد علیا مظهر العجائب» بر ولایتِ تکوینیِ امام علی علیه السلام دلالت میکند و نیز آیا این حدیث، به ما اجازه و یا حتی دستور میدهد که به ایشان توسل کنیم؟
جواب: دربارهی این حدیث، میتوان در دو مرحله سخن گفت:
مرحلهی اول: بررسی مصادر این حدیث و نشانه هایی که تاکید بر صدورِ آن دارند. وقتی به این حدیث، نگاه میکنیم متوجه میشویم اولین مصدری که برای ما این حدیث را نقل کرده و الآن در دسترس ماست شیخ کفعمی (۹۰۵هـ) در کتاب المصباح ص ۱۸۲ و ۱۸۳ است. ولی کفعمی این حدیث را بدین صورت آورده است:
وَ مِمَّا ذُكِرَ لِرَدِّ الضَّائِعِ وَ الْآبِقِ تَكْرَارُ هَذَيْنِ الْبَيْتَيْنِ[۲]
نَادِ عَلِيّاً مَظْهَرَ الْعَجَائِبِ *** تَجِدْهُ عَوْناً لَكَ فِي النَّوَائِبِ
كُلُّ هَمٍّ وَ غَمٍّ سَيَنْجَلِي *** بِوَلَايَتِكَ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا عَلِي[۳]
کفعمی ادعا نمیکند این کلام به وسیلهی جبرئیل نازل شده و یا شأن نزولِ آن، جنگ أُحُد بوده است. حتی اساساً آن را به یکی از پیامبران و یا اوصیاء هم نسبت نمیدهد. دقیقا همین کار را نیز فیض کاشانی (۱۰۹۱ هـ) در کتابِ «الرسائل ج ۱۳ ص ۶۹» و نیز علامه مجلسی در «زاد المعاد: ۵۶۱» انجام میدهد آنهم هنگامی که دربارهی شیوههای برگرداندنِ گمشده و مفقود و غائب، سخن میگویند.
اما علامه مجلسی شبیه همین حدیث را یک بار دیگر در کتابِ «زاد المعاد، مفتاح الجنان: ۴۲۹ و ۴۳۰» ذکر میکند البته بدون اینکه آن را به کسی نسبت دهد. علامه مجلسی در این کتاب مینویسد:
دُعَاءُ «نَادِ عَلِيّاً مَظْهَرَ الْعَجَائِبِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ نَادِ عَلِيّاً مَظْهَرَ الْعَجَائِبِ تَجِدْهُ عَوْناً لَكَ فِي النَّوَائِبِ لِي إِلَى اللَّهِ حَاجَتِي وَ عَلَيْهِ مُعَوَّلِي كُلَّمَا رَمْيَتُهُ وَ رَمَيْتَ مُقْتَضَي كُلِّ هَمٍّ وَ غَمٍّ سَيَنْجَلِي بِعَظَمَتِكَ يَا اللَّهُ وَ بِنُبُوَّتِكَ يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ بِوَلَايَتِكَ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ أَدْرِكْنِي بِحَقِّ لُطْفِكَ الْخَفِيِّ، اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَنَا مِنْ شَرِّ أَعْدَائِكَ بَرِيءٌ بَرِيءٌ بَرِيءٌ اللَّهُ صَمَدِي بِحَقِّ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ يَا أَبَا الْغَيْثِ أَغِثْنِي يَا عَلِيُّ أَدْرِكْنِي يَا قَاهِرَ الْعَدُوِّ وَ يَا وَالِيَ الْوَلِيِّ يَا مَظْهَرَ الْعَجَائِبِ يَا مُرْتَضَى عَلِيُّ، يَا قَهَّارُ تَقَهَّرْتَ بِالْقَهْرِ وَ الْقَهْرُ فِي قَهْرِ قَهْرِكَ يَا قَهَّارُ يَا ذَا الْبَطْشِ الشَّدِيدِ أَنْتَ الْقَاهِرُ الْجَبَّارُ الْمُهْلِكُ الْمُنْتَقِمُ الْقَوِيُّ وَ الَّذِي لَا يُطَاقُ انْتِقَامُهُ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ وَ إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ حَسْبِيَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى وَ نِعْمَ النَّصِيرُ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ أَغِثْنِي يَا رَاحِمَ الْمَسَاكِينِ ارْحَمْنِي يَا عَلِيُّ وَ أَدْرِكْنِي يَا عَلِيُّ أَدْرِكْنِي يَا عَلِيُّ أَدْرِكْنِي بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.[۴]
علامه مجلسی بلافاصله بعد از این، دعاء جوشن کبیر را ذکر میکند.
