پاسخ: در منابع حدیثی اهل سنت روایات متعددی در باب توسل ذکر شده است، که ابن تیمیه با خدشه دار کردن سند و دلالت این روایات، سعی کرد، آن ها را از اعتبار و حجّیّت ساقط کنند. پس از ابن تیمیه، نیز پیروانش بر صحت ادعاهای او پافشاری کردند.
در مقابل عالمان مسلمان (به ویژه عالمان اهل سنت) از زمان سربرآوردن ابن تیمیه و پدیدار شدن شبهات مربوط به روایات توسل تاکنون همواره در صدد پاسخگویی و دفاع از این روایات برامده اند که می توان به آثاری همچون «شفاء السقام فی زیاره خیر الانام» اثر تقی الدین سبکی شافعی(متوفای ۷۵۶ هـ)، «الجوهر المنظم فی زیاره قبر الشریف النبوی المکرم» اثر ابن حجر هیتمی (متوفای ۹۷۴هـ )، «ارغام المبتدع الغبی بجواز التوسل بالنبی» اثر عبدالله غماری، «رفع المناره لتخریج احادیث التوسل و الزیاره» اثر محمود سعید ممدوح، به عنوان مشتی از خروار اشاره کرد.
در این جا از میان روایات متعددی که در باب توسل وجود دارد، به عنوان نمونه به سه روایت اشاره می کنیم:
۱. حدیث عثمان بنحنیف:
طبرانی در کتاب المعجم الکبیر از عثمان بنحنیف نقل میکند مردی به جهت خواستهای که داشت، مکرر نزد عثمان، خلیفه سوم، میرفت، اما عثمان به او توجهی نداشت، تا اینکه با عثمان بنحنیف ملاقات کرد و خواستهاش را با او در میان گذاشت. عثمان بنحنیف به او گفت وضو بگیر و به مسجد برو و دو رکعت نماز بگزار، سپس این دعا را بخوان:
«اللهم إني أسألک وأتوجه إليک بنبينا محمد(صلى الله عليه وسلم) نبي الرحمه، يا محمد إني أتوجه بک إلى ربي فتقضي لي حاجتي»
سپس خواستهات را بگو. مرد رفت و همین کار را کرد، آنگاه به سوی خانه عثمان رفت. دربان بيرون آمد و دست او را گرفت و نزد عثمان بنعفان برد. عثمان او را احترام کرد و خواسته اش را بر آورد. سپس عثمان گفت من همین حالا به یاد خواسته تو افتادم و هرگاه خواستهاي داشتی، نزد ما بيا.
آنگاه مرد نزد عثمان بنحنیف رفت و از او تشکر کرد. عثمان بنحنیف گفت این سفارش از من نبود. روزی خدمت رسول خدا بودم، مرد نابینایی نزد ایشان آمد و از پیامبر خواست برای بازگشت بیناییاش دعا کند. پیامبر همین دستور را به او دادند. مرد نابینا پس از عمل به اين دستور، در حالیکه چشمانش میدید، به ما ملحق شد.
