کد خبر: ۲۸۵۰۶
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۳-10 December 2021
پژوهش حاضر با هدف تبیین پیامدهای برداشت «دوستی» از حدیث غدیر كه مختار اهل سنت است، به تحلیل و بررسی این دیدگاه پرداخته است.
این نوشتار كه از سنخ توصیف و تبیین است، با بهره‌گیری از روش كیفی، در صدد پاسخ به این پرسش است كه پذیرش تفسیر «دوستی» از حدیث غدیر، چه پیامد‌ها و تأثیراتی بر اعتقادات پذیرندگان خواهد داشت؟ با مطالعه منابع اهل‌سنت، درمی‌یابیم كه بسیاری از مسلمانان، نه تنها امیرمؤمنان% را دوست نداشته‌ا‌ند، بلکه به خانه‌اش حمله كرده‌، با ایشان جنگیده‌اند و تا هشتاد سال پس از شهادتش، به او ناسزا می‌گفته‌اند. مستند به همین منابع باید گفت كه  جنگ با امیرمؤمنان% بغض نسبت به ایشان و فحاشی به او، پیامدهای همچون نفاق، فسق و جهنمی شدن و عدم عدالت صحابه كه اساس مذهب مخالفان شیعه است را در پی دارد.


بسم الله الرحمن الرحیم

تحلیلی از تفسير حديث غدير به «دوستی» و پيامدهای آن
با تأكيد بر منابع اهل‌سنت[۱]
[سید محمد یزدانی[۲]/ عزالدین رضا نژاد[۳]]

دو فصلنامه امامت پژوهی، سال هفتم، شمارە ۲۲،  صفحه ۳۵ _ ۶۰

چكيده
پژوهش حاضر با هدف تبیین پیامدهای برداشت «دوستی» از حدیث غدیر كه مختار اهل سنت است، به تحلیل و بررسی این دیدگاه پرداخته است. این نوشتار كه از سنخ توصیف و تبیین است، با بهره‌گیری از روش كیفی، در صدد پاسخ به این پرسش است كه پذیرش تفسیر «دوستی» از حدیث غدیر، چه پیامد‌ها و تأثیراتی بر اعتقادات پذیرندگان خواهد داشت؟ با مطالعه منابع اهل‌سنت، درمی‌یابیم كه بسیاری از مسلمانان، نه تنها امیرمؤمنان% را دوست نداشته‌ا‌ند، بلکه به خانه‌اش حمله كرده‌، با ایشان جنگیده‌اند و تا هشتاد سال پس از شهادتش، به او ناسزا می‌گفته‌اند. مستند به همین منابع باید گفت كه  جنگ با امیرمؤمنان% بغض نسبت به ایشان و فحاشی به او، پیامدهای همچون نفاق، فسق و جهنمی شدن و عدم عدالت صحابه كه اساس مذهب مخالفان شیعه است را در پی دارد.


مقدمه و تبيين مسئله
حدیث «غدیر»، قوی‌ترین دلیل شیعه برای اثبات جانشینی بلافصل امیرمؤمنان% است. در این حدیث آمده است كه رسول‌خدا- در بازگشت از حجة‌‌الوداع، در منطقه مشهور به «غدیر خم» ، پس از نزول آیه تبلیغ، دستان امیرمؤمنان% را گرفتند و فرمودند:

آیا من نسبت به مؤمنان از خودشان شایسته‌تر نیستم؟ (ولایت تام و مطلق) همگان گفتند: بله. سپس فرمود: پس هر كس من «ولی» او هستم، علی نیز «مولای» اوست.[۴]

به اعتراف بزرگان اهل‌سنت و حتی سلفی‌ها، سند این روایت، متواتر است[۵]؛‌ به این معنا كه صدور آن، قطعی و انكار آن، انكار ضروریات است. حتی برخی منكر روایت متواتر را كافر قلمداد كرده‌اند.[۶]

در تبیین دلالت حدیث «غدیر»، دو دیدگاه میان مسلمانان وجود دارد: اهل‌بیت( و پیروان آنان بر این نظر اتفاق دارند كه رسول‌خدا- در روز هیجدهم ذی‌الحجة سال دهم هجری، امیرمؤمنان% را به جانشینی خود انتخاب كرده است؛ این در حالی است که سایر طوایف اسلامی، معتقدند كه در غدیر خم، بحثی از خلافت مطرح نشده، بلكه تنها به مردم اعلام شده كه علی% را دوست داشته باشند.

ادله و براهین اثبات كننده دیدگاه شیعه و مبطل دیدگاه دیگر، بیش از آن است كه بتوان در یك مقاله و بلكه یك جلد كتاب جمع‌آوری كرد. علامه امینی) در یازده جلد از كتاب الغدیر و میرحامدحسین نقوی لكنهوی در جلد اول كتاب نفیس عَبَقاتُ الاَنوار فی مَناقِبِ الائَمَةِ الاَطهار، مستندات دیدگاه شیعه را به تفصیل ذکر کرده‌اند. ده‌ها كتاب تخصصی دیگر نیز در این موضوع، نگاشته شده است. كتاب‌های كلامی، حدیثی و تفسیری شیعه نیز به این موضوع پرداخته‌اند. به نظر می‌رسد این بحث از لحاظ بیان و تبیین، به اشباع رسیده است.

دلالت حدیث «غدیر» را از این زاویه نیز می‌توان بررسی، تحلیل و موشكافی كرد كه اگر مراد رسول‌خدا- از جمع‌کردن مردم در غدیر و ایراد آن خطبه مفصل، تنها اعلام دوستی امیرمؤمنان% باشد، چه پیامد‌ها و آثار اعتقادی‌ای  برای طرفداران این نظریه، به دنبال خواهد داشت؟

حدیث «غدیر» در طول این چهارده قرن، از این زاویه مورد تحلیل و بررسی قرار نگرفته است و نوآوری این مقاله، تحلیل این حدیث شریف از این زاویه است.

پاسخ به این سؤال راه توجیه و فرار از حقیقت را بر روی مخالفان شیعه خواهد بست؛ زیرا حتی اگر تفسیر حدیث «غدیر» به دوستی مطابق حقیقت داشته باشد، این امر به ضرر شیعه و به نفع اهل‌سنت نخواهد بود؛ چراکه بر اساس اعتراف سنی‌مذهبان، تعداد قابل توجهی از مسلمانان، حتی این توصیه رسول‌خدا- را نیز عملی نكرده‌اند. آنان به جای دوست‌داشتن امیرمؤمنان% با او جنگیده‌اند، آن حضرت را به شهادت رسانده‌اند، بغضش را به دل گرفته‌اند و با سب و فحاشی آشکار به آن حضرت، كینه و عداوت خود را مبرهن ساخته‌اند.

از دیدگاه مخالفان شیعه، تمام صحابه، عادل، در زمره اولیاء، اصفیاء و برگزیدگان الهی‌اند[۷] و همگی اهل بهشت می‌باشند.[۸] اگر ثابت شود كه این افراد در غدیر خم از زبان مبارک رسول‌خدا- شنیده‌اند كه امیرمؤمنان% را دوست داشته باشند، به جای دوستی، عامدانه به جای دوستی، با او دشمنی كرده‌اند و جنگیده‌اند و آشکارا ناسزا گفته‌اند، باید پاسخگوی آیاتی باشند كه مخالفت با خدا و پیامبرش را فسق، ظلم و كفر اعلام كرده‌اند.[۹]

در ادامه، با استناد به روایات صحیح‌السندی که در منابع و مصادر اهل‌سنت موجود است، موارد فحاشی، جنگ و بغض نسبت به امیرمؤمنان% برشمرده می‌شود. سپس اثبات می‌شود كه بغض نسبت به آن حضرت، نشانه نفاق؛ جنگ با ایشان، كفر و ناسزا به آن حضرت از مصادیق دشنام به خدا، پیامبر- و طبق فتوای بزرگان اهل‌سنت و حتی سلفیان، كفر و موجب قتل است. بنابراین عدالت صحابه و بهشتی بودن همگی آنان، كه تكیه‌گاه و شالوده اصلی مكتب مخالفان شیعه است، قابل قبول نیست و بار دیگر حقانیت مكتب اهل‌بیت( به اثبات می‌رسد.

