روایات صحیح السند از منابع شیعه پیرامون استدلال ائمه اهل البیت علیهم السلام به حدیث غدیر و آیات ولایت، برای امامت امیرمؤمنان علیه السلام
در سالهای اخیر، دشمنان امیرمؤمنان علیه السلام شبهات زیادی را علیه غدیر و امامت امیرمؤمنان علیه السلام مطرح کردهاند که تمام آنها توسط شیعیان با پاسخهای قاطع و کوبنده به خودشان برگردانده شده است .
یکی از مضحکترین شبهات آنها این بود که اگر رسول خدا صلی الله علیه وآله امیرمؤمنان علیه السلام به جانشینی و امامت پس از خود انتخاب کرده، چرا خود آن حضرت به این مسأله اشاره و استدلال نکرده است؟
چرا ائمه اهل البیت علیهم السلام به آن استدلال نکردهاند؟
و مضحکتر این که آنها مدعی بودند حتی در کتابهای شیعیان نیز روایت صحیح و صریحی در این زمینه یافت نمیشود .
ای ادعا با دهها روایت صحیح السند از منابع خود آنها و همچنین با روایات صحیح السند و متواتری که در منابع شیعیان وجود دارد، پاسخ داده شد.
آن چه میخوانید، بخشی از این روایاتی است که با سند صحیح از طریق اهل بیت علیهم السلام نقل شده که متن و ترجمه روایات، همراه با اسکن آنها تقدیم خوانندگان عزیز میشود.
روایت اول: اميرمؤمنان علیه السلام ؛ استدلال در هنگام سقیفه بنی ساعده
شيخ کليني رحمت الله علیه در کتاب شريف کافي روايتي را با سند صحيح نقل کرده است که اميرمؤمنان علیه السلام به حديث شريف غدير استناد و تصریح میکند که او از جانب خداوند براي اين منصب انتخاب شده است و همان ولایت را بر مردم دارد که رسول خدا صلی الله عليه وآله بر مردم داشته است.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَقُول:
لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه وآله وصَنَعَ النَّاسُ مَا صَنَعُوا وخَاصَمَ أَبُو بَكْرٍ وعُمَرُ وأَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ الْأَنْصَارَ فَخَصَمُوهُمْ بِحُجَّةِ عَلِيٍّ عليه السلام قَالُوا: يَا مَعْشَرَ الْأَنْصَارِ قُرَيْشٌ أَحَقُّ بِالْأَمْرِ مِنْكُمْ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله عليه وآله مِنْ قُرَيْشٍ والْمُهَاجِرِينَ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى بَدَأَ بِهِمْ فِي كِتَابِهِ وفَضَّلَهُمْ وقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه وآله الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ.
قَالَ سَلْمَانُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ: فَأَتَيْتُ عَلِيّاً صلی الله عليه وآله وهُوَ يُغَسِّلُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله عليه وآله فَأَخْبَرْتُهُ بِمَا صَنَعَ النَّاسُ وقُلْتُ: إِنَّ أَبَا بَكْرٍ السَّاعَةَ عَلَى مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه وآله واللَّهِ مَا يَرْضَى أَنْ يُبَايِعُوهُ بِيَدٍ وَاحِدَةٍ إِنَّهُمْ لَيُبَايِعُونَهُ بِيَدَيْهِ جَمِيعاً بِيَمِينِهِ وشِمَالِهِ.
فَقَالَ لِي يَا سَلْمَانُ ! هَلْ تَدْرِي مَنْ أَوَّلُ مَنْ بَايَعَهُ عَلَى مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه وآله قُلْتُ: لَا أَدْرِي إِلَّا أَنِّي رَأَيْتُ فِي ظُلَّةِ بَنِي سَاعِدَةَ حِينَ خَصَمَتِ الْأَنْصَارُ وكَانَ أَوَّلَ مَنْ بَايَعَهُ بَشِيرُ بْنُ سَعْدٍ وأَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ ثُمَّ عُمَرُ ثُمَّ سَالِمٌ.
قَالَ: لَسْتُ أَسْأَلُكَ عَنْ هَذَا ولَكِنْ تَدْرِي أَوَّلَ مَنْ بَايَعَهُ حِينَ صَعِدَ عَلَى مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ؟
قُلْتُ: لَا ولَكِنِّي رَأَيْتُ شَيْخاً كَبِيراً مُتَوَكِّئاً عَلَى عَصَاهُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ سَجَّادَةٌ شَدِيدُ التَّشْمِيرِ صَعِدَ إِلَيْهِ أَوَّلَ مَنْ صَعِدَ وهُوَ يَبْكِي ويَقُولُ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يُمِتْنِي مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى رَأَيْتُكَ فِي هَذَا الْمَكَانِ ابْسُطْ يَدَكَ فَبَسَطَ يَدَهُ فَبَايَعَهُ ثُمَّ نَزَلَ فَخَرَجَ مِنَ الْمَسْجِدِ
فَقَالَ عَلِيٌّ صلی الله عليه وآله: هَلْ تَدْرِي مَنْ هُوَ؟ قُلْتُ لَا ولَقَدْ سَاءَتْنِي مَقَالَتُهُ كَأَنَّهُ شَامِتٌ بِمَوْتِ النَّبِيِّ صلی الله عليه وآله.
فَقَالَ: ذَاكَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ.
أَخْبَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه وآله أَنَّ إِبْلِيسَ ورُؤَسَاءَ أَصْحَابِهِ شَهِدُوا نَصْبَ رَسُولِ اللَّهِ إِيَّايَ لِلنَّاسِ بِغَدِيرِ خُمٍّ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وجَلَّ فَأَخْبَرَهُمْ أَنِّي أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وأَمَرَهُمْ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ.
فَأَقْبَلَ إِلَى إِبْلِيسَ أَبَالِسَتُهُ ومَرَدَةُ أَصْحَابِهِ فَقَالُوا إِنَّ هَذِهِ أُمَّةٌ مَرْحُومَةٌ ومَعْصُومَةٌ ومَا لَكَ ولَا لَنَا عَلَيْهِمْ سَبِيلٌ قَدْ أُعْلِمُوا إِمَامَهُمْ ومَفْزَعَهُمْ بَعْدَ نَبِيِّهِمْ فَانْطَلَقَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ كَئِيباً حَزِيناً.
وَأَخْبَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه وآله أَنَّهُ لَوْ قُبِضَ أَنَّ النَّاسَ يُبَايِعُونَ أَبَا بَكْرٍ فِي ظُلَّةِ بَنِي سَاعِدَةَ بَعْدَ مَا يَخْتَصِمُونَ ثُمَّ يَأْتُونَ الْمَسْجِدَ فَيَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يُبَايِعُهُ عَلَى مِنْبَرِي إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ فِي صُورَةِ رَجُلٍ شَيْخٍ مُشَمِّرٍ يَقُولُ كَذَا وكَذَا ثُمَّ يَخْرُجُ فَيَجْمَعُ شَيَاطِينَهُ وأَبَالِسَتَهُ فَيَنْخُرُ ويَكْسَعُ ويَقُولُ كَلَّا زَعَمْتُمْ أَنْ لَيْسَ لِي عَلَيْهِمْ سَبِيلٌ فَكَيْفَ رَأَيْتُمْ مَا صَنَعْتُ بِهِمْ حَتَّى تَرَكُوا أَمْرَ اللَّهِ عَزَّ وجَلَّ وطَاعَتَهُ ومَا أَمَرَهُمْ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ.
هنگامی كه رسول خدا صلی الله عليه وآله ديده از جهان فرو بست و مردم کاري را کردند که نبايد ميکردند و ابو بكر و عمر و ابو عبيدة بن جرّاح با انصار ستيز كردند و انصار نيز به دفاع از على علیه السلام با آنها ستيز نمودند. گفتند: اى گروه انصار! قريش به امر امامت از شما سزاوارترند؛ زيرا رسول خدا صلی الله عليه وآله از قريش بود و مهاجران نيز از قريش بودند و خدا در قرآن خود با آنها آغاز نموده و آنها را برترى بخشيده است، و پيامبر خدا فرموده است: امامان از قريش هستند.
سلمان گفت: من به نزد اميرمؤمنان علیه السلام كه مشغول غسل دادن رسول خدا صلی الله عليه وآله بود رفتم و او را در جريان رويدادها گذاشتم و گفتم: هم اکنون ابو بكر بر منبر پيامبر صلی الله عليه وآله جاى گرفته است. به خدا سوگند، او راضي نمي شود كه مردم با يك دست با او بيعت كنند. مردم نيز با هر دو دست چپ و راست، با او بيعت میكنند.
على علیه السلام فرمود: اى سلمان! هيچ میدانى نخستين كسى كه بر منبر پيامبر صلی الله عليه وآله با او بيعت كرد چه كسى بود؟
عرض كردم: نمیدانم، جز اينكه ديدم كه در زير سايهبان بنى ساعده هنگام مجادله با انصار، نخستين كسى كه با او بيعت كرد بشير بن سعد و ابو عبيدة بن جرّاح بود و سپس عمر و بعد از او سالم.
امام علیه السلام فرمود: من در باره اينها از تو نپرسيدم، (پرسيدم که آيا) میدانى نخستين كسى كه هنگام نشستن ابوبکر بر منبر پيامبر با او بيعت كرد چه کسي بود؟
عرض كردم: نه؛ ولى پيرمردى كهنسالي را ديدم كه بر عصاى خويش تكيه زده بود و ميان دو ديدهاش اثر سجده زيادى بود، و او نخستين كسى بود كه از پله منبر بالا رفت؛ و در حالي که میگريست،گفت: ستايش خدايى را كه مرا از دنيا نبرد تا تو را در اين جايگاه ببينم، دستت را باز كن. ابو بكر دستش را باز كرد و پيرمرد با او بيعت نمود و سپس از منبر پايين آمد و از مسجد بيرون رفت.