سند این روایت بنا بر اذعان علمای اهلسنت، صحیح و خالی از اشکال است، مانند؛
طبرانی در کتاب المعجم الصغیر سه طریق و سند را برای این روایت ذکر میکند و درنهایت مینویسد: «والحديث صحيح».[۱] منذری در کتاب الترغيب والترهيب همین روایت را آورده و مینویسد: «قَالَ الطَّبَرَانِيّ بعد ذکر طرقه والْحَدِيث صَحِيح».[۲]
هیثمی نیز این روایت را از طبرانی گرفته و در پایان روایت نوشته: «وَقَدْ قَالَ الطَّبَرَانِيُّ عَقِبَهُ: وَالْحَدِيثُ صَحِيحٌ بَعْدَ ذِکْرِ طُرُقِهِ الَّتِي رُوِيَ بِهَا».[۳]
۲. توسل به قبر پیامبر به دستور عایشه:
«حدَّثَنَا أَبُو النُّعْمَانِ، حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ زَيْدٍ، حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ مَالِكٍ النُّكْرِيُّ، حَدَّثَنَا أَبُو الْجَوْزَاءِ أَوْسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: قُحِطَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ قَحْطًا شَدِيدًا، فَشَكَوْا إِلَى عَائِشَةَ فَقَالَتْ: " انْظُرُوا قَبْرَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَاجْعَلُوا مِنْهُ كِوًى إِلَى السَّمَاءِ حَتَّى لَا يَكُونَ بَيْنَهُ وَبَيْنَ السَّمَاءِ سَقْفٌ. قَالَ: فَفَعَلُوا، فَمُطِرْنَا مَطَرًا حَتَّى نَبَتَ الْعُشْبُ، وَسَمِنَتِ الْإِبِلُ حَتَّى تَفَتَّقَتْ مِنَ الشَّحْمِ، فَسُمِّيَ عَامَ الْفَتْقِ»؛[۴]
«ابو محمد عبدالله بن عبدالرحمن دارمی از ابونعمان محمد بن فضل سدوسی از سعید بن زید از عمرو بن مالک نکری از ابوالجوزاء اوس بن عبدالله روایت می کند: مردم مدینه به قحطی و خشکسالی شدیدی مبتلا شدند به عایشه همسر پیامبر شکایت بردند عایشه به آنان گفت کنار قبر رسول خدا بروید روزنه و شکاف هایی را در سقف حجره ایجاد کنید به طوریکه دیگر بین قبر شریف و آسمان سقفی نباشد. ابوالجوزاء گوید: آنان چنین کردند پس آنقدر باران بارید که گیاه رویید و شتران فربه شدند تا آنجا که از شدت چاقی ترک های بر بدن آنها نمودار شد. به همین مناسبت آن سال را عام الفتق (به معنی سال شکاف) نامیدند»
سند این روایت نیز صحیح و خالی از اشکال است، چنان که حسين سليم اسد داراني، درباره این روایت مینویسد: رجاله ثقات وهو موقوف على عائشة؛ «رجال واقع در این روایت همگی ثقهاند و روایت نیز موقوف بر عایشه است»
برای مطالعه بیشترنسبت به این روایت، می توانید به مقاله «پاسـخ به شبهات وهابیــان بر روایت عایشـه در توسـل به پیامبر صلی الله علیه وآله پس از وفات» مراجعه کنید.
۳. توسل مرد ناشناس به پیامبر پس از رحلت ایشان:
ابنابیشیبه و ابنابیخیثمه از مالک الدار روایت کردهاند که در زمان خلافت عمر بنخطاب، قحطی و خشکسالی شد. مردی نزد قبر رسول خدا رفت و گفت: «يا رسول الله، استسق لأمتک فإنهم هلکوا؛ ای رسول خدا، برای امتت درخواست باران کن؛ زیرا آنها در معرض هلاکت هستند. رسول خدا در خواب به آن شخص گفت: نزد عمر برو و از نزول باران در آینده نزدیک به او خبر بده و...».[۵]
سند این روایت نیز صحیح و خالی از اشکال است، چنان که عبدالرحمن بنمحمد بنعسکر بغدادي ( ۷۳۲ق) در کتاب ارشاد السالک، درباره این روایت مینویسد: «روى ابن أبي شيبه باسناد صحيح؛ ابن ابیشیبه، با اسنادی صحیح، این روایت را آورده است».[۶]
برای مطالعه بیشتر نسبت به دیگر روایات مبنی بر جواز زیارت و بررسی سندی و دلالتی آن ها به مقاله «بررسی دیدگاه وهابیان درباره توسل سلف به پیامبر پس از حیات»، و یا به «توسل به ارواح اولیاء از دیدگاه قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام» مراجعه کنید.
۱_ طبراني، سليمان بنأحمد، المعجم الصغير، ج۱، ص۳۰۷.
۲_منذری، عبدالعظیم، الترغيب والترهيب من الحديث الشريف، ج۱، ص۲۷۳.
۳ - هيثمي، علي بنأبيبكر بنسليمان، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۲، ص۲۷۹.
۴ - سنن الدارمي.عبد الله بن عبد الرحمن دارمي.باب ما اکرم الله تعالی نبیه بعد موته، روایت شماره ۹۸، ج۱ص۲۲۷.