۱. رفتار صحابه با اميرمؤمنان% در تضاد با تفسير حديث به «دوستی»
فرض می‌كنیم كه رسول‌خدا% در غدیر خم، به دلیل نزاع و مخاصمه عده‌ای از اصحاب با امیرمؤمنان% در سر تقسیم غنائم در جنگ یمن، اعلام كرده است كه كسی از این به بعد، حق ندارد با او دشمنی كند و همگان وظیفه دارند همان‌گونه كه مرا دوست دارند، او را نیز دوست داشته باشند.

آیا صحابه به این توصیه عمل كردند؟ ثابت خواهیم كرد كه بسیاری از صحابه، به این توصیه عمل نكرده‌اند؛ بلكه بغض او را به دل گرفته‌اند، با او جنگیده‌اند، ایشان را به شهادت رساند‌ه‌اند و تا هشتاد سال بعد از شهادت آن حضرت، بر تمامی منبرهای مساجد اسلامی و حتی منبرِ خانه خدا و منبرِ رسول‌خدا% در مدینه منوره، به او فحاشی كرده‌اند، ناسزا گفته‌اند و لعن كرده‌اند.

ابن‌تیمیه حرانی كه مؤسس سلفی‌گری و تئوریسین اصلی تفکری است كه وهابیان از آن دم می‌زنند، در كتاب منهاج‌السنة به صراحت اعلام كرده است كه بسیاری از صحابه و تابعین، بغض امیرمؤمنان% را در دل داشتند، به او ناسزا گفتند و با او جنگیدند:

خداوند خبر داده است: "كسانی كه ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند، محبوب مردم خواهند شد”. این وعده راستین خداوند است. روشن است كه خداوند، مودت صحابه را در دل هر مسلمانی قرار داده است، به ویژه ابوبكر و عمر؛ زیرا تمام صحابه و تابعین كه در «خیر القرون» زندگی می‌كردند، آن دو را دوست داشتند؛ اما علی این چنین نبود؛ زیرا بسیاری از صحابه و تابعین، بغض او را در دل داشتند، به وی فحش می‌دادند و با او جنگیدند.[۱۰]

نكته دیگری كه از سخنان ابن تیمیه می‌توان استفاده كرد این است كه او، امیرمؤمنان% را مصداق آیه }إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا{[۱۱] نیز نمی‌داند؛ یعنی به نظر او آن حضرت یا مؤمن نبوده و یا عمل صالح انجام نداده است؛ چرا كه در غیر این صورت مسلمین به جای دشمنی، بغض و ناسزا باید او را دوست می‌داشتند.

او در جای دیگر می‌نویسد:

مشخص است كسانی از صحابه و تابعین كه با علی% جنگیدند، او را لعنت و از او بدگویی كردند، دانا‌تر و متدین‌تر از دوست‌دارانش بودند.[۱۲]

وی در جای دیگری آورده كه طعنه‌زدن و عیب‌جویی صحابه نسبت به امیرمؤمنان%، روشن است.[۱۳]

از مجموع كلمات ابن‌تیمیه، استفاده می‌شود كه صحابه و تابعین، به وصیت پیامبرخدا- نسبت به امیرمؤمنان% در غدیر خم، حتی طبق تفسیر اهل‌سنت، عمل نكرده‌اند. آیا سفارش رسول‌خدا۶ در غدیر خم، دوستی، محبت و مودت بود یا دشمنی، سب و قتال؟ چرا صحابه و تابعان به این دستور عمل نكرد‌ه‌اند؟

ممكن است كسی مدعی شود که صحابه و اهل‌بیت( با هم مشكلی نداشتند وآن‌چه که ابن‌تیمیه گفته، دروغی بیش نیست. این ادعا، چنین باطل می‌شود که اگر ابن‌تیمیه دروغ گفته باشد، به صحابه تهمت زده است و بنابر گفته بزرگان اهل‌سنت، كسی كه به صحابه نقصی وارد كند، زندیق است.[۱۴]

به علاوه، به نظر می‌رسد ادعای مذكور ابن‌تیمیه به واقعیت نزدیك باشد؛ چراکه با مراجعه به كتاب‌های حدیثی و تاریخی اهل‌سنت، به راحتی می‌توان اثبات كرد كه رفتار برخی از صحابه و تابعان با امیرمؤمنان% دقیقاً بر خلاف سفارش رسول‌خدا- بوده است. برای اثبات این موضوع، نمونه‌هایی از رفتار آنان با اهل‌بیت(، به صورت مختصر بیان خواهد شد:

۱ـ۱. هجوم به خانه اميرمؤمنان%
هجوم به خانه امیرمؤمنان% و صدیقه‌شهیده& می‌تواند نمونه شاخص و بارز دشمنی با اهل‌بیت( باشد. بر اساس روایات اهل‌سنت، ابوبكر در آخرین لحظات عمر خود، از هجوم به خانه فاطمه‌زهرا& اظهار تأسف كرده است. بسیاری از بزرگان اهل‌سنت نقل كرده‌اند كه خلیفه اول در دیدار با عبدالرحمن‌بن‌عوف‌‌گفت:

من در زندگى خود بر چیزی تأسف نخورده‌ام؛ جز بر سه چیز كه انجام داده‌ام كه دوست داشتم انجام نداده بودم. یكی از آنها هجوم به خانه فاطمه‌زهرا بود. دوست داشتم حرمت خانه فاطمه را هتك نمى‌كردم؛ اگرچه آن را براى جنگ بسته بودند.[۱۵]

ضیاءالدین مقدسی این خبر را معتبر دانسته[۱۶] و جلال‌الدین سیوطی از سعیدبن‌منصور نقل كرده كه این روایت از نظر اعتبار، به درجه «حسن» می‌رسد.[۱۷]

طبق روایت موجود صحیح بخاری، حضرت زهرا& سهم خود از فدك و خمس خیبر را خواستار شد؛ اما ابوبكر امتناع كرد و این مسئله باعث شد كه صدیقه‌طاهره& تا پایان عمر مبارک خود، با ابوبكر قهر كند و با خشم و غضب نسبت به او، از دنیا برود[۱۸]؛ با این‌كه بر اساس روایتی كه آن‌هم در صحیح بخاری نقل شده، خشم آن حضرت، خشم رسول‌خدا-[۱۹] . و طبق روایت دیگر خشم خداوند بوده است.[۲۰]

در باره این واقعه، باید به این دو سؤال پاسخ داده شود:

آیا این مهاجمان به سبب محبت و دوستی نسبت به امیرمؤمنان-، به خانه آن حضرت حمله ‌كردند؟

آیا صحابه به دستور رسول‌خدا- در غدیر خم، مبنی بر دوست داشتن امیرمؤمنان% عمل كردند؟

۲ـ۱. بيست‌و‌پنج سال كنار گذاشتن از سياست
فرض كنیم كه امیرمؤمنان% در غدیر خم به جانشینی برگزیده نشده و تنها دوستی او بر مسلمانان واجب شده است. حال سؤال این است كه آن حضرت در طول بیست‌و‌پنج سالی كه دیگران خلافت را به دست داشتند، چه جایگاهی در جامعه اسلامی داشت؟ کدام منصب حكومتی و نظامی به او سپرده شده بود؟