اميرمؤمنان علیه السلام فرمود:
او را شناختي؟ گفتم: نه! ولى از كلامش متنفر شدم؛ زيرا تصور کردم که از مرگ پيامبر خوشحالى میكند.
امام علیه السلام فرمود: او شيطان لعنه اللَّه بود.
رسول خدا صلی الله عليه وآله به من خبر داد كه شيطان و سران اصحابش به دليل اين كه رسول خدا صلی الله عليه وآله در روز غدير خم مرا به امر خداوند عزّ و جلّ، به امامت و خلافت بر مردم و براى مردم نصب كرد نگران بودند. آنها ناراحت بودند که پيامبر به مردم خبر داد: من نسبت به آنها از خود آنها سزاوارترم و به آنها فرمود تا حاضران به غائبان برسانند و همه سران ابليس گرد او آمدند و گفتند: همانا اين امّت، مورد رحمت الهي و از هر گناهي معصوم است. نه تو و نه ما قادر به نفوذ درميان آنها نيستيم. همانا پيشوا و پناهگاه خود را پس از پيغمبرشان دانستند. در اين هنگام بود كه شيطان لعنه اللَّه افسرده و غمگين از آنجا دور شد.
رسول خدا صلی الله عليه وآله به من خبر داد كه هرگاه از اين جهان رخت بربندد، مردم پس از مخاصمه با يكديگر در سقيفه بنى ساعده با ابو بكر بيعت ميكنند، و از آن جا به مسجد ميروند. نخستين كسى كه بالاى منبر من با ابو بكر بيعت ميكند، شيطان است. او به چهره پيرمردى عابد و زاهد به مسجد ميآيد و چنين و چنان ميگويد، سپس از مسجد بيرون ميرود و شياطين و پيروان خود را گرد آورده و باد در بينى ميكند و به جست و خيز ميپردازد و به پيروانش ميگويد: آيا شما نبوديد که گمان ميکرديد من نميتوانم ميان آنها نفوذ کنم، اكنون ديديد من با آنها چه كردم تا سرانجام از دستور خداى عزّ و جلّ و اوامر پيامبر سر پيچي کردند».
1 2 3 4
روایت دوم: امیرمؤمنان علیه السلام ؛ استدلال در زمان خلافت عثمان
شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه در کتاب شریف کمال الدین، با سند صحیح نقل میکند که امیرمؤمنان علیه السلام در زمان خلافت عثمان بن عفان، خطبه طولانی خواند و در ضمن آن به حدیث شریف غدیر استناد کرد:
حَدَّثَنَا أَبِي وَمُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ:
رَأَيْتُ عَلِيّاً عليه السلام فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه وآله فِي خِلَافَةِ عُثْمَانَ وَجَمَاعَةٌ يَتَحَدَّثُونَ وَيَتَذَاكَرُونَ الْعِلْمَ وَالْفِقْهَ فَذَكَرْنَا قُرَيْشاً وَشَرَفَهَا وَفَضْلَهَا وَسَوَابِقَهَا وَهِجْرَتَهَا وَمَا قَالَ فِيهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه وآله مِنَ الْفَضْلِ مِثْلَ قَوْلِهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ وَقَوْلِهِ النَّاسُ تَبَعٌ لِقُرَيْشٍ وَقُرَيْشٌ أَئِمَّةُ الْعَرَبِ وَقَوْلِهِ لَا تَسُبُّوا قُرَيْشاً وَقَوْلِهِ إِنَّ لِلْقُرَشِيِّ قُوَّةَ رَجُلَيْنِ مِنْ غَيْرِهِمْ وَقَوْلِهِ مَنْ أَبْغَضَ قُرَيْشاً أَبْغَضَهُ اللَّهُ وَقَوْلِهِ مَنْ أَرَادَ هَوَانَ قُرَيْشٍ أَهَانَهُ اللَّهُ
وَ ذَكَرُوا الْأَنْصَارَ وَفَضْلَهَا وَسَوَابِقَهَا وَنُصْرَتَهَا وَمَا أَثْنَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى عَلَيْهِمْ فِي كِتَابِهِ وَمَا قَالَ فِيهِمْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه وآله مِنَ الْفَضْلِ وَذَكَرُوا مَا قَالَ فِي سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ وَغَسِيلِ الْمَلَائِكَةِ فَلَنْ يَدَعُوا شَيْئاً مِنْ فَضْلِهِمْ حَتَّى قَالَ كُلُّ حَيٍّ مِنَّا فُلَانٌ وَفُلَانٌ
وَ قَالَتْ قُرَيْشٌ مِنَّا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه وآله وَمِنَّا جَعْفَرٌ وَمِنَّا حَمْزَةُ وَمِنَّا عُبَيْدَةُ بْنُ الْحَارِثِ وَزَيْدُ بْنُ حَارِثَةَ وَأَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ وَعُثْمَانُ وَسَعْدٌ وَأَبُو عُبَيْدَةَ وَسَالِمٌ وَابْنُ عَوْفٍ فَلَمْ يَدَعُوا مِنَ الْحَيَّيْنِ أَحَداً مِنْ أَهْلِ السَّابِقَةِ إِلَّا سَمَّوْهُ وَفِي الْحَلْقَةِ أَكْثَرُ مِنْ مِائَتَيْ رَجُلٍ فَمِنْهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام وَسَعْدُ بْنُ أَبِي وَقَّاصٍ وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ وَطَلْحَةُ وَالزُّبَيْرُ وَعَمَّارٌ وَالْمِقْدَادُ وَأَبُو ذَرٍّ وَهَاشِمُ بْنُ عُتْبَةَ وَابْنُ عُمَرَ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ عليه السلام وَابْنُ عَبَّاسٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ وَمِنَ الْأَنْصَارِ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ وَزَيْدُ بْنُ ثَابِتٍ وَأَبُو أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيُّ وَأَبُو الْهَيْثَمِ بْنُ التَّيِّهَانِ وَمُحَمَّدُ بْنُ مَسْلَمَةَ وَقَيْسُ بْنُ سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ وَجَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَأَنَسُ بْنُ مَالِكٍ وَزَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي أَوْفَى وَأَبُو لَيْلَى وَمَعَهُ ابْنُهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ قَاعِدٌ بِجَنْبِهِ غُلَامٌ صَبِيحُ الْوَجْهِ أَمْرَدُ فَجَاءَ أَبُو الْحَسَنِ الْبَصْرِيُّ وَمَعَهُ ابْنُهُ الْحَسَنُ غُلَامٌ أَمْرَدُ صَبِيحُ الْوَجْهِ مُعْتَدِلُ الْقَامَةِ قَالَ فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَيْهِ وَإِلَى عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى فَلَا أَدْرِي أَيُّهُمَا أَجْمَلُ هَيْئَةً غَيْرَ أَنَّ الْحَسَنَ أَعْظَمُهُمَا وَأَطْوَلُهُمَا فَأَكْثَرَ الْقَوْمُ فِي ذَلِكَ مِنْ بُكْرَةٍ إِلَى حِينِ الزَّوَالِ وَعُثْمَانُ فِي دَارِهِ لَا يَعْلَمُ بِشَيْءٍ مِمَّا هُمْ فِيهِ وَعَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام سَاكِتٌ لَا يَنْطِقُ لَا هُوَ وَلَا أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ
فَأَقْبَلَ الْقَوْمُ عَلَيْهِ فَقَالُوا يَا أَبَا الْحَسَنِ مَا يَمْنَعُكَ أَنْ تَتَكَلَّمَ فَقَالَ مَا مِنَ الْحَيَّيْنِ إِلَّا وَقَدْ ذَكَرَ فَضْلًا وَقَالَ حَقّاً وَأَنَا أَسْأَلُكُمْ يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ وَالْأَنْصَارِ بِمَنْ أَعْطَاكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ هَذَا الْفَضْلَ أَ بِأَنْفُسِكُمْ وَعَشَائِرِكُمْ وَأَهْلِ بُيُوتَاتِكُمْ أَوْ بِغَيْرِكُمْ قَالُوا بَلْ أَعْطَانَا اللَّهُ وَمَنَّ عَلَيْنَا بِ مُحَمَّدٍ صلی الله عليه وآله وَعَشِيرَتِهِ لَا بِأَنْفُسِنَا وَعَشَائِرِنَا وَلَا بِأَهْلِ بُيُوتَاتِنَا
قَالَ صَدَقْتُمْ يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ وَالْأَنْصَارِ أَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ الَّذِي نِلْتُمْ بِهِ مِنْ خَيْرِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ خَاصَّةً دُونَ غَيْرِهِمْ وَأَنَّ ابْنَ عَمِّي رَسُولَ اللَّهِ صلی الله عليه وآله قَالَ إِنِّي وَأَهْلَ بَيْتِي كُنَّا نُوراً يَسْعَى بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ آدَمَ عليه السلام بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ سَنَةٍ فَلَمَّا خَلَقَ آدَمَ عليه السلام وَضَعَ ذَلِكَ النُّورَ فِي صُلْبِهِ وَأَهْبَطَهُ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ حَمَلَهُ فِي السَّفِينَةِ فِي صُلْبِ نُوحٍ عليه السلام ثُمَّ قَذَفَ بِهِ فِي النَّارِ فِي صُلْبِ إِبْرَاهِيمَ عليه السلام ثُمَّ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ يَنْقُلُنَا مِنَ الْأَصْلَابِ الْكَرِيمَةِ إِلَى الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ وَمِنَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ إِلَى الْأَصْلَابِ الْكَرِيمَةِ مِنَ الْآبَاءِ وَالْأُمَّهَاتِ لَمْ يَلْتَقِ وَاحِدٌ مِنْهُمْ عَلَى سِفَاحٍ قَطُّ فَقَالَ أَهْلُ السَّابِقَةِ وَالْقِدْمَةِ وَأَهْلُ بَدْرٍ وَأَهْلُ أُحُدٍ نَعَمْ قَدْ سَمِعْنَا ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص
ثُمَّ قَالَ أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ فَضَّلَ فِي كِتَابِهِ السَّابِقَ عَلَى الْمَسْبُوقِ فِي غَيْرِ آيَةٍ وَأَنِّي لَمْ يَسْبِقْنِي إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَإِلَى رَسُولِهِ صلی الله عليه وآله أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ
قَالَ فَأَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ حَيْثُ نَزَلَتْ وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَالْأَنْصارِ وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ سُئِلَ عَنْهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه وآله فَقَالَ أَنْزَلَهَا اللَّهُ تَعَالَى فِي الْأَنْبِيَاءِ وَأَوْصِيَائِهِمْ فَأَنَا أَفْضَلُ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَعَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَصِيِّي أَفْضَلُ الْأَوْصِيَاءِ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ
قَالَ فَأَنْشُدُكُمُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَ تَعْلَمُونَ حَيْثُ نَزَلَتْ (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ) وَحَيْثُ نَزَلَتْ (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ) وَحَيْثُ نَزَلَتْ (وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً) قَالَ النَّاسُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ هَذِهِ خَاصَّةٌ فِي بَعْضِ الْمُؤْمِنِينَ أَمْ عَامَّةٌ لِجَمِيعِهِمْ
فَأَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ نَبِيَّهُ صلی الله عليه وآله أَنْ يُعَلِّمَهُمْ وُلَاةَ أَمْرِهِمْ وَأَنْ يُفَسِّرَ لَهُمْ مِنَ الْوَلَايَةِ مَا فَسَّرَ لَهُمْ مِنْ صَلَاتِهِمْ وَزَكَاتِهِمْ وَصَوْمِهِمْ وَحَجِّهِمْ فَنَصَبَنِي لِلنَّاسِ بِغَدِيرِ خُمٍّ ثُمَّ خَطَبَ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَرْسَلَنِي بِرِسَالَةٍ ضَاقَ بِهَا صَدْرِي وَظَنَنْتُ أَنَّ النَّاسَ مُكَذِّبِيَّ فَأَوْعَدَنِي لَأُبَلِّغَنَّهَا أَوْ لَيُعَذِّبَنِّي ثُمَّ أَمَرَ فَنُودِيَ الصَّلَاةَ جَامِعَةً
ثُمَّ خَطَبَ النَّاسَ فَقَالَ:
أَيُّهَا النَّاسُ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ مَوْلَايَ وَأَنَا مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنَا أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ قُمْ يَا عَلِيُّ فَقُمْتُ فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ
فَقَامَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَلَاؤُهُ كَمَا ذَا فَقَالَ عليه السلام وَلَاؤُهُ كَوَلَائِي مَنْ كُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِيٌّ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً) فَكَبَّرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه وآله وَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ بِتَمَامِ النِّعْمَةِ وَكَمَالِ نُبُوَّتِي وَدِينِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَوَلَايَةِ عَلِيٍّ بَعْدِي
فَقَامَ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ فَقَالا يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذِهِ الْآيَاتُ خَاصَّةٌ لِعَلِيٍّ قَالَ بَلَى فِيهِ وَفِي أَوْصِيَائِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالا يَا رَسُولَ اللَّهِ بَيِّنْهُمْ لَنَا قَالَ عَلِيٌّ أَخِي وَوَزِيرِي وَوَارِثِي وَوَصِيِّي وَخَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَوَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي ثُمَّ ابْنِيَ الْحَسَنُ ثُمَّ ابْنِيَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ الْقُرْآنُ مَعَهُمْ وَهُمْ مَعَ الْقُرْآنِ لَا يُفَارِقُونَهُ وَلَا يُفَارِقُهُمْ حَتَّى يَرِدُوا عَلَيَّ حَوْضِي
فَقَالُوا كُلُّهُمْ اللَّهُمَّ نَعَمْ قَدْ سَمِعْنَا ذَلِكَ كُلَّهُ وَشَهِدْنَا كَمَا قُلْتَ سَوَاءً وَقَالَ بَعْضُهُمْ قَدْ حَفِظْنَا جُلَّ مَا قُلْتَ وَلَمْ نَحْفَظْهُ كُلَّهُ وَهَؤُلَاءِ الَّذِينَ حَفِظُوا أَخْيَارُنَا وَأَفَاضِلُنَا
فَقَالَ عَلِيٌّ عليه السلام صَدَقْتُمْ لَيْسَ كُلُّ النَّاسِ يَسْتَوُونَ فِي الْحِفْظِ أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ مَنْ حَفِظَ ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه وآله لَمَّا قَامَ فَأَخْبَرَ بِهِ فَقَامَ زَيْدُ بْنُ أَرْقَمَ وَالْبَرَاءُ بْنُ عَازِبٍ وَسَلْمَانُ وَأَبُو ذَرٍّ وَالْمِقْدَادُ وَعَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ فَقَالُوا نَشْهَدُ لَقَدْ حَفِظْنَا قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه وآله وَهُوَ قَائِمٌ عَلَى الْمِنْبَرِ وَأَنْتَ إِلَى جَنْبِهِ وَهُوَ يَقُولُ:
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي أَنْ أَنْصِبَ لَكُمْ إِمَامَكُمْ وَالْقَائِمَ فِيكُمْ بَعْدِي وَوَصِيِّي وَخَلِيفَتِي وَالَّذِي فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ فِي كِتَابِهِ طَاعَتَهُ فَقَرَنَهُ بِطَاعَتِهِ وَطَاعَتِي فَأَمَرَكُمْ بِوَلَايَتِي وَوَلَايَتِهِ فَإِنِّي رَاجَعْتُ رَبِّي عَزَّ وَجَلَّ خَشْيَةَ طَعْنِ أَهْلِ النِّفَاقِ وَتَكْذِيبِهِمْ فَأَوْعَدَنِي رَبِّي لَأُبَلِّغَنَّهَا أَوْ لَيُعَذِّبَنِّي أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَمَرَكُمْ فِي كِتَابِهِ بِالصَّلَاةِ فَقَدْ بَيَّنْتُهَا لَكُمْ وَبِالزَّكَاةِ وَالصَّوْمِ وَالْحَجِّ فَبَيَّنْتُهَا لَكُمْ وَفَسَّرْتُهَا لَكُمْ وَأَمْرَكُمْ بِالْوَلَايَةِ وَإِنِّي أُشْهِدُكُمْ أَنَّهَا لِهَذَا خَاصَّةً وَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى كَتِفِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ لِابْنَيْهِ مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ لِلْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ وُلْدِهِمْ لَا يُفَارِقُونَ الْقُرْآنَ وَلَا يُفَارِقُهُمُ الْقُرْآنُ حَتَّى يَرِدُوا عَلَيَّ حَوْضِي أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ بَيَّنْتُ لَكُمْ مَفْزَعَكُمْ بَعْدِي وَإِمَامَكُمْ وَدَلِيلَكُمْ وَهَادِيَكُمْ وَهُوَ أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَهُوَ فِيكُمْ بِمَنْزِلَتِي فِيكُمْ فَقَلِّدُوهُ دِينَكُمْ وَأَطِيعُوهُ فِي جَمِيعِ أُمُورِكُمْ فَإِنَ عِنْدَهُ جَمِيعَ مَا عَلَّمَنِي اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى وَحِكْمَتُهُ فَسَلُوهُ وَتَعَلَّمُوا مِنْهُ وَمِنْ أَوْصِيَائِهِ بَعْدَهُ وَلَا تُعَلِّمُوهُمْ وَلَا تَتَقَدَّمُوهُمْ وَلَا تَخَلَّفُوا عَنْهُمْ فَإِنَّهُمْ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَهُمْ لَا يُزَايِلُونَهُ وَلَا يُزَايِلُهُمْ ثُمَّ جَلَسُوا
فَقَالَ سُلَيْمٌ ثُمَّ قَالَ عليه السلام أَيُّهَا النَّاسُ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَنْزَلَ فِي كِتَابِهِ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً فَجَمَعَنِي وَفَاطِمَةَ وَابْنَيَّ حَسَناً وَحُسَيْناً ثُمَّ أَلْقَى عَلَيْنَا كِسَاءً وَقَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَلُحْمَتِي يُؤْلِمُنِي مَا يُؤْلِمُهُمْ وَيَجْرَحُنِي مَا يَجْرَحُهُمْ فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَأَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ أَنْتَ عَلَى خَيْرٍ إِنَّمَا أُنْزِلَتْ فِيَّ وَفِي أَخِي عَلِيٍّ وَفِي ابْنَيَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ وَفِي تِسْعَةٍ مِنْ وُلْدِ ابْنِيَ الْحُسَيْنِ خَاصَّةً لَيْسَ مَعَنَا فِيهَا أَحَدٌ غَيْرُنَا فَقَالُوا كُلُّهُمْ نَشْهَدُ أَنَّ أُمَّ سَلَمَةَ حَدَّثَتْنَا بِذَلِكَ فَسَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله عليه وآله فَحَدَّثَنَا كَمَا حَدَّثَتْنَا أُمُّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا
ثُمَّ قَالَ عَلِيٌّ عليه السلام أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ لَمَّا أَنْزَلَ فِي كِتَابِهِ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ فَقَالَ سَلْمَانُ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَامَّةٌ هَذِهِ أَمْ خَاصَّةٌ فَقَالَ عليه السلام أَمَّا الْمَأْمُورُونَ فَعَامَّةُ الْمُؤْمِنِينَ أُمِرُوا بِذَلِكَ وَأَمَّا الصَّادِقُونَ فَخَاصَّةٌ لِأَخِي عَلِيٍّ وَأَوْصِيَائِي مِنْ بَعْدِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ
قَالَ أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أَنِّي قُلْتُ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه وآله فِي غَزْوَةِ تَبُوكَ لِمَ خَلَّفْتَنِي مَعَ الصِّبْيَانِ وَالنِّسَاءِ فَقَالَ إِنَّ الْمَدِينَةَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا بِي أَوْ بِكَ وَأَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ
قَالَ أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَنْزَلَ فِي سُورَةِ الْحَجِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ إِلَى آخِرِ السُّورَةِ
فَقَامَ سَلْمَانُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَنْتَ عَلَيْهِمْ شَهِيدٌ وَهُمْ شُهَدَاءُ عَلَى النَّاسِ الَّذِينَ اجْتَبَاهُمُ اللَّهُ وَلَمْ يَجْعَلْ عَلَيْهِمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ قَالَ عليه السلام عَنَى بِذَلِكَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا خَاصَّةً دُونَ هَذِهِ الْأُمَّةِ قَالَ سَلْمَانُ بَيِّنْهُمْ لِي يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَنَا وَأَخِي عَلِيٌّ وَأَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي قَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ
قَالَ أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله عليه وآله قَامَ خَطِيباً لَمْ يَخْطُبْ بَعْدَ ذَلِكَ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لِئَلَّا تَضِلُّوا فَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ أَخْبَرَنِي وَعَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَقَامَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ وَهُوَ شِبْهُ الْمُغْضَبِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ كُلُّ أَهْلِ بَيْتِكَ فَقَالَ لَا وَلَكِنْ أَوْصِيَائِي مِنْهُمْ أَوَّلُهُمْ أَخِي وَوَزِيرِي وَوَارِثِي وَخَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَوَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِي هُوَ أَوَّلُهُمْ ثُمَّ ابْنِيَ الْحَسَنُ ثُمَّ ابْنِيَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ حَتَّى يَرِدُوا عَلَيَّ الْحَوْضَ شُهَدَاءَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَحُجَجَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَخُزَّانُ عِلْمِهِ وَمَعَادِنُ حِكْمَتِهِ مَنْ أَطَاعَهُمْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ عَصَاهُمْ عَصَى اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ فَقَالُوا كُلُّهُمْ نَشْهَدُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله عليه وآله قَالَ ذَلِكَ
ثُمَّ تَمَادَى بِعَلِيٍّ عليه السلام السُّؤَّالُ فَمَا تَرَكَ شَيْئاً إِلَّا نَاشَدَهُمُ اللَّهَ فِيهِ وَسَأَلَهُمْ عَنْهُ حَتَّى أَتَى عَلَى آخِرِ مَنَاقِبِهِ وَمَا قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عليه وآله كُلَّ ذَلِكَ يُصَدِّقُونَهُ وَيَشْهَدُونَ أَنَّهُ حَقٌّ.
سليم بن قيس هلالىّ گويد : در خلافت عثمان عليّ عليه السّلام را در مسجد رسول خدا صلَّى الله عليه و آله و سلَّم ديدم و جماعتى هم حديث میگفتند و به مذاكرهء علم و فقه مشغول بودند و ما از قريش و شرف و فضل و سوابق و هجرت آنها ياد كرديم و اينكه رسول خدا صلَّى الله عليه و آله و سلَّم كلماتى در فضيلت آنها فرمودهاند همچون « امامان از قريشند » و « مردم پيرو قريشند » و « قريش ائمّهء عرب است » و « به قريش دشنام ندهيد » و « فرد قريشى دو برابر نيروى ديگران را دارد » و « كسى كه قريش را دشمن بدارد خدا او را دشمن میدارد » و « كسى كه خوارى قريش را بخواهد ، خداوند او را خوار سازد » و آنها هم از انصار و فضل و سوابق و يارى كردن ايشان ياد كردند و اينكه خداى تعالى در كتابش ايشان را ثنا فرموده و رسول خدا صلَّى الله عليه و آله و سلَّم فضيلتشان را بيان فرموده است و گفتار آن حضرت را در بارهء سعد ابن عباده و غسيل الملائكه را بازگو كرده و چيزى از فضائل ايشان را فروگزار نكردند تا به غايتى كه هر قبيلهاى گفت : فلانى و فلانى از ماست و قريش گفت :
رسول خدا صلَّى الله عليه و آله و سلَّم از ماست و جعفر و حمزه و عبيدة بن الحارث و زيد بن حارث و ابو بكر و عمر و عثمان و سعد و ابو عبيده و سالم و ابن عوف از ما هستند . و هيچ يك از پيشگامان دو قبيله نبود جز آنكه نام آنها را بردند و در آن حلقه بيش از دويست مرد حضور داشتند كه از جمله آنان عليّ بن أبى طالب عليه السّلام و سعد بن – أبى وقّاص و عبد الرّحمن بن عوف و طلحه و زبير و عمّار و مقداد و ابو ذرّ و هاشم ابن عتبة و ابن عمر و حسن و حسين عليهما السّلام و ابن عبّاس و محمّد بن أبى بكر و عبد الله بن جعفر بودند . و از انصار أبىّ بن كعب و زيد بن ثابت و ابو ايّوب انصارىّ و ابو الهيثم ابن التّيّهان و محمّد بن مسلمة و قيس بن سعد بن عباده و جابر ابن عبد الله و انس بن مالك و زيد بن ارقم و عبد الله بن أبى اوفى و ابو ليلى و پسرش عبد الرّحمن بودند ، عبد الرّحمن كه در كنار پدرش نشسته بود پسر بچهاى زيبا و امرد بود ، ابو الحسن بصرىّ هم به همراهى پسرش حسن كه او هم پسر بچهاى امرد و زيبا روى و معتدل القامه بود آمد و من به عبد الرّحمن بن ابى – ليلى و حسن بصرىّ مینگريستم و نمیدانستم كه كدام يك از آن دو زيباترند ولى حسن بزرگتر و بلند قامتتر بود و مردم از صبح تا ظهر در اين مذاكرات بودند و عثمان در خانهء خود بود و اطَّلاعى از اين مجلس نداشت و علىّ بن أبى طالب هم ساكت بود و هيچ كلامی نفرمود نه خودش و نه هيچ يك از اهل بيتش .
بعد از آن مردم بدو روى آورده و گفتند : اى ابو الحسن ! چرا سخن نمیگويى ؟ فرمود : هر دو طايفه فضل خود را بيان كرده و حقّ را گفتند و من اى گروه قريش و اى انصار ! از شما میپرسم خداى تعالى اين فضل را به واسطهء چه كسى به شما ارزانى داشته است ؟ آيا بخاطر خودتان و فاميل و خاندانتان است يا به واسطهء غير شماست ؟ گفتند : اين فضل به واسطهء محمّد و خاندان او بر ما ارزانى شده و عطا گرديده است ، و نه به خاطر خودمان و فاميل و خاندانمان . فرمود : اى گروه قريش و اى انصار ! راست میگوييد ، آيا ندانستيد كه هر خيرى كه در دنيا و آخرت به شما برسد به واسطهء ما اهل بيت است ، و نه ديگران و اينكه پسر عموى من رسول خدا صلَّى الله عليه و آله و سلَّم فرمود : « من و اهل بيتم چهارده هزار سال قبل از آنكه خداى تعالى آدم عليه السّلام را بيافريند نورى بوديم كه در پيشگاه خداى تعالى ساطع بود و چون آدم را آفريد آن نور را در صلب وى نهاد و او را به زمين فرود آورد ، سپس آن را در آن كشتى و در صلب نوح عليه السّلام حمل كرد ، سپس آن را در آتش و در صلب ابراهيم عليه السّلام افكند ، سپس همواره خداى تعالى ما را از اصلاب كريمه به ارحام طاهره و از ارحام طاهره به اصلاب كريمهء پدران و مادران منتقل كرد و هيچ يك از آنان به سفاح و زنا برخورد نكرد » .
آنگاه سابقون و پيشگامان و اهل بدر و احد گفتند : آرى ، آن را از رسول خدا صلَّى الله عليه و آله و سلَّم شنيديم ، سپس فرمود : شما را به خدا سوگند میدهم آيا هيچ میدانيد خداى تعالى در چند آيهء قرآن كريم سابق را بر مسبوق تفضيل داده است ؟
و آيا میدانيد هيچ كس از اين امّت در امر خدا و رسولش بر من سبقت نجسته است ؟ گفتند : به خدا چنين است . فرمود : شما را به خدا سوگند میدهم آيا میدانيد اين آيات در كجا نازل شده است : « السَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَالأَنْصارِ » و « وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ » ؟ از پيامبر اكرم از آنها پرسش شد ، فرمودند : خداى تعالى آن را در شأن انبياء و اوصياى آنان نازل فرموده است و من افضل انبياء و رسولان هستم و وصىّ من علىّ بن أبى طالب افضل اوصياء است » گفتند : بخدا چنين است .