همچنین علامه مجلسی این دو بیت را در بحار الانوار بدین صورت نقل میکند:
قَالَ:[۵] وَ يُقَالُ إِنَّ النَّبِيَّ ص نُودِيَ فِي هَذَا الْيَوْمِ
نَادِ عَلِيّاً مَظْهَرَ الْعَجَائِبِ *** تَجِدْهُ عَوْناً لَكَ فِي النَّوَائِبِ
كُلُّ غَمٍّ وَ هَمٍّ سَيَنْجَلِي *** بِوَلَايَتِكَ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا عَلِي[۶]
کسی که بر بحار الانوار، حاشیه زده درباره این حدیث مینویسد:
«جملهی آخر، غریب است و با جملاتِ پیشینِ آن، همساز و منسجم نیست. ظاهرا این جملهی آخر، توسط برخی از جاهلان و یا صوفیانِ گمراه اضافه شده است؛ همانها که گمان میکنند این جملات، دعا است و به صورت وِرد و ذکر، آن را تکرار مینمایند در حالی که از معنای آن، غافل هستند. حتی برخی از ایشان معتقدند مداومت بر ذکر این جملات، فضیلتی دارد که بالاتر از نماز است. خداوند ما را از بدعتها و تبعیتِ از هوی، مصون بدارد».
همچنین این قصه را محمد باقر الکجوری (۱۲۵۵ هـ) در کتابِ «الخصائص الفاطمیة» ج ۲ ص ۱۷۰ و ۲۳۶ نقل میکند. محمد مهدی حائری (۱۳۶۹ هـ) این حدیث را به علامه مجلسی در بحار الانوار نسبت میدهد و میگوید: «در بحار الانوار نقل شده که ابن مسعود گفت: پیامبر در این روز، مورد خطاب واقع شد: نادِ علیا مظهر العجائب* تجده عونا لک فی النوائب؛ کل همّ و غمّ سینجلی* بولایتک یا علی یا علی یا علی. همچنین صدایی شنیده شد که لافتی الا علی لا سیف الا ذو الفقار». (شجرة طوبی ج ۲ ص ۲۸۰).
اما من این کلام را بدین صورت در بحار الانوار و به صورت نقل قول از ابن مسعود نیافتم. شاید اشتباه از حائری باشد.
محدث نوری (۱۳۲۰ هـ) در کتاب «مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل» این دو بیت را بدون اینکه به معصوم نسبت دهد ذکر میکند ولی میگوید: «وَ رَأَيْتُ بِخَطِّ الشَّهِيدِ رَحِمَهُ اللَّهُ ذَكَرَ لِرَدِّ الضَّائِعِ وَ الْآبِقِ تَكْرَارَ هَذَيْنِ الْبَيْتَيْن».[۷]
اما آیت الله نمازی شاهرودی (۱۴۰۵ هـ) در مستدرک سفینة البحار میگوید: «و یقال: ان النبی صلی الله علیه و آله نودی یوم أحد … ».[۸] آیت الله سید محمد رضا گلپایگانی در کتابِ «نتایج الافکار فی نجاسة الکفار» چنین مینویسد: « … اما اگر شخص در بلاد کفار ساکن بود و یا در شهرهای دور و محروم قرار گرفته بود که با مجالس مومنین و همنشینی با آنها فاصله دارد به گونهای که هیچ ارتباطی بین او با مومنین وجود نداشت و رابطهی بین او و آنها قطع بود و در واقع، از حقائق اسلام فاصله داشته و انسانِ سادهای تلقی میشد که آداب و معارف دینی را نمیداند و هیچ بهرهای از فرهنگ اسلامی ندارد، اگر کافر و زندیقی، این شخص را گمراه کند و به وی تلقین نماید که نمازِ واجبِ بر ما، دعا است نه ارکان و افعالِ مخصوص، و هنگامِ اوقاتِ نماز، فقط باید فلان دعا و یا ذکر – مانند ناد علیا مظهر العجائب – را بگویی، و این مسلمانِ ساده و بی خبر از همه جا، این اباطیلِ مفتضح و بدعتها و خرافات را باور کرد تا جایی که نمازِ واقعی را انکار نموده و … ».[۹]
چه بسا از عباراتِ فوق، چنین فهمیده شود که برخی گروهها بودند که از این دعا و امثالِ آن، به عنوانِ وسیلهای برای بینیازی از فرائض شرعی و ثابت در دین استفاده میکردند.