پاسخ این سؤال، روشن است. خلفا هیچ سمت و مقامی را برای ایشان در نظر نگرفتند؛ با این كه در زمان رسول خدا۶ «وزیر» آن حضرت بود.[۲۱] افرادی همچون معاویه و مغیره كه سابقه‌ای در اسلام نداشتند، حاكم شامات و كوفه شدند. آنان حتی فرماندهی لشكری برای فتح كشورهای كفر را به امام% ندادند؛ با این‌كه ایشان در زمان رسول خدا- در تمامی جنگ‌ها، به جز جنگ تبوك، حضوری فعال داشت و در تمامی این نبرد‌ها، پرچم‌دار لشكر مسلمانان بود. چه اتفاقی افتاد كه پرچمدار لشكر مسلمین ، پس از رسول‌خدا- شمشیرش را غلاف كرد و در هیچ نبردی، جز جمل، صفین و نهروان كه عده‌ای صحابه در مقابلش بودند، با مشركان نجنگید؟.[۲۲] به راستی چرا خلفا از توانایی نظامی و بُرندگی شمشیر آن حضرت استفاده نکردند؟ چرا هیچ منصبی، حتی اداره یكی از مناطق دورافتاده سرزمین پهناور اسلام را به او نسپردند؟ و یا چرا آن حضرت حاضر نشد در هیچ جنگی، زیر پرچم خلفا شركت كند؟

بخاری و مسلم روایت كرده‌اند كه امیرمؤمنان% بعد از شهادت صدیقه‌شهیده& صراحتاً به ابوبكر گفت كه در امر حكومت، در حق اهل‌بیت( استبداد كرده است.[۲۳]

آیا این رفتارها عمل به سفارش رسول‌خدا- بود؟ آیا خلفا از روی دوستی امیرمؤمنان% را بیست‌و‌پنج سال خانه‌نشین كردند؟

۳ـ۱. راه‌اندازی جنگ جمل و صفين توسط صحابه
پس از بیست‌و‌پنج سال خانه‌نشینی، با اصرار و بیعت تمام مردم مدینه، خلافت به امیرمؤمنان% رسید؛ اما طولی نكشید كه عده‌ای از اصحاب، بیعتشان را شكستند و با لشكركشی به سوی بصره، جنگ با امیرمؤمنان% را آغاز كردند.

طبری در تاریخ خود با سند معتبر گزارش كرده است كه طلحه، زبیر، عایشه، یعلی‌بن‌أمیه و تعدادی دیگر از اصحاب، در مكه و در منزل عایشه جمع شدند و جلسه‌ای را تشكیل دادند. دستاورد جمعی این جلسه، جنگ با امیرمؤمنان% بود و چون توانایی روبه‌رو شدن با جنگاوران مدینه را نداشتند، با سه هزار نفر از مكه راهی بصره و كوفه شدند؛ زیرا طلحه در كوفه و زبیر در بصره، هواخواهان و سینه‌چاكان زیادی داشتند.[۲۴]

بلاذری از بزرگان اهل‌سنت، از امیرمؤمنان- نقل كرده كه فرمودند: عایشه به قصد كشتن من در این جنگ شركت كرده بود؛ همانگونه كه پیش از آن، عثمان را كشته بود.[۲۵]

تاریخ‌نویسان اهل‌سنت اذعان کرده‌اند كه در این جنگ، از بیست هزار[۲۶] تا سی‌وسه هزار نفر[۲۷] از مسلمانان كشته شدند.

مدتی بعد، معاویة‌بن‌أبی‌سفیان، عمرو‌بن‌عاص و تعداد دیگری از كسانی كه طبق مبنای اهل‌سنت صحابی به شمار می‌روند[۲۸]، جنگ صفین را به بهانه خونخواهی از قاتلان عثمان به راه انداختند. بنا به نقل طبری، عثمان‌بن‌عفان به دلیل مخالفت‌هایی كه با قرآن داشت و بدعت‌های زیادی كه انجام داد، توسط اصحاب رسول‌خدا- و فرزندان اصحاب كشته شده بود[۲۹] و امیرمؤمنان% هیچ نقشی در كشته‌شدن عثمان نداشت. ایشان قاتلان عثمان را نیز نمی‌توانست قصاص كند؛ زیرا قاتل اصلی عثمان شخصی به نام سودان‌بن‌حمران بود كه بلافاصله پس از كشتن عثمان، توسط غلام او كشته شده بود.[۳۰]

البته معاویة‌بن‌أبی‌سفیان و عمرو‌بن‌عاص، «ولی دم» عثمان نبودند كه خونخواهی، بهانه قابل توجیهی برای راه‌اندازی این جنگ خانمان‌سوز باشد. طبق گفته بزرگان اهل‌سنت، فرزندان عثمان كه ولی دم او بودند، هیچ‌گاه نزد امیرمؤمنان% كه حاكم و خلیفه وقت بود، ابراز شکایت نكردند و مدعی گرفتن خون پدرشان نشدند. از این گذشته، معاویه پس از رسیدن به حكومت، هیچ‌كس را به عنوان شورش‌كننده بر ضد عثمان که بیشتر آنها از مصر و كوفه بودند، قصاص نكرد، با این‌كه قدرت بر انجام آن را داشت.[۳۱] بنابراین مشخص می‌شود كه خونخواهی عثمان، بهانه‌ای برای دشمنی، جنگ با امیرمؤمنان% و رسیدن به قدرت و سلطنت بوده است.

همین قدرت‌طلبی و كینه‌توزی معاویه نسبت به امیرمؤمنان% باعث شد كه در این جنگ، چهل‌و‌پنج هزار نفر از مردم شام كشته شوند و بیست‌و‌پنج هزار نفر از لشكر امیرمؤمنان% كه بیست‌و‌پنج نفر آنان از اصحاب بدر بودند، به شهادت برسند.[۳۲]

آیا می‌توان باور كرد كه این جنگ‌ها و كشتار‌ها از روی دوستی و محبت نسبت به امیرمؤمنان% انجام شده باشد؟ پاسخ، كاملاً روشن است. هیچ جنگی از روی دوستی و محبت اتفاق نمی‌افتد.

جالب این است كه این سؤال، برای برخی از علمای اهل‌سنت نیز مطرح بوده است. ابن‌حجر عسقلانی به نقل از جعفر الأدفوی می‌نویسد:

روزی بین علما درباره دوستی امیرمؤمنان% بحثی درگرفت. شخصی روایت امیرمؤمنان% از رسول‌خدا- را كه به ایشان فرموده بود: «جز مؤمن، تو را دوست نمی‌دارد و جز منافق، بغض تو را در دل ندارد.» خواند. بدر‌الدین ابن‌جماعه نیز در آن‌جا حضور داشت. او سؤال كرد: پس كسانی که بر روی علی% شمشیر كشیدند و با او جنگیدند، دوستش داشتند یا دشمنش بودند؟ ادفوی [كه از این سؤال حیران شده بود و نمی‌توانست پاسخ بدهد] گفت كه این شخص به همه مردم بدگمان است.[۳۳]

هرچند همه مسلمانان، اعم از شیعه و سنی جواب این سؤال را می‌دانند؛ اما این پرسشی نیست كه هركس بتواند به راحتی، بی‌تعصب و بدون در نظر گرفتن پیش‌فرض‌های اعتقادی‌اش، به آن پاسخ دهد؛ زیرا اگر بگوید در زمان جنگ با یکدیگر دوست بودند، برای هیچ عقل سلیم و فهیمی قابل پذیرش نیست و اگر بگوید كه با یکدیگر دشمن بوده‌اند، بنیان باورهای اعتقادی‌اش دگرگون خواهد شد.