۵ - ابنابیشیبه، مصنف، ج۷، ص ۴۸۲ ـ ۴۸۳، ح۳۵؛ عسقلانی، ابنحجر، فتح الباری، باب سؤال الناس الامام الاستسقاء اذا قحطوا، ج۲، ص۴۹۵؛
۶- ابنعسكر بغدادي، عبدالرحمن، ارشاد السالک، ج۱، ص ۲۸احادیث توسل نزد اهل سنت
۱. عثمان بن حنیف میگوید: «مرد نابینایی نزد پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) آمد و عرض کرد: از خدا بخواهید منرا شفا دهد. پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: اگر صبر کنی، برای تو بهتر است. و اگر میخواهی تا از خدا بخواهم تو را شفا دهد. آن مرد گفت: از خدا بخواهید منرا شفا دهد.
پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به او دستور دادند وضو بگیرد و خدا را با این دعا بخواند: «اللهم إنی أسألک و أتوجّه الیک بنبیّک محمّد، نبّی الرحمة، یا محمّد انّنی توجّهت بک إلی ربّی فی حاجتی لیقضیها إلیّ، اللهمّ شفِّعه: پروردگارا از تو میخواهم، و به سوی تو توجه میکنم به واسطه پیامبرت محمد، پیامبر رحمت؛ ای محمد، من به واسطه تو به درگاه پروردگارم روی میآورم تا حاجتم را برایم برآورده سازد».[۷]
حدیث صحیح فوق بر مشروع بودن توسل تأکید میکند، چرا که رسولخدا (صلیاللهعلیهوآله) نه تنها این شخص را از توسل منع نمیکند، بلکه شیوه صحیح توسل را نیز به او میآموزد که چگونه با وسیله قرار دادن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بین خود و خدا، از پروردگار جهان درخواست نماید تا او را شفا دهد. و این معنا، همان توسل به اولیای الهی است. حال، باید به وهابیون گفت: آیا مرد نابینا که متوسل به حضرت رسول(صلیاللهعلیهوآله) شده، مشرک است؟
آیا رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) که به او میآموزد تا چگونه آن حضرت را وسیله قرار دهد(نعوذ بالله) مروج شرک است؟!
۲. انس بن مالک میگوید: «مردی نزد رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) آمد و گفت: ای رسول خدا، حیوانات ما از بیآبی تلف شدند! از خدا بخواهید باران نازل کند؛ پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) دعا کردند و یک هفته تمام باران آمد، تا آنکه مردی خدمت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) آمد و گفت: ای پیامبرخدا خانهها خراب شد، و راهها قطع گردید و ... پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «پروردگارا [باران رحمتت را] بر کوهها و تپهها و درون درهها و رودخانهها، و نقاطی که درخت میروید نازل کن»، پس از آن، باران در شهر مدینه قطع شد، ولی در اطراف همچنان میبارید».[۸]
۳. نقل است که آدم(علیهالسلام) چون دچار لغزش شد گفت: «ای پروردگارم از تو میخواهم به حق «محمد» منرا ببخشی». خداوند فرمود: «ای آدم، چگونه محمد را شناختی با آنکه هنوز او را نیافریدهام»؟ آدم پاسخ داد: هنگامی که منرا آفریدی به عرش نگاه کردم، دیدم در آن نوشته «لا إله الاّ الله، محّمد رسول الله» چون دیدم نام او نزدیک به نام تو است، دانستم که او محبوبترین آفریدگان است نزد تو، خداوند فرمود: چون به حق محمد از من خواستی، تو را میبخشم».[۹]
از وهابیون میپرسیم: با اینکه حضرت محمد(صلیاللهعلیهوآله) هنوز آفریده نشده بود حضرت آدم [اولین پیامبر معصوم عالَم] به وی توسل جست آیا حضرت آدم با این توسّل مشرک شده است؟!!!