ملا علی القاری (۱۰۱۴ هـ) از علماء اهل سنت است که دربارهی احادیث وضعی و مجعول، کتابهایی نگاشته است. وی معتقد است این شعر، از دروغهای شنیعِ شیعیان میباشد و البته در این رابطه، فقط به همین شعر اکتفا کرده است.[۱۰]
آیت الله مرعشی نجفی (۱۴۱۱ هـ) در «شرح احقاق الحق» مینویسد: «حدیث ناد علیاً مظهر العجائب را برخی از اهل سنت در کتابهاشان نقل کردهاند. مانند فاضلِ معاصر ابو هاجر محمد السعید بن بسیونی زغلول در موسوعة اطراف الحدیث النبوی الشریف ج ۱۰ ص ۳ چاپ عالم التراث للطباعة و النشر در بیروت. وی میگوید: ناد علیا مظهر العجائب تجده عونا. اسرار ۳۸۵. خفا ۲/۵۰۷».[۱۱]
در اینجا اشاره به چند نکته لازم است:
قدیمیترین کتابی که الآن در دسترس ماست و این حدیث را نقل میکند بحارالانوار علامه مجلسی در قرنِ یازدهم هجری است؛ زیرا کتابهای قبل از بحار الانوار برای ما، شرایطِ این حدیث را بازگو نمیکنند مانند اینکه از پیامبر صادر شده یا از جبرئیل یا از امام علی و یا اینکه حدیث قدسی است و یا … . در نهایت اگر قرار باشد کلامِ شهید اول را حمل بر این کنیم که وی حدیثِ «نادِ علیا مظهر العجائب» را از یک روایت گرفته است و ادعاهای ملاعلی القاری و العجلونی را نیز در نظر آوریم میتوان گفت قدیمیترین سابقهای برای این حدیث میتوان در نظر گرفت مطلبی است که از شهید اول – متوفای قرن نهم هجری – نقل شده است. قبل از قرنِ نهم هجری، هیچ اثری از این حدیث در مصادرِ حدیثیِ مسلمین، یافت نمیشود.
البته این شعر در ادبیاتِ متصوفه وجود دارد و به شیخ عبد القادر گیلانی در «الفیوضات الربانیة فی المآثر و الاوراد القادریة» نسبت داده شده است.
نتیجه اینکه برای ما معلوم نیست قبل از قرنِ نهم هجری، مسلمین با این حدیث به شکل واضح، آشنا بودند.
