به این عبارت از تاریخ بیهقی توجه بفرمایید: «[امیر مسعود] فرود آمد سخت ضجر از شدن این فرصت و در خویشتن و مردمان میافتاد و دشنامی فحش میداد چنانکه من هرگز وی را بر آن ضجرت ندیده بودم» (۱).
«دشنامی فحش» یعنی چه؟ تا جایی که دیدهام در معنای آن نوشتهاند: «دشنامی زشت و ازحدگذشته در بدی. فحش به معنی از حد گذشتن در بدی، اسم است که به جای صفت (فاحش) به کار رفته است» (۲) و «فحش اینجا صفت است برای دشنام و معنای فحش درگذشتن از حد در جواب و ستم کردن در آن است بنابراین دشنام فحش یعنی «دشنام ازحدگذشته» (۳) و «ناسزا»(۴) و «فاحش و ازحدگذشته»(۵).
با معنای پیشنهادی استادان مخالفتی ندارم اما شاید بتوان آن را قدری دقیقتر کرد.
در تاریخ بیهقی به برخی دشنامها با قید «دشنام» و «دشنام زشت» تصریح شده است: سگ، مخنث وٰ مؤاجر (۶). خواجه برزگ احمدبن حسن به هنگام خشم «کشخان» و«کشخانک» میفرمود(۷).
امیر مسعود غزنوی نیز وقتی «در تاب میشد» دشنام میداد (۸) و زمانی که نیک از جای میبشد، دشنام بسیار میداد (۹). بیهقی برخی از دشنامهای امیر مسعود را ثبت کرده است: کافرنعمت، سگ ناحفاظ و قواد (۱۰). و «بیحمیت» که «دشنام بزرگ این پادشاه این بودی »(۱۱).
او هیچ یک از این الفاظ را «دشنام فحش» نخوانده است. بنابراین شدت و غلظت «دشنام فحش» امیر مسعود، از حد و حدود دشنامهای مذکور فراتر بوده است.
«فحش» معانی مختلفی دارد. گاهی هیچ فرقی با دشنام ندارد. اما به نظرم در این عبارت تاریخ بیهقی، «فحش» مشخصا یعنی بیان صریح جنسی که لابد با ذکر الفاظ مستهجن همراه است.
امام محمد غزالی سخن راهگشایی دارد: «حد و حقیقت فحش عبارت کردن است از کارهای زشت به عبارتهای صریح» (۱۲) و«بیشترین فحش اندر آن بود که از مباشرت عبارتهای زشت کند، چنانکه عادت اهلفساد بود و دشنام آن بود که کسی را بدان نسبت کند» (۱۳). و این جمله روشنگر: «حدیث مباشرت به کنایت باید گفت تا فحش نبود» (۱۴).
پس در این بافت هر سخنی که متضمن بیان بیپرده و صریح مباشرت و عمل جنسی باشد، فحش است خواه این فحش در دشنام به کار رود یا نرود. اگر دشنامی مشتمل بر فحش باشد میشود دشنام فحش. در این چشمانداز هر دشنامی لزوما فحش نیست و هر فحشی هم دشنام نیست.
به نظرم در این بیت از ناصرخسرو، فحش یعنی حدیث صریح مباشرت و کلام جنسی و نه لزوما دشنام و برای همین آن را کنار غزل و لهو و مسخره و طیبت آورده است:
-گوش و دل خلق همه زین قبل
زی غزل و مسخره و طیبتست
بیت غزل بر طلب فحش و لهو
بیهنران را بدل آیت است (۱۵)
در قابوسنامه آمده: «مزاح شاید کرد ولکن فحش نباید گفت» یا «از مزاح ناخوش و فحش شرم دار» (۱۶). اینکه فحش را کنار و ملایم مزاح و هزل میآورد به گمانم به همین معنای بیان صریح حدیث مباشرت اشاره دارد و صرف دشنام نیست.
بگذریم. اینکه خاقانی مدعی است: بهگاه هجو مرا فحش گفتن آیین نیست (۱۷) یا:
-در دو دیوانم به تازی و دری
یک هجاء فحش هرگز کس ندید (۱۸)
به همین معنای ما نحن فیه فحش اشاره دارد. اشعار هجو خاقانی پر است از شتم و دشنام اما مثل هجویات حکیم سوزنی سرشار از مضامین جنسی و الفاظ مستهجن نیست.
«هجاء فحش» یعنی هجوی که فحوای صریح جنسی و ناموسی دارد و «دشنام فحش» یعنی دشنام جنسی و ناموسی با بیان صریح و لابد با الفاظ رکیک و مستهجن.
پانوشت
۱. تاریخ بیهقی، تصحیح علی اکبر فیاض، مشهد، دانشگاه فردوسی، چاپ دوم ، ۱۳۵۶، ص۸۰۴.
۲. تاریخ بیهقی، به کوشش خلیل خطیبرهبر، چاپ پانزدهم،۱۳۹۰ ، ج۳، ص۱۰۴۸.
۳. تاریخ بیهقی، به کوشش منوچهر دانشپژوه، هیرمند، ۱۳۷۶،ج۲، ص۹۱۹ و ۱۲۳۱.
۴. تاریخ بیهقی، به کوشش محمد جعفر یاحقی و مهدی سیدی، سخن، ۱۳۹۴، ج۲ ، ص ۱۷۰۹.
۵. دیبای دیداری، به کوشش محمد جعفر یاحقی و مهدی سیدی، سخن، ۱۳۹۰، ص ۶۴۸.
۶. تاریخ بیهقی، تصحیح فیاض، همان، ص ۱۹۸ ، ۶۰۴ ، ۲۳۲.
۷. همان، ص ۲۰۶ و ۲۸۷.
۸. همان، ص۸۱۹ .
۹.همان، ص ۶۱۳.
۱۰. همان، ص۸۰۰ ، ۵۲۸ و ۵۶۱ و ۸۱۹.
۱۱. همان، ص ۷۵۲.
۱۲. احیاء علومالدین، ترجمۀ مؤیّد خوارزمی، تصحیح خدیوجم، علمی و فرهنگی، ج۳،ص۲۵۵.
۱۳. کیمیای سعادت، تصحیح خدیوجم،۱۳۸۰، ج۲،ص۷۲. صاحب بحرالفواید همین سخن غزالی را چنین نوشته است:« فرق میان فحش و دشنام آنست که فحش را مباشرت به عبارت زشت کند، و دشنام آن بود که کس را بدان نسبت کند» ( تصحیح محمدتقی دانشپژوه، ۱۳۴۵، ص۲۶۶).
۱۴.کیمیای سعادت، ج۲،ص۷۲.
۱۵. دیوان اشعار حکیم ناصرخسرو، تصحیح مجتبی مینوی و مهدی محقق،۱۳۵۷ ،ص۲۶۷.
۱۶. تصحیح غلامحسین یوسفی،۱۳۷۱،ص ۷۷ و ۷۸.
۱۷. دیوان خاقانی، تصحیح ضیاءالدین سجادی، زوار،ص ۷۵۵.
۱۸. نقل از لغتنامه دهخدا. ذیل فحش.
میلاد عظیمی