بنابراین آنان نمی‌توانند دوستان امیرمؤمنان% باشند و اگر دستور پیام‌آور خدا- در غدیر را دوستی و محبت بدانیم، نه تنها آن را رعایت نكرده‌، بلكه كاملاً بر خلاف آن عمل نموده‌اند؟

۴ـ۱. شهادت اميرمؤمنان% توسط صحابه
ممكن است كسی بر عقل خود، قفل محکمی بزند و مدعی شود كه جنگ و دوستی، قابل جمع هستند و محاربان امیرمؤمنان% او را دوست داشته‌اند؛ اما به شهادت رسیدن امیرمؤمنان% توسط برخی از صحابه را شاید نتوانند توجیه كنند. بنا به گفته علمای تراجم سنی‌مسلك، عبدالرحمن‌بن‌ملجم مرادی، قاتل امیرمؤمنان%، «صحابی» بوده است.

ابن‌ملقّن شافعی درباره قاتل امیرمؤمنان% می‌نویسد:

او را عبدالرحمن‌بن‌ملجم گستاخ كشت؛ هرچند نام او را در زمره صحابه ثبت كرده‌اند.[۳۴]

شمس‌الدین ذهبی در كتاب تجرید أسماء الصحابة، نام او را در زمره اصحاب آورده؛ با این‌كه در ادامه تصریح می‌كند كه او قاتل امیرمؤمنان% بوده است.[۳۵]

ابن‌حجر عسقلانی می‌گوید كه ذهبی از این جهت نام ابن‌ملجم را در جمع اصحاب آورده که او شرط صحابی بودن را داشته است؛ با این‌كه ابن‌حجر تصریح می‌كند كه او «اشقى هذه الأمة»؛ «بدبخت‌ترین فرد این امت» است.[۳۶]

به نظر می‌رسد كه اهل‌سنت باید در مبانی تعریف صحابی، تجدید نظر اساسی داشته باشند تا «هر كسی كه فقط رسول‌خدا- را دیده ـ حتی یك لحظه ـ ،[۳۷] نتواند در جمع اصحاب وارد شود؛ چرا كه طبق تعریف كنونی، باید شقی‌ترین فرد این امت را نیز صحابی بدانند و در این صورت نمی‌توانند از پیامد‌های منفی آن در اعتقادات و باورهای مذهب‌شان جلوگیری كنند. آیا همچنان می‌توانند مدعی شوند كه ابن‌ملجم به جهت عشق به امیرمؤمنان% او را به شهادت رسانده و برای این كار خود، پاداش هم باید بگیرد؟

۵ـ۱. سب اميرمؤمنان% بر فراز منابر در سراسر كشورهاي اسلامی تا هشتاد سال
ناسزاگویی، بددهانی و دشنام به امیرمؤمنان% توسط مسلمانان صدر اسلام، به ویژه كسانی كه خود را «صحابه» لقب داده بودند، ‌از دردناك‌ترین، تلخ‌ترین و رنج‌آورترین واقعیات تاریخ اسلام است. بنابر نقل تاریخ‌نویسان و محدثان سنی، پس از روی‌كار آمدن پسر هند جگرخوار، معاویه، فحاشی و لعن امیرمؤمنان%، به یک رفتار همگانی میان مسلمانان تبدیل شده بود؛ نه تنها در مجالس خصوصی، بلکه در منبرهای نماز جمعه و حتی در مكه و مدینه نیز نسبت به امیرمؤمنان%، بدزبانی، سب و ناسزاگویی می‌كردند.

معاویة‌بن‌أبی‌سفیان كه بر مبنای اعتقادات اهل‌سنت، صحابی به شمار می‌رود، به دیگر اصحاب دستور می‌داد كه به آن حضرت فحاشی كنند. مسلم نیشابوری در صحیح خود نقل می‌كند كه معاویه به سعد‌بن‌أبی وقاص اعتراض می‌كرد كه چرا به امیرمؤمنان% فحاشی نمی‌كند: «ما مَنَعَكَ ان تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ؟» سعد‌بن‌أبی وقاص، سه فضیلت از فضایل ویژه آن حضرت را برمی‌شمارد و می‌گوید كه با وجود این سه ویژگی،‌ هرگز او را سب نمی‌كنم.[۳۸]

ابن‌تیمیه این روایت را با صراحت کامل و بدون حذف، در دو قسمت از كتاب منهاج‌السنه نقل كرده است:

اما حدیث سعد، در آن هنگام كه معاویه به او دستور داد كه فحاشی كند، اما او نپذیرفت: معاویه گفت: چه چیزی مانع ناسزاگویی تو به علی‌بن‌أبی‌طالب شده است؟.[۳۹]

در همین كتاب و در توجیه لعن امیرمؤمنان% توسط معاویه، آمده كه لعن همانند جنگ، از هر دو طرف صورت گرفته است؛ سران صفین، سران لشكر امیرمؤمنان% را لعن می‌كردند و بالعكس. حتی گفته شده در قنوت نماز خود نیز همدیگر را لعن می‌كرده‌اند.[۴۰]

البانی سلفی در صحیح سنن ابن‌ماجه نقل كرده است که معاویه در یكی از سفرهای حج خود، در حضور سعدبن‌أبی وقاص به امیرمؤمنان% ناسزا گفت و بدگویی كرد كه باعث خشم سعد شد.[۴۱]

بعد از مرگ معاویه، فشار بر روی مسلمانان برای فحاشی نسبت به امیرمؤمنان%، به یك رویه حکومتی تبدیل شده بود. مسلم نیشابوری در صحیح خود نقل می‌كند كه شخصی از خاندان مروان، وقتی به فرمانداری مدینه گماشته شد، به سهل‌بن‌سعد كه از اصحاب بود، دستور داد كه به علی% ناسزا بگوید و او امتناع كرد. گفت: اگر به علی% ناسزا نمی‌گویی، بگو: «لعنت خدا بر أباتراب». سهل گفت: برای علی% نامی خوشایندتر از «أباتراب» نبود. هر وقت او را به این اسم می‌خواندند، خشنود می‌شد.[۴۲]

یاقوت حموی در معجم‌البلدان هنگام گزارش احوال سیستان در عصر بنی‌امیه می‌نویسد:

چه شرافتی بالاتر از این‌كه در دوران بنی‌امیه، بر منبر‌های شرق و غرب عالم و حتی مكه و مدینه به امیرمؤمنان% كه برادر رسول‌خدا- بود، ناسزا می‌گفتند؛ اما در سیستان فقط یكبار این اتفاق افتاده است.[۴۳]

معاویة و هم‌كیشانش كار را به جایی رسانده بودند كه ناسزا گفتن به امیرمؤمنان% برای عده‌ای، حتی در خطبه‌های نماز نیز مباح باشد. مگر امیرمؤمنان% چه كرده بود كه در سراسر سرزمین‌های اسلامی و حتی در خانه خدا و بر روی منبر رسول‌خدا- به آن حضرت فحاشی و جسارت شود؟

پیام‌آور خدا به دوستی حضرت دستور داده بود یا ناسزاگویی؟

دشمنی برخی از اصحاب با اهل‌بیت( به حدی رسیده بود كه حاضر شدند از آوردن نام پیامبر- در خطبه‌های نمازشان خودداری کنند، تا مبادا اهل‌بیت( از شنیدن نام رسول‌خدا- خوشحال شوند و احساس سربلندی كنند.