فرمود : شما را به خداى تعالى سوگند میدهم آيا میدانيد كه اين آيات كجا نازل شده است : « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا الله وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنْكُمْ » و آيهء « إِنَّما وَلِيُّكُمُ الله وَرَسُولُه وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ » و آيهء « وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ الله وَلا رَسُولِه وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً » ؟ مردم به رسول خدا گفتند : آيا اين آيات خاصّ بعضى از مؤمنان است و يا آنكه عامّ است و شامل همهء آنها میشود ؟ و خداى تعالى به پيامبرش فرمان داد كه واليان امر را به آنها اعلام كند و ولايت را براى آنها تفسير كند همان گونه كه صلاة و زكاة و حجّ آنها را تفسير كرده است ، پس مرا در غدير خمّ براى مردم منصوب كرد ، آنگاه خطبه خواند و فرمود : « اى مردم ! خداى تعالى مرا به رسالتى فرستاد كه سينهام بدان تنگى میكرد و گمان میكردم كه مردم مرا تكذيب كنند بعد از آن مرا ترسانيد كه يا آن را ابلاغ كنم و يا آنكه مرا عذاب خواهد كرد » سپس امر فرمود و ندا كردند « الصّلاة جامعة »
آنگاه براى مردم خطبه خواند و فرمود : « اى مردم ! آيا میدانيد كه خداى تعالى مولاى من و مولاى مؤمنان است و من از خودشان بر آنها اولى هستم ؟ گفتند : آرى اى رسول خدا ! فرمود : اى عليّ برخيز و من برخاستم ، فرمود : هر كه من مولاى او هستم عليّ مولاى اوست ، خدايا دوستش را دوست بدار و دشمنش را دشمن دار ، بعد از آن سلمان فارسى برخاست و گفت : اى رسول خدا ! ولاى او مانند ولايت كيست ؟ فرمود : ولاى او مانند ولايت من است ، هر كه بر او اولى هستم علىّ نيز بر او أولى است و پس از آن خداى تعالى اين آيه را نازل فرمود : « الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِيناً » و رسول خدا صلَّى الله عليه و آله و سلَّم تكبير گفت و فرمود : « الله اكبر بر تمامت نعمت و كمال نبوّتم و دين خداى عزّ و جلّ و ولايت عليّ پس از من » آنگاه ابو بكر و عمر برخاستند و گفتند : اى رسول خدا ! آيا اين آيات خاصّ عليّ است ؟ فرمود : آرى در بارهء او و اوصياى من تا روز قيامت است ، گفتند : اى رسول خدا ! آنان را براى ما بيان كن ، فرمود : عليّ برادر و وزير و وارث و وصي و جانشين من در امّتم و ولىّ هر مؤمنى پس از من است ، سپس فرزندم حسن و سپس فرزندم حسين و سپس نه تن از فرزندان حسين كه يكى پس از ديگرى بيايند و قرآن با ايشان است و آنان هم با قرآنند و از قرآن مفارقت نكنند و قرآن هم از آنان جدا نشود تا آنكه در حوض كوثر بر من وارد شوند .
آنگاه همهء آنها گفتند : به خدا چنين است و ما هم همهء آنچه را كه گفتى شنيدهايم و بدان گواهى میدهيم و بعضى از آنها گفتند : ما بيشتر آنچه را كه گفتى حفظ كردهايم ولى همهء آن را حفظ نداريم و اينان كه حفظ كردهاند اخيار و افاضل ما هستند ، عليّ عليه السّلام فرمود : راست میگوئيد همهء مردم در حافظه برابر نيستند ، شما را به خدا سوگند میدهم هر كه اين مطالب را از رسول خدا شنيده و حفظ كرده است برخيزد و بازگويد ، زيد بن ارقم و براء بن عازب و سلمان و ابو ذر و مقداد و عمّار بن ياسر – رضى الله عنهم – برخاستند و گفتند : شهادت میدهيم و حافظ كلام رسول خدائيم كه بر منبر ايستاده بود و تو هم در كنار او بودى و میفرمود :
«اى مردم ! خداوند به من فرمان داده است كه براى شما امامتان و عهدهدار امورتان و وصىّ و خليفهء خود را منصوب كنم ، كسى را كه خداى تعالى در كتابش طاعت او را واجب ساخته و آن را قرين طاعت خودش و طاعت من قرار داده است ، و شما را به ولايت من و ولايت او فرمان داده است و من بخاطر ترس از طعن اهل نفاق و تكذيبشان به خداى تعالى رجوع كردم ، امّا پروردگارم مرا ترسانيد كه آن را ابلاغ كنم و إلَّا مرا عذاب خواهد كرد ، اى مردم ! خداى تعالى در كتابش شما را به نماز فرمان داده است و من آن را براى شما تبيين كردم و به زكاة و روزه و حجّ فرمان داده است و من آنها را براى شما تبيين كرده و تفسير نمودم ، و شما را به ولايت فرمان داده است و من براى شما گواهى میدهم كه آن خاصّ اين مرد است – و دستش را بر شانهء علىّ بن أبى طالب نهاد – سپس به دنبال او ولايت از آن دو پسر اوست . سپس به دنبال آنان از آن فرزندان ايشان است كه از قرآن مفارقت نمیكنند و قرآن نيز از آنان مفارقت ندارد تا آنكه در حوض كوثر بر من درآيند . اى مردم ! مفزع و امام و دليل و هادى شما را پس از خود بيان كردم و او برادرم علىّ بن أبى طالب است و جايگاه او در ميان شما مانند جايگاه من است ، پس در امور دين خود از او تقليد كنيد و در جميع امورتان از او اطاعت نماييد كه هر چه خداى تعالى به من آموخته و حكمت پروردگار نزد اوست ، از او و از اوصياى پس از او پرسش كنيد و بياموزيد و به آنان تعليم ندهيد و بر آنان پيشى نگيريد و از ايشان باز نمانيد كه ايشان همراه حقّند و حقّ نيز همراه ايشان است و از حقّ جدا نشوند و حقّ نيز از آنان زايل نشود » .
و سپس نشستند .
سليم گويد : سپس عليّ عليه السّلام فرمود : اى مردم ! آيا میدانيد كه خداى تعالى در كتابش فرموده است : « إِنَّما يُرِيدُ الله لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً » و من و فاطمه و دو فرزندم حسن و حسين را گرد آورد و كسايى بر روى ما افكند و فرمود : بار الها ! اينان اهل بيت و گوشت تن من هستند ، آنچه كه ايشان را بدرد آورد مرا به درد میآورد و آنچه كه ايشان را مجروح سازد مرا مجروح ساخته است ، پس پليدى را از ايشان بردار و آنان را پاكيزه ساز . امّ سلمه گفت : يا رسول الله ! آيا من نيز از ايشان هستم ؟ فرمود : تو بر خيرى ، امّا اين آيه در شأن من و برادرم عليّ و دخترم فاطمه و دو فرزندم حسن و حسين و نه تن از فرزندان فرزندم حسين نازل شده است و هيچ كس غير ما در آن مشاركت ندارد . همه گفتند : گواهى میدهيم كهام سلمه به ما نيز چنين گفت و از رسول – خدا عليه السّلام هم پرسش كرديم و او نيز حديث امّ سلمه را براى ما باز گفت .
سپس عليّ عليه السّلام فرمود : شما را به خدا سوگند میدهم آيا میدانيد كه وقتى اين آيه نازل شد : « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا الله وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ » سلمان پرسيد : اى رسول خدا ! آيا اين آيه عام است و يا خاصّ ؟ فرمود : امّا مأموران كه در اين آيه به آنها فرمان داده شده است عامّهء مؤمنان هستند ، امّا صادقان آن در خصوص برادرم عليّ و اوصياى پس از او تا روز قيامت است » گفتند : به خدا چنين است .
گفت : شما را به خدا سوگند میدهم آيا میدانيد كه من به رسول – خدا صلَّى الله عليه و آله و سلَّم در غزوهء تبوك گفتم : چرا مرا با كودكان و زنان بر جاى گذاشتى ؟ فرمود : سامان مدينه به من يا به توست و نسبت تو به من مانند جايگاه هارون به موسى است جز آنكه پيامبرى پس از من نيست . گفتند : به خدا چنين است ، گفت : شما را به خدا سوگند میدهم كه آيا میدانيد خداى تعالى در سورهء حجّ اين آيات را نازل فرمود : « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ) * – تا پايان سوره – » و سلمان برخاست و گفت : اى رسول خدا ! اينان چه كسانى هستند كه تو بر آنان گواهى و آنان بر مردم گواهند ، كسانى كه خداوند ايشان را برگزيده و بر ايشان در دين حرج و سختى ننهاده و بر ملَّت پدرتان ابراهيم هستند ؟ فرمود : مقصود از آن سيزده تن به خصوص است ، و نه همهء امّت ، سلمان گويد : يا رسول الله ! آنها را برايم بيان بفرمائيد ، فرمود : من و برادرم علىّ و يازده تن از فرزندانم . گفتند : به خدا چنين است.
علىّ عليه السّلام فرمود : شما را به خدا سوگند میدهم آيا رسول خدا در آخرين خطبهء خود نفرمود : « أيّها النّاس إنّي تارك فيكم الثّقلين كتاب الله و عترتى – أهل بيتي – فتمسّكوا بهما لئلَّا تضلَّوا فإنّ اللَّطيف الخبير أخبرني و عهد إليّ أنّهما لن يفترقا حتّى يردا عليّ الحوض» .
و عمر بن خطَّاب خشم آلود برخاست و گفت : اى رسول خدا ! آيا همهء اهل بيت شما ؟
فرمود : خير ، و لكن مقصود اولياى من است كه اوّل آنان برادر و وزير و وارث و خليفهء من در ميان امّتم و ولىّ مؤمنان پس از من است و پس از او فرزندم حسن و پس از او فرزندم حسين و پس از او نه تن از فرزندان حسين يكى پس از ديگرى تا آنكه در حوض كوثر بر من در آيند . ايشان گواهان خدا در زمين و حجّتهاى او بر خلقش و خازنان علم او و معدنهاى حكمت او هستند ، كسى كه از ايشان اطاعت كند از خدا اطاعت كرده و كسى كه نافرمانى ايشان كند نافرمانى خداى تعالى را كرده است . همه گفتند : گواهى میدهيم كه رسول خدا چنين فرموده است .
