عهد عتیق یا به تعبیر دقیقتر، «تَنَخ» کتاب مقدس یهودیان است.
شواهد فراوانِ تاریخی و زبانشناختی وجود دارد که زمان نگارش دستکم بخش عمدهای از تنخ در زمان امپراتوریِ هخامنشیان بوده است، شواهدی مانند اینکه نحو جملات تنخ تحت تأثیر نحو زبان فارسی است، یا جنس توصیفات مربوط به دورهٔ تاریخیِ هخامنشی است، و چیزهایی از این دست.
یکی از شواهد زبانی، که نشان میدهد تنخ تحت تأثیر تمدن ایرانی است، وامگیریهای واژگانی زبان عبری از زبان فارسی است. در این نوشته به یکی از این نمونهها اشاره میکنم.
در بخش کتوویم یا مکتوبات، در کتاب اِستِر، دستکم سه بار واژهٔ אֲחַשְׁדַּרְפָּנִים (اَخَشتَرپانیم) به کار رفته است که صورت مفردش אֲחַשְׁדַּרְפָּן (اَخَشتَرپان) است.
«خشتر/خشثره» /xšaθra/ در ایرانی باستان و اوستایی همان واژهای است که در فارسی نو به «شهر» تغییر یافته. «-پا/-پان/پاون» /pāvan/ نیز پسوندی که در فارسی نو تبدیل به «-بان» شده، به معنای مراقبتکننده و نگهدارنده. بنابراین اخشترپان یا خشترپان به معنای نگهدار و والیِ یک ولایت است. این واژه را در فارسی نو بهصورت «شهربان» میشناسیم. «اخشترپان» در تنخ نیز به معنای حاکم و امیر و والی شهر است.
خشترپان به زبان یونانی هم راه یافته. «ساتراپ» یا satrap صورت تحولیافتهٔ خشترپان است. ساتراپ عنوانی است که فرماندارها یا استاندارهای امپراتوری هخامنشی را با آن میشناسند.
در پایان، آیات کتاب مقدس:
۱. ... پس کاتبان شاهی از برای روز سیزدهم ماه نخست خوانده شدند و هر آنچه را هامان به والیان پادشاه و حاکمان هر ولایت و سرداران بزرگ هر قوم امر کرده بود به خط هر ولایت و زبان هر قوم به نگارش درآوردند. فرمان به نام خشایارشا توشیح و با انگشتریِ او ممهور گشت. (استر، ۳: ۱۲)
۲. کاتبان شاهی بیدرنگ فرا خوانده شدند –روز بیستوسوم ماه سوم که سیوام بود– و به فرمان مُردِخای از برای یهودیان و والیان و حاکمان و سرداران بزرگ ولایات، از هند تا حبشه که صدوبیستوهفت ولایت بود، نامه نگاشتند، بهر هر ولایت به خط آن و بهر هر هر قوم به زبان آنان و بهر یهودیان به خط و زبان ایشان. (استر، ۸: ۹)
۳. سرداران بزرگ ولایات و والیان و حاکمان و کارگزاران شاهی، جملگی از بیم مُردِخای، از یهودیان پشتیبانی کردند. (استر، ۹: ۳) {ترجمهٔ پیروز سیار}
سجاد سرگلی
@zabanshenasik