بلاذري از زهري نقل مي‌كند كه:

از بزرگ‌ترین اشكالاتی كه به عبدالله‌بن‌زبیر گرفته می‌شود، این بود كه او از ذكر نام رسول‌خدا- در خطبه‌اش خودداری می‌كرد و می‌گفت: او خانواده بدی دارد؛ اگر نامش را ببرم گردنشان را دراز كرده و مباهات می‌كنند.[۴۴]

او در روایت دیگری همین مطلب را از زبان محمد‌بن‌المنتشر نقل كرده است.[۴۵]

ابن‌حزم اندلسی و محمد‌بن‌یوسف جندی در تفاوت حكومت بنی‌العباس و بنی‌امیه، این نكته را متذكر می‌شوند كه بنی‌العباس به هیچ‌یك از اصحاب، جسارت نمی‌كردند؛ بر خلاف بنی‌امیه كه تمام حاكمان آنها، جز عمربن‌عبدالعزیز و یزید‌بن‌ولید، هم به علی‌بن‌أبی‌طالب’ و هم به فرزندانش كه از نسل حضرت زهرا& بودند، بددهانی و شتم می‌كردند.[۴۶]

ابن‌كثیر سلفی هم می‌گوید كه تمام خلفای بنی‌امیه، به عمربن‌عبدالعزیز ناصبی بودند.[۴۷]

به همین دلیل بود كه بنی‌امیه وقتی می‌شنیدند كسی اسم فرزندش را «علی» گذاشته، آن فرزند را می‌كشتند.[۴۸]

آیا صحابه و تابعین از محبت و عشق به امیرمؤمنان%، نسبت به آن حضرت جسارت و فحاشی و دشمنی می‌كردند؟

۶ـ۱. نهادينه‌شدن بغض اميرمؤمنان% در دل‌های صحابه و ساير مسلمانان
دشمنی با حیدر كرار% فقط در جنگ، سب و فحاشی خلاصه نمی‌شد. معاویه كار را به جایی رسانده بود كه مسلمانان، سنت رسول‌خدا- را نیز به جهت بغض و كینه‌ای كه از امیرمؤمنان% در دل داشتند، ترك می‌كردند. آنان چون می‌دانستند امیرمؤمنان% از هر كسی نسبت به «سنت» پایبندتر است، سنت را ترك می‌كردند تا مخالف آن حضرت، عمل كرده باشند.

نسائی در المجتبی من السنن، ابن‌خزیمه در صحیح خود، مقدسی در الأحادیث المختارة و ده‌ها نفر از محدثان اهل‌سنت، از سعید‌بن‌جبیر چنین نقل كرده‌اند:

با عبدالله‌بن‌عباس در عرفات بودم. گفت: چرا نمی‌شنوم كه مردم تلبیه [لبیك] بگویند؟ گفتم: از معاویه می‌ترسند. ابن‌عباس از خیمه‌اش خارج شد و گفت: «لبیك اللهم لبیك». به راستی كه آنها سنت را به خاطر بغض علی% ترك كرده‌اند.[۴۹]

حاكم نیشابوری در المستدرك علی الصحيحين و شمس‌الدین ذهبی در تلخيص المستدرك گفته‌اند كه این روایت، شرایط صحت بخاری و مسلم را دارد.[۵۰] محمد ناصرالدین ألبانی نیز آن را در صحيح سنن نسائي آورده و تصحیح كرده‌ است.[۵۱] و دكتر محمد مصطفی الأعظمی محقق صحیح ابن خزیمه[۵۲] و محمد عطاء الله حنیف الفوجیانی در التعلیقات السلفیة علی سنن النسائی.[۵۳] نیز آن را تصحیح كرده‌اند.

جمع‌بندی رفتار صحابه
از آن‌چه گذشت، ثابت شد كه اكثر صحابه به دستور پیامبر- در غدیر خم، نه تنها جامه عمل نپوشاندند، بلكه خلافش را مرتكب شده‌اند.

طبق مبنای اهل‌سنت، رسول‌خدا- در غدیر خم به همه مردم اعلام كرد كه علی‌بن‌أبی‌طالب% را دوست داشته باشید و او را یاری كنید؛ اما مسلمانان به جای محبت و مودت، تنها چند روز پس از وفات پیامبر‌خدا-، به خانه امیرمؤمنان% هجوم بردند، حضرت را بیست‌و‌پنج سال خانه‌نشین كردند و پس از آن نیز سه جنگ خانمان‌سوز علیه او به راه انداختمد كه در جریان این جنگ‌ها، بیش از صد هزار مسلمان كشته شد. سرانجام نیز برخی از همین صحابه بودند كه امیرمؤمنان% را به شهادت رساندند. تلخ‌ترین قسمت این هتک حرمت‌ها این‌جاست كه پس از شهادت امیرمؤمنان%، جز عده‌ای اندك، آشكارا به حضرت فحاشی می‌كردند و ناسزا می‌گفتند. بغض آن حضرت ‌چنان در دل عده‌ای از صحابه و دیگر مسلمانان ریشه دوانده بود كه سنت رسول‌خدا- را به خاطر كینه‌‌شان، ترک کردند.

۲. پيامدهای رفتار صحابه، بر مبنای روايات اهل‌سنت و فتاوای بزرگان آنها
پس از این‌كه ثابت شد صحابه به دستور رسول خدا- در غدیر خم عمل نكرده، به جای دوستی، دشمنی، فحاشی و جسارت كردند، با آن حضرت جنگیدند و در پایان هم ایشان را به شهادت رساندند، باید ببینیم پیامد‌های این رفتارها چه خواهد بود؟ در منابع و مصادر اهل‌سنت، برای این رفتارها چه حكم و فتوایی صادر شده است؟

۱ـ۲. پيامد جنگ با اميرمؤمنان%
به غیر از هجوم عده‌ای از صحابه به خانه امیرمؤمنان%، سه جنگ دیگر در زمان حكومت آن حضرت توسط بعضی از صحابه به راه افتاد. بنا به گفته بزرگان اهل‌سنت و شیعه، در این جنگ‌ها حق با امیرمؤمنان% بوده و عایشه، طلحه، زبیر، معاویه، عمرو‌بن‌عاص و دیگر اصحاب حاضر در این جنگ‌ها، «باغی» محسوب می‌شدند؛ زیرا آن حضرت به دستور رسول‌خدا- در این جنگ‌ها شركت كرده بود. كشته‌شدن جناب عمار توسط شامیان، تأکیدی بر این مسئله است؛ چرا كه رسول‌خدا- قاتلان عمار را «گروه باغی» نامیده بود.[۵۴]

ممكن است كسی مدعی شود كه صحابه، مجتهد بودند و در اجتهادشان به خطا رفته‌اند؛ پس باید پاداش نیز داشته باشند. ابن‌تیمیه در پاسخ به این ادعا می‌گوید: "حتی اگر اجتهاد هم كرده باشند، دعوت‌گران به سوی جهنم بوده‌اند و علی% و یارانش دعوت‌كنندگان به سوی بهشت؛‌ بنابراین جنگ با امیرمؤمنان% به بهانه اجتهاد، جایز نبوده است”. و در ادامه تصریح می‌كند كه: "خطا كار بودن جنگ كنندگان با اميرمؤمنان% ديدگاه صحيح‌تري است كه پيشوايان و فقيهان اهل سنت نيز همين را پذيرفته‌اند”.[۵۵]

و جالب‌تر این‌كه برخی از علمای سنی‌مذهب به صراحت اذعان کرده‌اند كسانی كه در صفین، در جبهه معاویه جنگیده‌اند، ناصبی بوده‌اند. شمس‌الدین ذهبی، دانشمند مشهور سنی‌مسلك در كتاب معتبر سیر أعلام النبلاء، مسلمانان زمان حكومت امیرمؤمنان% را به سه گروه تقسیم می‌كند:

گروه اول، كسانی كه در جنگ‌ها بی‌طرف بوده‌اند، ‌گروه دوم، شیعیان امیرمؤمنان%، و گروه سوم نواصب. سومين گروه كسانی بودند كه در جنگ صفین به نبرد با امیرمؤمنان% پرداختند، با این كه او را مسلمان می‌دانستند و از سبقت او در اسلام هم خبر داشتند.[۵۶]

ابن‌حجر عسقلانی در پاسخ به رافعی كه گفته بود: «خوارج كسانی‌اند كه بر امیرمؤمنان% به دلیل این‌كه او قاتلان عثمان را می‌شناسد و می‌تواند قصاص كند‌ ولی نكرد، خروج كرده‌اند» می‌نویسد:

این ویژگی خوارج بدعت‌گذار نیست، بلكه شرح حال نواصب و پیروان معاویه در صفین است.[۵۷]

بنابراین از دیدگاه شمس‌الدین ذهبی و ابن‌حجر عسقلانی كه از ستون‌های اصلی علم حدیث، تاریخ و رجال اهل‌سنت به شمار می‌روند، جنگ‌كنندگان با امیرمؤمنان%، ناصبی‌اند و ناصبی كسی است كه دشمنی با امیرمؤمنان% را دین خود قرار داده باشد.[۵۸]

روایت معتبری در منابع اهل‌سنت نیز وجود دارد كه رسول خدا- به صراحت جنگ با اهل‌بیت( را جنگ با خودش اعلام كرده است.