۴. ابنعباس میگوید: «عمر بن خطاب به وسیله «عباس بن عبدالمطلب» عموی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) طلب باران نمود و گفت: پروردگارا ما به وسیله عموی پیامبرمان از تو طلب باران میکنیم، و به وسیله موهای سفید او طلب شفاعت میکنیم، پس باران نازل شد و سیر آب شدند.[۱۰] در نقل دیگری از حدیث فوق آمده است که وقتی عباس طلب باران کرد و باران نازل شد، عمر رو به مردم کرد و گفت: به خدا سوگند عباس وسیله ما به سوی خدا است ، و مقامی نزد خدا دارد.[۱۱]
قسطلانی میگوید: «وقتی عمر به وسیله عباس طلب باران کرد، گفت: ای مردم، پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآله) به عباس به دیده پدر نگاه میکرد، از او پیروی کنید و او را وسیله خود به سوی خدا قرار دهید».[۱۲]
این عمل، اندیشه کسانی که توسل را مطلقاً و یا توسل به غیر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) تحریم کردهاند، باطل میکند و صراحت دارد که یکی از مصادیق «وسیله» توسل به افراد محترم و صاحب منزلتی است که مایه قرب به خداوند میباشند. و سخن عمر که گفته است: « به خدا سوگند عباس وسیله ما به سوی خدا است، و مقامی نزد خدا دارد» در دلالت بر شایستگی توسل و تقرب، از صراحت کافی برخوردار است.
۵. در زمان خلافت خلیفه دوم قحطی شد، بلال به همراه عدهای از صحابه بر سر قبر رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) حاضر شد و چنین گفت: «ای رسولخدا! از خداوند برای امّت خودت باران بخواه که ممکن است آنها هلاک شوند ... این دعای بلال سبب آمدن باران شد».[۱۳]
حتماً از نگاه این جماعت تندرو، بلال و صحابهای که همراه او بودند مشرک بودند!
۶. سمهودی نقل میکند: «اهل مدینه را قحطی شدیدی گرفت، مردم به عایشه شکایت کردند، عایشه گفت: به قبر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بنگرید و از آن روزنهای به سوی آسمان قرار دهید، به طوری که بین قبر و بین آسمان سقفی نباشد، این کار را انجام دادند، پس باران بارید به نحوی که گیاه رویید و شتران فربه شدند و این سنتی شد برای اهل مدینه که در مواقع خشکسالی، روزنه ای را به سوی آسمان باز میکنند. این یک نوع توسّل عملی است به قبر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بعد از وفات آن حضرت».[۱۴]
توسل در سیره مسلمانان:
همچنین از احادیث استفاده میشود که این سیره مسلمانان پس از درگذشت ایشان نیز جریان داشته است که نمونههایی از آن چنین است:
۱. بیهقی نقل کرده است: «مردی نزد قبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آمد و گفت: ای محمد، برای امتت طلب باران کن، چیزی نگذشت که باران نازل شد و مردم سیر آب شدند»[۱۵].
۲. وقتی «منصور» حاکم عباسی، نحوه زیارت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را از «مالک بن انس» پیشوای مذهب مالکی پرسید و به او گفت: آیا رو به قبله کنم و دعا نمایم یا رو به پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله)؟ مالک در پاسخ گفت: «چرا چهره از وی بر میتابی؟ او در روز رستاخیر وسیله تو و وسیله پدر تو حضرت آدم است. به سوی او رو کن و او را شفیع خود قرار ده، خدا شفاعت او را می پذیرد. خدا میفرماید: «ولو انهم إذ ظلموا...» و اگر آنان وقتی به نفس خویش ستم کرده بودند، نزد تو می آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر [نیز] برای آنان طلب آمرزش میکرد، قطعاً خدا را توبه پذیر مهربان میباشد».[۱۶]
۳. از «محمد بن ادریس شافعی» پیشوای مذهب شافعی نیز اشعاری بر جای مانده که نشان میدهد وی عمیقاً معتقد به توسل بوده است، به ویژه توسل به اهل بیت رسول گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله). وی میگوید: «خاندان پیامبر وسیله من به سوی خدا هستند و امیدوارم که به خاطر آنان، فردای قیامت، نامه اعمالم به دست راست من داده شود».[۱۷]
۴. و از جمله معتقدان به توسل «ابوعلی خلال» از بزرگان مذهب حنبلی است، وی میگوید: «هر گاه برای من ناراحتی و گرفتاری پیش میآمد به سراغ قبر حضرت موسی بن جعفر(علیهماالسلام) رفته، به آن حضرت متوسل میشدم، خداوند گره از مشکلاتم میگشود و گرفتاریهایم حل میشد».[۱۸]
۵. ذهبی نقل کرده است که «عبد الله» پسر «احمد بن حنبل» میگويد: «پدرم را ديدم که تار موی پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) را بر میدارد و بر دهانش میگذارد و میبوسد و روی چشمش قرار میدهد و آن را در آب قرار میدهد و آب را برای شفا مینوشد و پدرم، احمد بن حنبل را ديدم که ظرف پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) را برداشت و در چاه آب شست؛ سپس با آن کاسه آب نوشيد و ديدم که آب زمزم را برای شفا مینوشد و دست و صورت خود را با آن میشست».