کتابها و مصنفاتی که برای شناساییِ این حدیث به آنها مراجعه کردیم نه مصدر و منبعِ قدیمی برای این حدیث ذکر میکنند و نه حتی یک سندِ ضعیف. لذا این حدیث از نظر تاریخی، هیچ ارزشی ندارد مخصوصا اینکه هیچ یک از مورخین اسلامی[۱۲] – چه شیعه و چه سنی و … – این واقعه را به عنوان یکی از اتفاقاتِ غزوهی احد ذکر نمیکنند. حتی آیت الله مرعشی نجفی، که معروف به انجامِ تتبعاتِ گسترده است نتوانسته یک منبع از اهل سنت برای این حدیث بیابد و به همین دلیل، آن را به برخی از معاصرینِ خود نسبت میدهد یعنی محمد بن السعید بن بسیونی. وقتی هم به مصدر و منبعی که ابن بسیونی بر آن اعتماد کرده نگاه میکنیم – به حسب نقل آیت الله مرعشی از وی – میبینیم که این منبع، «اسرار . خفا» است که ظاهرا منظور از این دو، کتاب «اسرار المرفوعة» تالیف القاری و «کشف الخفاء» تالیف عجلونی است که او نیز – همانطور که اشاره کردم – از القاری نقل کرده است. هر دوی اینها میگویند این حدیث، از دورغهای – به تعبیرِ خودشان – «شنیعِ شیعه» است. این دو نفر در قرنِ یازدهم زندگی میکردند.
این نکته باعث میشود یک ملاحظهی انتقادی داشته باشم نسبت به شیوهی گزارشِ برخی علماء – همچون آیت الله مرعشی نجفی – آن هنگام که میخواهند بگویند فلان حدیث را اهل سنت هم ذکر کردهاند؛ باید توجه داشته باشیم که این شیوه، به هیچ وجه ثابت نمیکند حدیث «ناد علیا» توسط اهل سنت هم نقل شده است. اتفاقا اهل سنت این حدیث را در کتبی ذکر میکنند که دربارهی احادیث جعلی نوشتهاند و این حدیث را در چنین کتابهایی، به شیعه نسبت میدهند. این در حالی است که از تعابیر آیت الله مرعشی و دیگران چنین برداشت میکنیم که گویا این حدیث را شیعه و سنی، ذکر کردهاند! شبیه این حالت را در کُتُبِ مناظرههای مذهبی، زیاد دیدهام. اگر این شیوه را بپذیریم و صحتِ آن را قبول کنیم پس باید این را هم قبول کنیم که تمام روایاتِ مربوط به عدالتِ صحابه و خلافتِ خلفاء نیز توسط شیعه نقل شده و اهل سنت هم میتواند بر شیعیان، چنین احتجاج کنند که شما نیز این روایات را نقل کردهاید؛ زیرا شیعیان این روایات را – به نقل از مصادرِ اهل سنت – در کتابهای خود آوردهاند و سپس مورد مناقشه قرار دادهاند. لذا باید توجه داشت که این شیوه، به شدت، غیر علمی و اشتباه است و بهتر است برای دقتِ بیشتر و امانتِ علمی، کاملا از آن اجتناب کنیم.
به نظر میرسد این حدیث قبل از اینکه میان شیعیان رواج یابد در فضاء متصوفه، ظاهر شده باشد و چه بسا این حدیث، از نگاه برخی جریانهای باطنی، مورد اعتماد باشد؛ از این جهت که آن را به جای نماز و دیگر فرائض دینی، کافی و معتبر میدانند. برخی از مردم حتی در حال حاضر – همچون علی اللّهیّه و … – چه بسا اعتقاد داشته باشند به جای انجام مناسکی همچون طواف، میتوان اذکاری همچون «ناد علیا» را تکرار کرد؛ کما اینکه از عبارتِ آیت الله گلپایگانی – که به این مساله اشارهای داشت – همین نکته را مشاهد کردیم. اما با تاکید میگویم اکثر قریب به اتفاق شیعیان، دعا و ذکر «ناد علیا» را به عنوان بدیل و جایگزینی برای واجبات و خلاصی از شریعت نمیدانند.