ترمذی در الجامع‌الصحیح و ابن‌حبان در صحیح‌اش و ابن أبی‌شیبه در مسند و مصنف خود به نقل از زیدبن‌أرقم نوشته‌اند كه رسول خدا- خطاب به علی، فاطمه حسن و حسین( فرمود:

من با كسی كه با شما بجنگد، در جنگ هستم و با كسی که با شما در سازش باشد، در سازش هستم.[۵۹]

احمدبن‌حنبل در فضائل‌الصحابه و مسند خود[۶۰] همین روایت را از ابوهریره نقل كرده و البانی وهابی، سند آن را «حسن» اعلام كرده است.[۶۱]

بنابراین با استناد به روایاتی كه سنی‌مذهب‌ها با سند معتبر نقل كرده‌اند، كسانی كه در جنگ صفین با امیرمؤمنان% جنگیده‌اند، در حقیقت با رسول‌خدا- جنگیده‌اند و حكم جنگ با پیامبر هم جنگ با خداوند است. لشكریان جمل و صفین در حقیقت همان لشكریان مشركان در جنگ بدر بودند.

شکی نیست که امیرمؤمنان% مسلمان بوده است و در این‌ باره به جز خوارج، هیچ فرد دیگری تردید نكرده است. طبق روایتی كه بخاری و مسلم در صحیح‌ترین كتاب‌های اهل‌سنت پس از قرآن[۶۲] نقل كرده‌اند، اگر كسی به مسلمانی فحش بدهد، فاسق و اگر با او بجنگد، كافر است:

«سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ وَقِتَالُهُ كُفْرٌ».

بخاری در سه‌ موضع از صحیح خود و مسلم یكبار نقل كرده‌اند.[۶۳] .

اگر مبنای مخالفان شیعه بر این باورند كه رسول‌خدا- در غدیر خم، دوستی با امیرمؤمنان% را از مردم خواسته‌اند، باید این را نیز بپذیرند كه صحابه، چون به این دستور عمل نكرده‌اند، ناصبی، باغی، فاسق و كافرند و در حقیقت با خدا و پیامبرش جنگیده‌اند. در این صورت، تكلیف «عدالت صحابه» و «بهشتی بودن تمام آنها» چه می‌شود؟

۲ـ۲. پيامد ناسزاگویی به اميرمؤمنان%
ثابت شد كه عده‌ای از صحابه و تابعین، به امیرمؤمنان% ناسزا می‌گفتند و برخی از آنان، دیگران را هم به انجام این عمل ناپسند، اجبار می‌كردند. بر اساس روایات صحیح‌السندی كه در منابع اهل‌سنت نقل شده، فحاشی به امیرمؤمنان%، فحاشی به رسول‌خدا- است.

حاكم نیشابوری در المستدرك، به نقل از أبوعبدالله جدلی ‌چنین نقل كرده است:

بر ام‌سلمه وارد شدم. گفت: آیا كسی در میان شما به رسول‌خدا- فحش داده است؟ گفتم: پناه بر خدا. پس گفت: از رسول‌خدا- شنیدم كه می‌فرمود: هركس به علی% ناسزا گوید، به من ناسزا گفته است.

حاكم در ادامه صحیح بودن سند این روایت را بیان كرده است. این نظر او، مورد تأیید ذهبی نیز می‌باشد.[۶۴]

ناصرالدین البانی روایت مذكور را با كمی تفاوت از طبرانی نقل كرده و سپس گفته: «سند آن "جید” و تمام راویان آن "ثقه” هستند».[۶۵]

همچنین از ابن‌ملیكه نقل كرده كه شخصی در حضور ابن‌عباس به امیرمؤمنان% جسارت كرد. ابن‌عباس گفت: «ای دشمن خدا! تو رسول‌خدا- را اذیت كردی». سپس این آیه را خواند:

«بى‌گمان كسانى كه خدا و پیامبر او را آزار مى‌دهند، خدا آنها را در دنیا و آخرت لعنت كرده و برایشان عذابى خفت‌بار آماده كرده است».[۶۶]

اگر رسول‌خدا- زنده بود، تو به راستی او را اذیت كرده بودی.

حاكم نیشابوری و شمس‌الدین ذهبی، سند این روایت را تصحیح كرده‌اند.[۶۷]

احمد‌بن‌حنبل نیز همین روایت را در مسند خود نقل كرده و محقق كتاب شعیب الأرنؤوط وهابی، سند را تصحیح كرده است.[۶۸]

أمیر الصنعانی، از علمای سلفی یمن در توضیح این روایت گفته است:

هركس به علی% ناسزا بگوید، به رسول‌خدا- ناسزا گفته است و هركس به پیامبر فحش دهد، به خداوند فحش داده است؛ زیرا خداوند، احترام و تكریم و دوست‌داشتن پیامبرش را واجب كرده است؛ پس كسی كه به آن حضرت فحش می‌دهد، دستور خدا را رد كرده است. از ظاهر روایت استفاده می‌شود كه هركس به علی% ناسزا گوید، كشتنش واجب است؛ زیرا به خدا و پیامبرش فحش داده و كسی كه به خدا و پیامبرش فحش بدهد، كشته می‌شود.[۶۹]

از این گونه روایات كه بگذریم، بنا بر همه مبانی، امیرمؤمنان% صحابی پیامبراکرم- محسوب می‌شوند. اهل‌سنت برای ناسزاگویی به صحابه، فتواهای بسیار تندی صادر و روایات بسیاری نقل كرده‌اند. ابن‌تیمیه به نقل از رسول‌خدا- می‌نویسد:

هركس به صحابه فحش دهد، لعنت خدا، ملائكه و تمام مردم بر او باد و خداوند در روز قیامت هیچ عملی را از او نمی‌پذیرد.[۷۰]

او در جاي ديگری از رسول خدا‌۶ نقل كرده كه:

هركس بغض صحابه را در دل داشته باشد، بغض مرا در دل داشته است. هركس آنها را اذیت كند،‌ مرا اذیت كرده و هركس مرا اذیت كند،‌ خدا را اذیت كرده است. هركس به صحابه فحش دهد، لعنت خدا، ملائكه و تمام مردم بر او باد.

ابن‌تیمیه در ادامه می‌گوید كه «اذیت خدا و پیامبرش كفر و سبب قتل است».[۷۱]

وی در كتاب دیگر خود، مدعی شده كه هركس به صحابه فحش بدهد، مسخ و تبدیل به میمون می‌شود.[۷۲]

از آن‌چه گذشت، ثابت می‌شود آن كه امیرمؤمنان% ناسزا گوید، در حقیقت به رسول‌خدا- و خداوند ناسزا گفته است و بر اساس فتوای ابن‌تیمیه و روایاتی كه او نقل كرده، كافر است و باید كشته شود. خداوند، ملائكه و تمام مردم چنین شخصی را لعنت خواهند كرد و در قیامت هم هیچ عملی از او پذیرفته نخواهد شد.