سپس اين سؤالهاى عليّ عليه السّلام طولانى شد و در همهء آنها مردم را به خدا سوگند میداد و از آن پرسش میكرد تا آنكه به پايان مناقبش و آنچه كه رسول خدا فرموده بود رسيد و آنها همه را تصديق كردند و به حقّ بودن آن گواهى دادند .
5 6 7 8 9 10 11 12
روایت سوم: امیرمؤمنان علیه السلام ؛ استدلال به نزول آیه اکمال در غدیر
شیخ طوسی در کتاب امالی خود با سند صحیح نقل کرده است که امیرمؤمنان علیه السلام به آیه اکمال برای اثبات امامت خود استناد کرده است.
حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ)، قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ):
أُعطِيتُ تِسْعاً لَمْ يُعْطَ أَحَدٌ قَبْلِي سِوَى النَّبِيِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ): لَقَدْ فُتِحَتْ لِي السُّبُلُ، وَعَلِمْتُ الْمَنَايَا، وَالْبَلَايَا، وَالْأَنْسَابَ، وَفَصْلَ الْخِطابِ، وَلَقَدْ نَظَرْتُ فِي الْمَلَكُوتِ بِإِذْنِ رَبِّي، فَمَا غَابَ عَنِّي مَا كَانَ قَبْلِي وَلَا مَا يَأْتِي بَعْدِي، وَأَنَّ بِوَلَايَتِي أَكْمَلَ اللَّهُ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ دِينَهُمْ، وَأَتَمَّ عَلَيْهِمُ النِّعَمَ، وَرَضِيَ لَهُمْ إِسْلَامَهُمْ، إِذْ يَقُولُ يَوْمَ الْوَلَايَةِ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِه):
يَا مُحَمَّدُ، أَخْبِرْهُمْ أَنِّي أَكْمَلْتُ لَهُمُ الْيَوْمَ دِينَهُمْ، وَأَتْمَمْتُ عَلَيْهِمُ النِّعَمَ، وَرَضِيتُ إِسْلَامَهُمْ، كُلَّ ذَلِكَ مَنَّ اللَّهُ بِهِ عَلَيَّ فَلَهُ الْحَمْدُ.
امیرمؤمنان علیه السلام فرمودند:
خداوند به من نه (9) ویژگی داده که به هیچ کس پیش از من ، جز رسول خدا صلی الله علیه وآله داده نشده است:…
و خداوند با ولایت من ، دین این امت را کامل کرد، و نعمت را بر آنها تمام کرد، و از اسلام آنها راضی شد، در آن هنگام که روز ولایت خداوند به پیامبر فرمود: ای محمد ! به آنها خبر بده که امروز دینشان را کامل کردم، نعمتم را بر آنها تمام نمودم، از اسلام شان راضی شدم.
تمام اینها، نعمتهایی است که خداوند به من داده است.
13 14 15
تنها اشکالی که ممکن است به سند این روایت بگیرند، این است که مفضل بن عمر ، توثیق نشده؛ بلکه تضعیف شده است . در پاسخ میگوییم: محمد بن أبی عمیر از اصحاب اجماع و مشیاخ الثقات است؛ پس ضعف مفضل بن عمر سبب تضعیف روایت نمیشود.
روایت چهارم: امام باقر علیه السلام ؛ امامت امیرمؤمنان علیه السلام در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه وآله
شیخ کلینی رضوان الله تعالی علیه در کتاب شریف کافی با سند صحیح از امام باقر علیه السلام نقل میکند که آن حضرت فرمود: امیرمؤمنان علیه السلام از روزی که در غدیر خم انتخاب شد، بر تمام مردم ولایت داشت؛ اما تا زمان وفات رسول خدا صلی الله علیه وآله ساکت بود:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ يَزِيدَ الْكُنَاسِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام أَ كَانَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ عليه السلام حِينَ تَكَلَّمَ فِي الْمَهْدِ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ زَمَانِهِ فَقَالَ كَانَ يَوْمَئِذٍ نَبِيّاً حُجَّةَ اللَّهِ غَيْرَ مُرْسَلٍ أَ مَا تَسْمَعُ لِقَوْلِهِ حِينَ قَالَ- إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا. وَجَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَأَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَالزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا قُلْتُ فَكَانَ يَوْمَئِذٍ حُجَّةً لِلَّهِ عَلَى زَكَرِيَّا فِي تِلْكَ الْحَالِ وَهُوَ فِي الْمَهْدِ فَقَالَ كَانَ عِيسَى فِي تِلْكَ الْحَالِ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَ اللَّهِ لِمَرْيَمَ حِينَ تَكَلَّمَ فَعَبَّرَ عَنْهَا وَكَانَ نَبِيّاً حُجَّةً عَلَى مَنْ سَمِعَ كَلَامَهُ فِي تِلْكَ الْحَالِ ثُمَّ صَمَتَ فَلَمْ يَتَكَلَّمْ حَتَّى مَضَتْ لَهُ سَنَتَانِ وَكَانَ زَكَرِيَّا الْحُجَّةَ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ صَمْتِ عِيسَى بِسَنَتَيْنِ ثُمَّ مَاتَ زَكَرِيَّا فَوَرِثَهُ ابْنُهُ يَحْيَى الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَهُوَ صَبِيٌّ صَغِيرٌ أَ مَا تَسْمَعُ لِقَوْلِهِ عَزَّ وَجَلَّ- يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا فَلَمَّا بَلَغَ عِيسَى عليه السلام سَبْعَ سِنِينَ تَكَلَّمَ بِالنُّبُوَّةِ وَالرِّسَالَةِ حِينَ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ فَكَانَ عِيسَى الْحُجَّةَ عَلَى يَحْيَى وَعَلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ وَلَيْسَ تَبْقَى الْأَرْضُ يَا أَبَا خَالِدٍ يَوْماً وَاحِداً بِغَيْرِ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ مُنْذُ يَوْمَ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ عليه السلام وَأَسْكَنَهُ الْأَرْضَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ كَانَ عَلِيٌّ عليه السلام حُجَّةً مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ فِي حَيَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه وسلم فَقَالَ نَعَمْ يَوْمَ أَقَامَهُ لِلنَّاسِ وَنَصَبَهُ عَلَماً وَدَعَاهُمْ إِلَى وَلَايَتِهِ وَأَمَرَهُمْ بِطَاعَتِهِ قُلْتُ وَكَانَتْ طَاعَةُ عَلِيٍّ عليه السلام وَاجِبَةً عَلَى النَّاسِ فِي حَيَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه وسلم وَبَعْدَ وَفَاتِهِ فَقَالَ نَعَمْ وَلَكِنَّهُ صَمَتَ فَلَمْ يَتَكَلَّمْ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه وسلم وَكَانَتِ الطَّاعَةُ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه وسلم عَلَى أُمَّتِهِ وَعَلَى عَلِيٍّ عليه السلام فِي حَيَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه وسلم وَكَانَتِ الطَّاعَةُ مِنَ اللَّهِ وَمِنْ رَسُولِهِ عَلَى النَّاسِ كُلِّهِمْ لِعَلِيٍّ عليه السلام بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه وسلم وَكَانَ عَلِيٌّ عليه السلام حَكِيماً عَالِماً.
يزيد كناسى گفت: از امام باقر علیه السلام پرسيدم: آيا عيسى بن مريم وقتى در گهواره سخن گفت حجت خدا بود بر اهل زمانش؟
فرمود: در آن روز پيغمبر بود و حجت خدا بود ولى مرسَل نبود، آيا گفته او را نشنيدى كه فرموده (31 سوره مريم): «به راستى من بنده خدايم به من كتاب داده و مرا پيغمبر ساخته و با بركت نموده هر جا باشم و به من سفارش به نماز و روزه كرده تا زنده هستم» گفتم: در آن روز كه در گهواره بود بر زكريا هم حجّت بود؟
فرمود: عيسى علیه السلام در آن حال آيتى بود براى مردم و رحمتى بود براى مريم وقتى سخن گفت و از طرف مريم دفاع كرد و حجت و پيغمبر بود براى هر كه در آن حال سخن او را شنيد و سپس خموشى گزيد و ديگر سخن نگفت تا دو سالش شد و زكريا پس از خموشى او حجت خدا بود بر مردم تا دو سال و پس از آن زكريا مُرد و پسرش يحيى كتاب و حكمت را از او به ارث بُرد در حالى كه كودك خرد سالى بود آيا نشنوى قول خدا عز و جل را (12 سوره مريم): «اى يحيى بگير كتاب را و ما به او حكم نبوت داديم و هنوز او كودك بود».
و چون عيسى علیه السلام هفت ساله شد نبوت و رسالت خود را طبق وحى خدا تعالى به وى اظهار داشت و عيسى حجت بر يحيى شد و بر همه مردم، و زمين يك روز هم بىحجت بر مردم نماند اى ابا خالد از روزى كه خدا آدم را خلق كرده و در زمين جا داده.
من گفتم: قربانت، آيا على علیه السلام در زمان حيات رسول خدا صلی الله علیه وآله از طرف خدا و رسولش حجت بر مردم بود؟ فرمود:
آرى، از روزى كه او را براى مردم بر پا داشت و به خلافت نصب كرد و مردم را به ولايت او دعوت كرد و به طاعت او فرمان داد، گفتم: اطاعت على علیه السلام در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله هم بر مردم واجب بود و هم پس از وفاتش؟
فرمود: آرى ولى او خاموش بود، تا رسول خدا صلی الله علیه وآله بود دستور مستقلى صادر نمىكرد حق اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه وآله بر عهده امت و على علیه السلام در زمان رسول خدا ثابت بود و حق اطاعت از طرف خدا و رسولش به عهده همه مردم بود نسبت به على علیه السلام بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه وآله و على (ع) حكيم و دانشمند بود (بردبار و دانا بود).