برخی با استناد به تجربه،میگویند این حدیث، صحیح است؛ادعا میکنند علماء زیادی از این ذکر برای موارد متعددی، استفاده کردند و نتیجه گرفتهاند.این نوع استدلال برای اثباتِ صدورِ حدیث، قانع کننده نیست.حتی اگر فرض کنیم این ذکر و دعا، نافع است ولی باز هم صدورِ آن از پیامبر و یا ائمه علیهم السلام و یا به صورتِ حدیث قدسی، ثابت نمیشود. ما داروها را هر روز استفاده و تجربه میکنیم و اتفاقا، این تجربهها هم موفق هستند؛ رواندرمانیهایی که مبتنی بر تفکر و احساساتِ دینی هستند نیز مجرب بوده و نتیجه دادهاند؛ ولی تمام این تجربههای موفق، نمیتواند ثابت کند فلان حدیث، از معصومین علیهمالسلام صادر شده است.
تمام اینها در صورتی است که یک نفر، ذکر «ناد علیاً» را تجربه کرده و تجربهاش هم موفق بوده باشد. ولی آنچه که الآن در میان عوام مردم رایج است تعداد اندکی قصه و داستان میباشد؛ این قصهها و داستانها،برای اینکه به عنوان دلیل در محافل علمی،مورد قبول واقع شوند نیازمند اثباتِ علمی هستند. این قصهها و داستان ها، نمیتوانند حتی یک حدیث نبویِ ضعیف را ثابت کنند تا چه رسد به حدیثی مثل «ناد علیاً»؟!
این نکته نیز قابل توجه است که برخی از مردم به این دعا، عباراتی را اضافه کردهاند که در منابعِ متاخر – که به بعضی از آنها اشاره کردم – نیز موجود نیست. مانند اینکه برخی میگویند این حدیث برای فلان غرض، به این تعداد خوانده شود و یا برای غرض دیگر، تعداد دیگری را پیشنهاد میکنند و … . این امور در عصر حاضر و توسط مردم و داستان سرایان، منتشر شده است و در هیچ منبعِ حدیثی – و لو منابع حدیثیِ متاخر – نشانی از آنها نیافتم. خوب است از این گونه مسائل دوری کنیم؛ مسائلی که گاهی به دین، چیزی را – بدون حتی یک دلیلِ ضعیف – اضافه میکنند که جزوِ دین نیست.
ترکیب این حدیث در برخی از مصادر حدیثی، و نیز ترکیبِ خودِ شعر، پریشان و نامانوس است. گویا با یک لغت و ساختارِ زبانی سر و کار دارید که منسجم با تعبیر عربی و ادبیاتِ دعاء اسلامی نیست مانند: «تقهّرت بالقهر و القهر فی قهر قهرک». احساس میکنید در حالِ خواندنِ یک طلسم برای دفع جنّ هستید. واقعا نمیدانم این نوع ادبیات، در میراثِ دعاییِ موجود در کتب مسلمین و یا در قرآن یافت میشود؟ پاسخ این سوال را به روحیهی مخاطب و آگاهی و ذهنِ ناخودآگاهش وامیگذارم؛ زیرا نمیخواهم ذهنیتِ خود را بر وی تحمیل کنم.
مرحله دوم: در این مرحله، به سراغِ دلالتهای حدیث میرویم. با تامل در شعرِ مذکور، مشخص میشود این حدیث، نمیخواهد برای علی علیه السلام، ولایت تکوینی را ثابت کند؛ همچنین نمیخواهد اصلِ توسل – به همان معنایی که امروزه از آن میفهمیم – را ثابت نماید؛ طرحِ این مسائل در کنارِ حدیثِ «ناد علیا»، گاهی از طریقِ شبکهی مفاهیمِ صوفیه و گاهی هم با استناد به نقلِ کتاب «زاد المعاد» از این حدیث صورت گرفته است؛ و الا تنها چیزی که این حدیث میگوید این است که: ای محمد، در معرکهی احد، اوضاع دگرگون گشت و تو در مهلکه افتادی پس علی را بخوان زیرا با خواندنِ او میفهمی که وی جرأت و شجاعتی عجیب را به نمایش خواهد گذاشت و او را میبینی که در این شرایط سخت و هولناک و در مشکلاتِ عظیمِ روزگار، کمک تو خواهد بود … ؛ بله، به درستی که هر غم و اندوهی با یاری علی و کمک او به تو، برطرف خواهد شد.