۳ـ۲. پيامد بغض و كينه نسبت به أميرمؤمنان%
بر اساس شواهد روائی وتاریخی، ثابت شد كه گروهی از صحابه و مسلمانان صدر اسلام، بغض امیرمؤمنان% را در دل داشتند؛ تا جایی که حاضر شدند از روی بغض‌شان، سنت رسول‌خدا- را نیز ترك كنند. این بغض، عداوت و كینه، پیامدهای بسیار سختی برای آنها به دنبال خواهد داشت؛ زیرا بر اساس روایتی كه مسلم نیشابوری نقل كرده، هركس بغض آن حضرت را در دل داشته باشد، منافق است:

علی% گفت: قسم به خدایی که دانه را شكافت و گیاهان را رویاند، از گفته‌های پیامبر- به من این بود كه: جز مؤمن، كسی تو را دوست ندارد و جز منافق، بغض تو را در دل ندارد.[۷۳]

حاكم نیشابوری از ابوسعید خدری نقل كرده است كه رسول‌خدا- فرمود:

قسم به كسی كه جانم در اختیار اوست، كسی بغض ما اهل‌بیت را در دل ندارد؛ مگر این‌كه خداوند او را وارد آتش جهنم خواهد كرد.

حاكم در ادامه آورده كه این روایت، شرایط صحیح مسلم را داراست.[۷۴]

ابن‌حبان نیز همین روایت را نقل كرده و شعیب الأرنؤوط، محقق كتاب، سند آن را «حسن» دانسته است.[۷۵] .

ابن‌تیمیه حرانی پس از نقل حدیث ثقلین از صحیح مسلم این‌گونه فتوا داده است:

من می‌گویم هركس بغض اهل‌بیت( را در دل داشته باشد، لعنت خدا، ملائكه و تمام مردم بر او باد و خداوند هیچ عملی را از او نخواهد پذیرفت.[۷۶]

مستند ، روایت و فتوا درباره این موضوع، بسیار بیش از آن است که امکان پرداختن به همه آنها در این مقاله وجود داشته باشد.

در نتیجه، كسانی كه بغض امیرمؤمنان% را در دل داشته‌اند، منافقند؛ خداوند هیچ عملی را از آنها نمی‌پذیرد و آنان را لعنت كرده، داخل آتش جهنم خواهد كرد؛ همه ‌ملائكه و تمام مردم نیز او را لعنت می‌كنند.

جمع بندی و نتيجه گيری
حدیث غدیر خم، روایتی متواتر است؛ اما در دلالت آن، بین اهل‌سنت و شیعیان، اختلاف نظر وجود دارد. اهل‌سنت داعیه‌دار این نظرند كه رسول‌خدا- در روز غدیر خم، دوستی با امیرمؤمنان% را از مردم خواسته و هیچ سخنی از خلافت و جانشینی حضرت، مطرح نشده است.

اگر این تفسیر از حدیث غدیر حقیقت داشته باشد، عواقب و پیامدهای خواهد داشت كه طرفداران آن باید آن‌ها را بپذیرند. بنابر مستنداتی كه از منابع اهل‌سنت نقل شد، بسیاری صحابه به جای دوستی با امیرمؤمنان%، تنها چند روز پس از رحلت رسول‌خدا-، به خانه آن حضرت هجوم برده‌اند. امیرمؤمنان% را بیست‌و‌پنج سال خانه‌نشین كردند؛ پس از آن نیز جنگ‌های جمل و صفین و نهروان را به راه انداختند كه به كشتن شدن بیش از صد هزار نفر انجامیده است. همچنین بدعت، سب و ناسزا به آن حضرت توسط صحابه پایه‌گذاری و تا هشتاد سال در سراسر سرزمین‌های اسلامی مرسوم بود.

بنابراین صحابه به دستور رسول‌خدا- عمل نكرده‌اند.

پاسخ طرفداران اين نظريه در برابر اين کلام خداوند چه خواهد بود؟

}وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ… وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ… وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ{[۷۷].

اگر رسول‌خدا- به همه مردم دستور می‌داد كه با اهل‌بیت ایشان عداوت و دشمنی كنند، آیا ناجوانمردی بیش از این هم میسر بود؟

به پیامد‌های دشمنی و جنگ با امیرمؤمنان% و فحاشی نسبت به آن حضرت پرداختیم و با استفاده از منابع اهل‌سنت ثابت کردیم كه جنگ كنندگان با آن حضرت، ناصبی، باغی، فاسق و كافر هستند و در حقیقت با پیامبرخدا- جنگیده‌اند. كسانی كه به آن حضرت ناسزا گفته‌اند نیز بنا به فتوای ابن‌تیمیه و روایات اهل‌سنت، كافرند و باید كشته می‌شدند ؛ خداوند،‌ ملائكه و تمام مردم آنها را لعنت می‌كنند و در قیامت هم هیچ عملی از آنها پذیرفته نمی‌شود.

بغض امیرمؤمنان%، نشانه نفاق است. خداوند هیچ عملی از آن كه بغض ایشان را به دل دارد، نمی‌پذیرد و او قطعاً وارد جهنم خواهد شد.