16 17 18 19
روایت پنجم: امام باقر عليه السلام ؛ نزول آیات ولایت، ابلاغ و اکمال در باره ولایت امیرمؤمنان علیه السلام
شيخ کليني در کتاب کافي نقل ميکندکه امام باقر علیه السلام براي اثبات امامت اميرمؤمنان علیه السلام به آيات قرآن و حديث شريف غدير استدلال کرده و میفرماید:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ وَ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ وَ أَبِي الْجَارُودِ جَمِيعاً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَال:
أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وجَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ وأَنْزَلَ عَلَيْهِ (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ ورَسُولُهُ والَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ ويُؤْتُونَ الزَّكاةَ) وفَرَضَ وَلَايَةَ أُولِي الْأَمْرِ فَلَمْ يَدْرُوا مَا هِيَ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَايَةَ كَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ والزَّكَاةَ والصَّوْمَ والْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِكَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله عليه وآله وتَخَوَّفَ أَنْ يَرْتَدُّوا عَنْ دِينِهِمْ وأَنْ يُكَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ ورَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وجَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وجَلَّ إِلَيْهِ (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ واللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ) فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ فَقَامَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً وأَمَرَ النَّاسَ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ.
قَالَ عُمَرُ بْنُ أُذَيْنَةَ قَالُوا جَمِيعاً غَيْرَ أَبِي الْجَارُودِ وقَالَ أَبُو جَعْفَر عليه السلام وكَانَتِ الْفَرِيضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ الْفَرِيضَةِ الْأُخْرَى وكَانَتِ الْوَلَايَةُ آخِرَ الْفَرَائِضِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وجَلَ (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي) قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وجَلَّ لَا أُنْزِلُ عَلَيْكُمْ بَعْدَ هَذِهِ فَرِيضَةً قَدْ أَكْمَلْتُ لَكُمُ الْفَرَائِضَ.
خداوند عز و جل به رسول خود را به پذيرفتن و ابلاغ ولايت علی علیه السلام دستور داد و آيه زير را براي پيامبرش نازل كرد:
«همانا ولى شما خدا است و رسولش و آنان كه گرويدند و نماز را برپا داشتند و در حال ركوع زكاة را پرداختند»
و خدا ولايت اولو الامر را واجب كرد. اما مردم نمي¬دانستند که ولايت چيست، اولو الامر كيست؟ خداوند به رسول خود دستور داد ولايت را براى آنها شرح دهد؛ همانطور که نماز و زكاة و روزه و حج را شرح داده بود.
هنگامي که اين دستور از طرف خدا ابلاغ شد، دل پيامبر تپيد و نگران شده كه مردم از دين خدواوند بازگردند و او را تكذيب كنند. ايشان دل تنگ شده و به خداوند عز و جل رجوع كردند، خدا به ايشان وحى كرد: « اى پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ كن؛ و اگر نكنى پيامش را نرساندهاى. و خدا تو را از [ گزندِ ] مردم نگاه میدارد. آرى، خدا گروه كافران را هدايت نمیكند». رسول خدا صلی الله علیه وآله امر خداى تعالى را اعلام كرد و در روز غدير خُم براى ابلاغ ولايت على اقدام كرد. مردم را به نماز جماعت دعوت کرد و ولايت علی علیه السلام را به مردم ابلاغ کرد تا حاضران به غائبان برسانند.
عمر بن اذينه گفته: همه راويان به غير از ابو الجارود (در اينجا) روايت مي¬کنند که:
امام باقر علیه السلام فرمودند: فريضهها و واجبات يکي پس از ديگري نازل میشدند، اما ولايت آخرين فريضه¬اي بود که خداوند عز و جل آن را واجب کرده و در قرآن در باره آن فرموده:
«امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براى شما [ به عنوان ] آيينى برگزيدم» امام فرمودند: خداي عز و جل میفرمايد: پس از ولايت فريضه ديگري براي شما نازل نمي¬كنم، من فرائض شما را كامل كردم».
20 21 22 23
روایت ششم: امام صادق علیه السلام ؛ تفسیر آیه «اولی الأمر» در غدیر توسط رسول خدا صلی الله علیه وآله
مرحوم شيخ كلينى در كتاب «كافي»، روايت ثقلين را از طريق ابو بصير از امام صادق علیه السلام با شش سند صحیح نقل كردهاست که امام صادق در پاسخ به این سؤال که چرا نام امیرمؤمنان علیه السلام در قرآن نیامده است، به آیه أولی الأمر، تطهیر ، حدیث غدیر و … استناد کرده است:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ (أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ) فَقَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ عليهم السلام فَقُلْتُ لَهُ: إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ يُسَمِّ عَلِيّاً وَأَهْلَ بَيْتِهِ عليهم السلام فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ قَالَ: فَقَالَ: قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وآله نَزَلَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَلَمْ يُسَمِّ اللَّهُ لَهُمْ ثَلَاثاً وَلَا أَرْبَعاً حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَنَزَلَتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَلَمْ يُسَمِّ لَهُمْ مِنْ كُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَنَزَلَ الْحَجُّ فَلَمْ يَقُلْ لَهُمْ طُوفُوا أُسْبُوعاً حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَنَزَلَتْ (أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ) وَنَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله فِي عَلِيٍّ «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»
وَقَالَ صلى الله عليه وآله أُوصِيكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَأَهْلِ بَيْتِي فَإِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وجَلَّ أَنْ لَا يُفَرِّقَ بَيْنَهُمَا حَتَّى يُورِدَهُمَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَأَعْطَانِي ذَلِكَ وَقَالَ: لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ وَقَالَ: إِنَّهُمْ لَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ بَابِ هُدًى وَلَنْ يُدْخِلُوكُمْ فِي بَابِ ضَلَالَةٍ فَلَوْ سَكَتَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله فَلَمْ يُبَيِّنْ مَنْ أَهْلُ بَيْتِهِ لَادَّعَاهَا آلُ فُلَانٍ وَآلُ فُلَانٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَنْزَلَهُ فِي كِتَابِهِ تَصْدِيقاً لِنَبِيِّهِ صلى الله عليه وآله (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) فَكَانَ عَلِيٌّ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَفَاطِمَةُ عليهم السلام فَأَدْخَلَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله تَحْتَ الْكِسَاءِ فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ ثُمَّ قَالَ: «اللَّهُمَّ إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ أَهْلًا وَثَقَلًا وَهَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَثَقَلِي» فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: أَ لَسْتُ مِنْ أَهْلِكَ فَقَالَ إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ وَلَكِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي وَثِقْلِي.
فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله كَانَ عَلِيٌّ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ لِكَثْرَةِ مَا بَلَّغَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وَإِقَامَتِهِ لِلنَّاسِ وَأَخْذِهِ بِيَدِهِ فَلَمَّا مَضَى عَلِيٌّ لَمْ يَكُنْ يَسْتَطِيعُ عَلِيٌّ وَلَمْ يَكُنْ لِيَفْعَلَ أَنْ يُدْخِلَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَلَا الْعَبَّاسَ بْنَ عَلِيٍّ وَلَا وَاحِداً مِنْ وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى أَنْزَلَ فِينَا كَمَا أَنْزَلَ فِيكَ فَأَمَرَ بِطَاعَتِنَا كَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَبَلَّغَ فِينَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله كَمَا بَلَّغَ فِيكَ وَأَذْهَبَ عَنَّا الرِّجْسَ كَمَا أَذْهَبَهُ عَنْكَ فَلَمَّا مَضَى عَلِيٌّ عليه السلام كَانَ الْحَسَنُ عليه السلام أَوْلَى بِهَا لِكِبَرِهِ فَلَمَّا تُوُفِّيَ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يُدْخِلَ وُلْدَهُ وَلَمْ يَكُنْ لِيَفْعَلَ ذَلِكَ وَاللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ: {وَأُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ} فَيَجْعَلَهَا فِي وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحُسَيْنُ عليه السلام أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِي كَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَطَاعَةِ أَبِيكَ وَبَلَّغَ فِيَّ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله كَمَا بَلَّغَ فِيكَ وَفِي أَبِيكَ وَأَذْهَبَ اللَّهُ عَنِّي الرِّجْسَ كَمَا أَذْهَبَ عَنْكَ وَعَنْ أَبِيكَ فَلَمَّا صَارَتْ إِلَى الْحُسَيْنِ عليه السلام لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ يَسْتَطِيعُ أَنْ يَدَّعِيَ عَلَيْهِ كَمَا كَانَ هُوَ يَدَّعِي عَلَى أَخِيهِ وَعَلَى أَبِيهِ لَوْ أَرَادَا أَنْ يَصْرِفَا الْأَمْرَ عَنْهُ وَلَمْ يَكُونَا لِيَفْعَلَا ثُمَّ صَارَتْ حِينَ أَفْضَتْ إِلَى الْحُسَيْنِ عليه السلام فَجَرَى تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ {وَأُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ} ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ الْحُسَيْنِ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عليهم السلام
وَقَالَ الرِّجْسُ هُوَ الشَّكُّ وَاللَّهِ لَا نَشُكُّ فِي رَبِّنَا أَبَداً.