ذهبی میگويد: «کجاست کسی که منکر اين قضيه از احمد بن حنبل شود که عبدالله پسر احمد حنبل از وی، در مورد کسی که به منبر پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) دست میزند و حجره ايشان را لمس میکند پرسید. احمد بن حنبل جواب داد: اين کار اشکالی ندارد. خداوند ما وشما را از نظر خوارج و اهل بدعت محافظت کند».[۱۹]
چنانکه دیدیم، مساله توسل به پیامبران و اولیای الهی، چه در زمان حیاتشان، و چه پس از درگذشت آنان، حقیقتی است که در روزگار پیامبران پیشین، و در عصر پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) و پس از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)، در روزگار صحابه و تابعین، و در قرون مختلف اسلامی، امری جایز و رایج بوده است، و مردم مسلمان، از پیروان مذاهب مختلف اسلامی، پیوسته برای رفع حاجات و نیازهای خود به پیامبران و اولیای الهی متوسل میشدهاند. پس توسل، کاملاً مشروع و اسلامی است و در واقع، این وهابیت است که با حکم کردن به حرمت و شرک بودن توسل، بدعتی را در دین گذاشتهاند!!!
۷-. الجامع الصحیح، ترمذی، ج۵، کتاب الدعوات، باب۱۱۹./ و مستدرک حاکم نیشابوری، طبع بیروت، ج۱ ص ۳۱۳ کتاب صلوة التطوع./ و مسند امام احمد حنبل،ج ۴، ص۱۳۸، بخش مسند عثمان بن حنیف./ و سنن ابن ماجه، طبع دار إحیاء الکتب العربیة، ج۱ ص ۴۴۱./ و الجامع الصغیر، حافظ عبدالرحمن سیوطی، ص۵۹./ و التوسل و الوسیلة، ابن تیمیه، طبع بیروت، ص۹۸،/ و... لازم به ذکر است که به عقیده تمامی محدثین بزرگ اهل سنت این روایت از روایات صحیحه است حتی حاکم نیشابوری و ابن ماجه و ترمذی بعد از نقل این حدیث به صحیح بودن آن اشاره می کنند.
۸-. صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بن بخاری، ج ۱، ص ۳۴۴ – ۳۴۶، ح ۹۶۸ – ۹۷۶.
۹- حاکم المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۵۱۷، ح ۴۲۸۶؛ بیهقی، دلائل النبوة، ۵/۴۸۹؛ وفاء الوفا ج۴، ص۱۳۷۱ – ۱۳۷۲؛ سیوطی، در المنثور، ج۱، ص۵۹.
۱۰- ابونعیم اصفهانی دلائل النبوة، ج۲، ص۷۲۵ ح ۵۱۱؛/ و صحیح بخاری، کتاب الجمعة، باب الاستسقاء.
۱۱ ابن اثیر، اسد الغابة، ج۳، ص۱۱
۱۲. المواهب اللدنیه، ج۳، ص۳۸۰، فتح الباری، دارالمعرفة لبنان، ج۲، ص۴۱۳ .
۱۳. التوصل إلی حقیقة التوسل،محمد نسیب الرفاعی ص ۲۵۳
۱۴- سمهودی، وفاء الوفاء ج۴ص۱۳۷۴
۱۵. همان
۱۶- همان، ج ۲، ص ۱۳۷۶.
۱۷- «آلُ النَّبــــیِّ ذَریــــــعَتی وَ هُــــم إلَیهِ وَسیــــلـَتی أرجُو بِهِــــم أُعطَی غَداً بِیَدِ الیـــَمینِ صَحیـــفَتی». بدیع یعقوب، امیل، دیوان الإمام الشافعی، بیروت - لبنان، دارالکتاب العربی، ۱۴۳۰هـ ، ص۱۲۲
۱۸- خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۲۰.
۱۹. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، چاپ مؤسسه الرساله، ج۱۱، ص۲۱۲
اکسیرِاعظم (عبدحیدر کرار سلام الله علیه ) حسین رزاقی
@exeer_e_aazam