سیدمحمد یزدانی

فهرست منابع
۱.ابن أبی‌شیبه، عبد الله بن محمد. المصنف فی الأحادیث والآثار، به كوشش: كمال یوسف الحوت، مكتبة الرشد، ریاض، ۱۴۰۹ق.
۲. ابن أبی‌شیبه، عبد الله بن محمد. المسند، به كوشش: عادل بن یوسف العزازی و أحمد بن فرید المزیدی، اول، دار الوطن، ریاض، ۱۹۹۷م
ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم. الرد علی الشاذلی، به كوشش: علی بن محمد العمران، دوم، دار عالم الفوائد، مكه مكرمه ، ۱۴۳۷ق.
ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم. الصارم المسلول على شاتم الرسول، به كوشش: محمد بن عبد الله بن عمر الحلوانی، اول، رمادی للنشر، دمام، ۱۴۱۷ق.
ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم. مجموع الفتاوى، به كوشش عبد الرحمن بن محمد، مجمع الملك فهد، مدینه منوره، ۱۴۱۶ق.
ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم. منهاج السنة النبویة، به كوشش:محمد رشاد سالم، اول، مؤسسة قرطبة قاهره، ۱۴۰۶ق.
ابن جوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی. المنتظم فی تاریخ الأمم والملوك، به كوشش: محمد عبد القادر عطا و مصطفى عبد القادر عطا، اول، دار الكتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۲ق
ابن حبان، محمد بن حبان بن أحمد. صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، به كوشش: شعیب الأرنؤوط، دوم، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۱۴ق.
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی. الإصابة فی تمییز الصحابة، به كوشش: علی محمد البجاوی، دار الجیل، بیروت، ۱۴۱۲ق.
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی. الدرر الكامنة فی أعیان المائة الثامنة، به كوشش: محمد عبد المعید ضان، دوم، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، صیدر اباد/ الهند، ۱۳۹۲ق
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی. تلخیص الحبیر فی أحادیث الرافعی الكبیر، اول، دار الكتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۹ق.
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی. فتح الباری شرح صحیح البخاری، به كوشش: محمد فؤاد عبد الباقی/ محب الدین الخطیب و حاشیه نگاری: عبد العزیز بن عبد الله بن باز، دار المعرفة، بیروت، ۱۳۷۹ق.
ابن حجر هیثمی، احمد بن محمد. الصواعق المحرقة، به كوشش: عبد الرحمن بن عبد الله التركی و كامل محمد الخراط، اول، مؤسسه الرسالة، بیروت، ۱۴۱۷ق.
ابن حزم، علی بن أحمد. أسماء الخلفاء والولاة وذكر مددهم، به كوشش: د. إحسان عباس، دوم، المؤسسة العربیة للدراسات والنشر، بیروت، ۱۹۸۷م.
ابن حنبل، احمد بن محمد. فضائل الصحابة، به كوشش: د. وصی الله محمد عباس، اول، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۰۳ق.
ابن حنبل، احمد بن محمد. مسند الإمام أحمد بن حنبل، به كوشش: شعیب الأرنؤوط – عادل مرشد، ودیگران، اول، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۲۱ق.
ابن خزیمه، محمد بن إسحاق. صحیح ابن خُزَیمة، به كوشش: د. محمد مصطفى الأعظمی، دوم، المكتب الإسلامی، بیروت، ۱۴۲۴ق.
ابن عساكر، علی بن الحسن. تاریخ مدینة دمشق، به كوشش: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، دار الفكر، بیروت، ۱۹۹۵ق
ابن كثیر، إسماعیل بن عمر. البدایة والنهایة، به كوشش: علی شیری، اول، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۸ق.
ابن ملقن، عمر بن علی. البدر المنیر، به كوشش: مصطفی ابوالغیط و عبدالله بن سلیمان ویاسر بن كمال، اول، دار الهجرة، ریاض، ۱۴۲۵ق.
ابن ملقن، عمر بن علی. التوضیح لشرح الجامع الصحیح، اول، دار النوادر، دمشق، ۱۴۲۹ق.
ابن منظور، محمد بن مكرم. لسان العرب، سوم، دار صادر، بیروت، ۱۴۱۴ق.
أمیر صنعانی، محمد بن إسماعیل. التَّنویرُ شَرْحُ الجَامِع الصَّغِیرِ، به كوشش: د. محمَّد إسحاق محمَّد إبراهیم، اول، مكتبة دار السلام، ریاض، ۱۴۳۲ق.
البانی، محمد ناصر الدین. سلسلة الأحادیث الصحیحة، مکتبه المعارف، ریاض، ۱۴۱۵ق.
البانی، محمد ناصر الدین. صحیح جامع الصغیر، سوم، المكتب الإسلامی، بیروت، ۱۴۰۸ق.
البانی، محمد ناصر الدین. صحیح سنن ابن ماجه، اول، مکتبة المعارف، ریاض، ۱۴۱۷ق.
البانی، محمد ناصر الدین. صحیح سنن النسائی، اول، مكتبة المعارف، ریاض، ۱۴۱۹ق.
بخاری، محمد بن إسماعیل. صحیح البخاری، با كوشش: د. مصطفی دیب البغا، دوم، دار ابن كثیر، بیروت، ۱۴۰۷ق.
بلاذری، أحمد بن یحیی. جمل من أنساب الأشراف، به كوشش: سهیل زكار وریاض الزركلی، اول، دار الفكر، بیروت، ۱۴۱۷ق.
ترمذی، محمد بن عیسى. الجامع الصحیح (سنن الترمذی)، به كوشش: بشار عواد معروف، دار الغرب الإسلامی، بیروت، ۱۹۹۸م.
جندی، بهاء الدین محمد بن یوسف. السلوك فی طبقات العلماء والملوك، به كوشش: محمد بن علی الحوالی، دوم، مكتبة الإرشاد، صنعاء، ۱۹۹۵م.
حاكم نیشابوری، محمد بن عبد الله. المستدرك على الصحیحین، به كوشش: مصطفى عبد القادر عطا، اول، دار الكتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۱ق.
حموی، یاقوت بن عبد الله. معجم البلدان، دوم، دار صادر، بیروت، ۱۹۹۵م.
خطیب بغدادی، احمد بن علی. الكفایة فی علم الروایة، به كوشش: أبو عبدالله السورقی و إبراهیم حمدی المدنی، المكتبة العلمیة، مدینه منوره، بی‌تا.
ذهبی، محمد بن أحمد. تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، به كوشش: د. عمر عبد السلام تدمرى، اول، دار الكتاب العربی، بیروت، ۱۴۰۷ق.
ذهبی، محمد بن أحمد. تجرید أسماء الصحابة، دار المعرفة، بیروت، ۱۴۰۷ق.
ذهبی، محمد بن أحمد. سیر أعلام النبلاء، به كوشش: شعیب الأرناؤوط و محمد نعیم العرقسوسی، نهم، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۱۳ق.
سخاوی، محمد بن عبد الرحمن. فتح المغیث شرح ألفیة الحدیث، اول، دار الكتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۳ق.
سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بكر. مسند فاطمة، الكتب الثقافیة، بیروت، اول، بی‌تا.
شهرزوری، عثمان بن عبد الرحمن. علوم الحدیث (مقدمة ابن الصلاح)، به كوشش: نور الدین عتر، دار الفكر، بیروت، ۱۳۹۷ق.
طبری، محمد بن جریر. تاریخ الأمم والملوك، دار الكتب العلمیة، بیروت، بی‌تا.
فوجیانی، محمد عطاء الله حنیف. التعلیقات السلفیة علی سنن النسائی، اول، المكتبة السلفیة، لاهور، ۱۴۲۲ق.
قاری، علی بن سلطان محمد. مرقاة المفاتیح شرح مشكاة المصابیح، به كوشش: جمال عیتانی، اول، دار الكتب العلمیة، بیروت، ۱۴۲۲ق.
قرطبی، محمد بن أحمد. التذكرة بأحوال الموتى وأمور الآخرة، به كوشش:د. الصادق بن محمد بن إبراهیم، اول، مكتبة دار المنهاج، ریاض، ۱۴۲۵ق.
قرطبی، محمد بن أحمد، الجامع لأحكام القرآن، دار الشعب، القاهرة، بی‌تا.
قنوجی، سید صدیق حسن خان. الروضة الندیة، به كوشش: علی حسین الحلبی، اول، دار ابن عفان، قاهره، ۱۹۹۹م.
مزی، یوسف بن الزكی. تهذیب الكمال، به كوشش: د. بشار عواد معروف، اول، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۰۰ق.
مقدسی، محمد بن عبد الواحد، الأحادیث المختارة، به كوشش: عبد الملك بن عبد الله بن دهیش، اول، مكتبة النهضة الحدیثة، مكه مكرمه، ۱۴۱۰ق.
نسائی، أحمد بن شعیب. المجتبى من السنن، به كوشش:عبدالفتاح أبو غدة، دوم، مكتب المطبوعات الإسلامیة، حلب، ۱۴۰۶ق.
نسائی، أحمد بن شعیب، خصائص أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب، به كوشش: أحمد میرین البلوشی، مكتبة المعلا، كویت، ۱۴۰۵ق.
نووی، یحیى بن شرف. شرح صحیح مسلم، سوم، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۹۲ق.
نیشابوری، مسلم بن الحجاج. صحیح مسلم، به كوشش: محمد فؤاد عبد الباقی، اول، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۱۲ق.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
به روایت مذهبی ها
نظرسنجی
با اصلاحات بنیادین سیاسی موافقید؟
بله
خیر
آخرین اخبار
چشم انداز
پربازدیدترین
خبری-تحلیلی
پنجره
اخلاق و عرفان
سیره علی بن ابیطالب(ع)
سیره رسول الله(ص)
تاریخ صدر اسلام
تاریخ معاصر
زمین
سلامت و تغذیه
نماز و احکام
کتاب و ادبیات
نظامی
کمپر و ون لایف
شیطان و گناهان
روشنفکری دینی
مرگ
آخرالزمان