پس کلمهی «بولایتک»، با توجه به شأن نزول این حدیثِ قدسی و شرایط زمانی و مکانیِ آن، به معنی نصرت و یاری است. لذا این شعر، هیچ کدام از ادعاهای فوق همچون ولایت تکوینی و یا توسل – به مفهوم امروزیاش – را ثابت نمیکند و اصلا نمیتواند دلیلی بر این امور باشد. البته بر اساسِ آنچه علامه مجلسی در زاد المعاد از این حدیث نقل کرده، توسل – به معنای معاصرش – ثابت میشود ولی همانطور که قبلا گفتیم فقط علامه مجلسی است که حدیث «ناد علیا» را اینگونه نقل میکند و در غیر کتابِ زاد المعاد، چنین چیزی را نمییابیم. حتی علامه مجلسی این نقل را به هیچ کدام از معصومین نسبت نمیدهد.
حتی اگر قبول کنیم این حدیث، ولایت تکوینی و توسل را ثابت میکند، در این صورت با این سوال مواجه میشویم که معنای این دستور خداوند به پیامبرش که «به علی توسل کن» چیست؟ در حالی که طبق فرض، رسول الله، مظهر أَتَمِّ ولایت تکوینی و حقیقت محمدی و نیز بالاترین مقام برای توسل است! به همین خاطر است که این ادعاها، برای ما واضح نیست و حتی مشوش است؛ مخصوصا بر مبنای کسی که میگوید علی علیه السلام، نفس و جان رسول الله صلی الله علیه و آله است؛ آیا بر اساس این مبنی، معقول است کسی به خودش توسل جوید؟ چگونه؟ این مسائل، نیازمند توضیح بیشتر و اجتناب از تعابیرِ گنگ و تاریک است.
نتیجه اینکه حدیث فوق، به شدت ضعیف بوده و اثباتِ صدورِ آن – بدونِ کشفِ مصادر و شواهد و اسناد مخفی – بسیار دشوار است. همچنین دلالتِ بیشترِ صیغهها و أشکالِ این حدیث، نمیتواند ولایت تکوینی و نیز توسل – به مفهومِ امروزیاش – را ثابت نماید.
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
[۱] . اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع ج ۵ سوال ۷۳۶.
[۲] . ترجمه: از جمله چیزهایی که برای یافتنِ گمشته و یا عبد فراری گفته شده تکرار این دو بیت است: … (مترجم)
[۳] کفعمی, المصباح للکفعمی (جنة الامان الواقعیة), ۱۸۲ و ۱۸۳.
[۴] مجلسی, زاد المعاد-مفتاح الجنان, ۴۲۹ و ۴۳۰.
[۵] . منظور علامه مجلسی از «قال» – با توجه به تعبیرِ خودِ علامه – شارحِ دیوانِ منسوب به امیر المومنین علیه السلام است. (مترجم)
[۶] مجلسی, بحار الأنوار, ج ۲۰ ص ۷۳.
[۷] ترجمه: به خط شهید اول، دیدم که ایشان نوشته برای بازگشت گمشده و عبد فراری، این دو بیت تکرار شود. نوری, مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل, ج ۱۵ ص ۴۸۳.
[۸] ترجمه: گفته میشود پیامبر در روز احد، مورد خطاب واقع شد … ؛ نمازی شاهرودی, مستدرک سفینة البحار, ج ۱۰ ص ۱۹ و نیز رک همان: ج ۵ ص ۴۲۵.
[۹] گلپایگانی, نتایج الافکار فی نجاسة الکفار, ۱۶۴.
[۱۰] . الاسرار المرفوعة فی الاخبار الموضوعة: ۳۶۸؛ به نقل از همین کتاب و مانند آنچه در این کتاب آمده را العجلونی (۱۱۶۲ هـ) در کشف الخفاء (ج ۲ ص ۳۶۳) نقل کرده است.
[۱۱] مرعشی نجفی, شرح احقاق الحق, ج ۳۱ ص ۲۱۹ و ۲۲۰.
[۱۲] . به حسبِ تتعی که در منابعِ موجود انجام دادم.