24 25 26 27
ابو بصير میگويد: تفسير اين آيه 33 از سوره احزاب را از امام صادق پرسيدم:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد. (النساء، 59)
امام صادق علیه السلام فرمودند: اين آيه در شأن على و فرزندانش حسن و حسين علیهما السلام نازل شده است. گفتم: مردم میگويند: چرا نام على و خاندانش در کتاب خدا نيامده است؟ امام صادق علیه السلام فرمودند: شما در پاسخ آنان بگوئيد: دستور نماز خواندن به رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل شد و سخنى از سه ركعت و چهار ركعت آن در ميان نبود. اين رسول خدا صلی الله علیه وآله بود كه ركعتهاي نماز را تفسير كرد. دستور پرداخت زكاة نازل شد اما صراحتاً گفته نشد كه از چهل درهم يك درهم را زکات دهيد. اين رسول خدا صلی الله علیه وآله بود كه نصاب زكات را تفسير كرد. دستور حج نازل شد اما تصريح نشد كه هفت نوبت طواف كنيد. اين رسول خدا صلی الله علیه وآله بود كه مراسم طواف را تفسير كرد. اين فرمان خدا نيز بر همين پايه نازل شد كه: «از رسول خدا و آنانى كه صاحب الامر هستند اطاعت كنيد» و حكم آن در باره على و حسن و حسين علیهم السلام ثابت و پا بر جا ماند. در رابطه با اين دستور قرآن بود كه رسول خدا فرمود: «هر مؤمنى كه من سرپرست او هستم، على سرپرست او خواهد بود»
و فرمود: «به شما مؤمنان سفارش میكنم كه از كتاب خدا و خاندان من جدا نشويد كه من از خدا درخواست كردم تا هنگام قيامت، ميان قرآن و خاندانم جدائى نيفكند. زماني كه بر حوض كوثر دست آنان را در دست من مي¬گذارد و خداوند نيز اين درخواست را پذيرفته است».
رسول خدا صلی الله علیه وآله نيز مي¬فرمايند: «به خاندان من درس ندهيد كه آنان از شما داناترند». و فرمود: «خاندان من شما را از راه حق بيرون نمیبرند و به راه ضلالت نمیكشانند».
اگر رسول خدا صلی الله علیه وآله لب فرو میبست و خاندان خود را معرفى نمیكرد، خاندان فلان و فلان مدعى میشدند كه ما صاحب الامر شمائيم؛ اما خداوند ـ بلند مرتبهـ براى اين كه سخن رسولش را در معرفى خاندان عصمت و طهارت تأييد كند، آيهاى نازل كرده و فرمودند: «خداوند میخواهد رجس و پليدى را از شما خاندان رسول بزدايد و شما را پاك و مطهر سازد».
در خاندان رسول خدا، فقط على بود با حسن و حسين و فاطمه علیهم السلام كه خطاب «عَنْكُمُ ويُطَهِّرَكُمْ» در باره آنان صادق بود، و لذا رسول خدا اين دسته خاص از اهل بيت را در خانه ام سلمه زير سايه عبا گرد آورد و فرمود: «بار خدايا! هر پيامبرى، خاندانى دارد و چشم و چراغى كه از خود بجا میگذارد، اينان خاندان من و چشم و چراغ من میباشند». ام سلمه همسر رسول خدا گفت: «مگر من از خاندان تو نيستم»؟
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: سعادتمند و عاقبت به خير مي¬شوي؛ اما خاندان من و چشم و چراغ من همين چهار تن میباشند».
زماني كه رسول خدا از دنيا رفت؛ على از همه كس به سرپرستى حقوق مردم سزاوارتر بود؛ زيرا رسول خدا صلی الله علیه وآله در باره او سفارش فراوان كرده و دست او را گرفته و در برابر مردم برافراشته بود.
به همين دليل وقتي علي علیه السلام از دنيا رفت، نه میتوانست و نه حاضر بود كه فرزندش محمد يا عباس يا يك تن ديگر از پسرانش را در زمره خاندان رسول خدا وارد كند، و اگر چنين میكرد، دو فرزندش حسن و حسين میگفتند: خداوند تبارك و تعالى فرمان ولايت را در باره ما و تو يكسان نازل كرد، رسول خدا نيز در باره ما و تو يكسان تبليغ و سفارش كرد، رجس و پليدى از ما و تو يكسان و مساوي زدوده شد (چرا ديگران را همرديف ما قرار میدهى)؟
از اين رو وقتي علي علیه السلام از دنيا رفت، حسن علیه السلام به امامت و صاحب الامرى سزاوارتر بود؛ زيرا از حسين بزرگتر بود.
و نيز از اين جهت بود كه چون حسن علیه السلام از دنيا ميرفت؛ نمیتوانست و نه حاضر بود كه فرزندان خود را در امامت و صاحب الامرى شريك كند و يا به اين دليل كه خداوند عز و جل میگويد: «در منشور الهى است كه برخى از خويشان رسول خدا سزاوارتر و مقدم بر ديگران میباشند» نمیتوانست حق صاحب الامرى خود را در فرزندان خود برقرار كند و گر نه حسين میگفت: خداوند به طاعت من فرمان داد؛ همانطوري كه به طاعت تو و طاعت پدرت فرمان داد. رسول خدا صلی الله علیه وآله در باره من تبليغ كرده است؛ همانطور كه در باره تو و پدرت تبليغ كرد. و نيز خداوند، رجس و پليدى را از من زدود؛ همانگونه كه از تو و از پدرت زدود (چرا ديگران را در رديف ما قرار میدهى)؟
و چون امامت و صاحب الامرى به حسين علیه السلام رسيد، هيچ كس از خاندان رسول خدا صلى الله عليه وآله نمیتوانست بر او اقامه دعوى كند، آنسان كه حسين علیه السلام میتوانست براي برادرش حسن و براي پدرش على اقامه دعوى كند.
بعد از آن كه امامت و صاحب الامرى به حسين علیه السلام رسيد، نص خصوصى پايان گرفت و تأويل اين آيه:(أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي کِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ)؛ و خويشاوندان نسبت به يكديگر [ از ديگران ] در كتاب خدا سزاوارترند. آرى، خدا به هر چيزى داناست. (الأنفال، 75) مصداق يافت.
بعد از حسين امامت به على بن الحسين رسيد (كه تنها بازمانده او بود) و بعد از على بن الحسين به محمد بن على رسيد (كه از فرزندان ديگرش بزرگتر بود).
امام صادق عليه السلام فرمودند: رجس و پليدى زائيده شك و بىاعتقادى است. به خدا سوگند كه ما در باره پروردگار خود هرگز شك نمیكنيم.
روایت هفتم: امام صادق علیه السلام ؛ بیعت همه مردم در غدیر با امیرمؤمنان علیه السلام
مرحوم حمیری در کتاب قرب الإسناد با سند صحیح از امام صادق علیه السلام نقل میکند که رسول خدا صلی الله علیه وآله پس از نزول آیه ابلاغ، امیر مؤمنان علیه السلام را در غدیر خم به جانشینی خود انتخاب و به مردم دستور داد که با او بیعت کنند:
وَ عَنْهُ (السِّنْدِيُّ بْنُ مُحَمَّد) عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ:
«لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي الْوَلَايَةِ، أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ بِالدَّوْحَاتِ فِي غَدِيرِ خُمٍّ فَقُمِمْنَ، ثُمَّ نُودِيَ: الصَّلَاةَ جَامِعَةً، ثُمَّ قَالَ.
أَيُّهَا النَّاسُ، مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟
قَالُوا: بَلَى، قَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ رَبِّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ.
ثُمَّ أَمَرَ النَّاسَ يُبَايِعُونَ عَلِيّاً، فَبَايَعَهُ لَا يَجِيئُ أَحَدٌ إِلَّا بَايَعَهُ، لَا يَتَكَلَّمُ مِنْهُمْ أَحَدٌ.
ثُمَّ جَاءَ زُفَرُ وَحَبْتَرُ، فَقَالَ لَهُ: يَا زُفَرُ، بَايِعْ عَلِيّاً بِالْوَلَايَةِ. فَقَالَ: مِنَ اللَّهِ، أَوْ مِنْ رَسُولِهِ؟ فَقَالَ: مِنَ اللَّهِ وَمِنْ رَسُولِهِ؟.
ثُمَّ جَاءَ حَبْتَرُ فَقَالَ: بَايِعْ عَلِيّاً بِالْوَلَايَةِ. فَقَالَ: مِنَ اللَّهِ أَوْ مِنْ رَسُولِهِ؟ فَقَالَ:
مِنَ اللَّهِ وَمِنْ رَسُولِهِ. ثُمَّ ثَنَى عِطْفَهُ مُلْتَفِتاً فَقَالَ لِزُفَرَ: لَشَدَّ مَا يَرْفَعُ بِضَبُعِ ابْنِ عَمِّهِ»
از سندی بن محمد از صفوان جمال نقل شده است که امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی که این آیه (ابلاغ) نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله دستور داد که در غدیر خم، خیمههایی برپا کنند. سپس مردم را به نماز جماعت خواند. سپس فرمود:
ای مردم ! هر کس من مولای او هستم، علی مولای او است. مگر نه این که از شما نسبت به خودتان سزاوارتر هستم؟
همه گفتند: بله . فرمود: هر کس من مولای او هستم، پس علی نیز مولای او است. خدایا دوست بدار هر کس او را دوست دارد و دشمن باش هرکس که با او دشمن است.
سپس به مردم دستور داد که با علی علیه السلام بیعت کنند . تمام مردم بیعت کردند و هیچ کس اعتراضی نکرد . تا این که زفر و حبتر آمدند . رسول خدا صلی الله علیه واله به زفر گفت که با علی برای ولایت بیعت کن. گفت: آیا این دستور خداوند است یا دستور پیامبر او؟ گفت: از جانب خدا و پیامبرش.
سپس حبتر آمد. به او نیز دستور داد که بیعت کن . او نیز گفت که آیا دستور خداوند است یا دستور پیامبر او؟ فرمود: از جانب خدا و پیامبرش . سپس برگشت و رو به زفر کرد و گفت: او در اينكه بازوى پسر عمويش را بلند كند از هيچ کاری كوتاهى نمىكند.
سید محمد یزدانی